به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، تاکنون کتاب های متنوعی درباره اعضای گروهک داعش نوشته شده؛ ولی هیچکس از ادمین کانالهای داعش که در ایران فعالیت می کرد، خبری ندارد. کسی نمیداند این ادمین می تواند یک زن بیست و چند ساله باشد. زنی که مادر دو سه تا بچه قد و نیم قد است. زنی که با دو بچه راهی افغانستان شده، مدتی آنجا زندگی کرده و بعد دست بچههایش را گرفته و از سرزمین داعش فرار کرده و برگشته است به ایران.
زنی ریزنقش با قدی کوتاه. زنی که می تواند در یکی استانهای شرقی، غربی یا جنوب شرقی کشور سکونت داشته باشد. «مار و پله» روایت سراسر هیجان از زندگی خانم ادمین است، عنصر پیوستی گروهک داعش! زنی که از صحنههای دلخراش کشتار داعش، لذت میبرد و فکر می کند دیدن اجرای حکم دین، خوب است. زنی که وقتی دستگیر میشود، اعترافات جالبی درباره امیران داعش مطرح می کند.
مدینه شخصیت اصلی این کتاب، زنی ۲۴ ساله است که شوهری معتاد و دو فرزند دارد. با پول خیاطی امرار معاش میکند تا اینکه پای پسرداییش، حسن به زندگی آنها باز میشود. حسن وقتی متوجه اختلافات مدینه و شوهرش میشود، به تدریج با خریدن یک تلفن همراه برای وی و عضو کردنش در کانالهای داعشی، مدینه را علاقهمند به تکفیریها میکند و سرانجام مدینه و دو فرزندش همراه حسن از ایران فرار میکنند و به عراق، شام و افغانستان میروند. مدینه که تصور میکرد اکنون میتواند زندگی خوبی داشته باشد غافلگیر میشود. حسن رفتار متفاوتی را بروز میدهد و لحن حرف زدنش با مدینه تغییر میکند. مدینه چندبار پیش امیر کتیبه هجرت میرود و میگوید میخواهد به ایران بازگردد ولی میشنود که اینجا یا باید کسی بمیرد یا زندگی کند. به تدریج متوجه میشود که حسن یکی از عنصرهای امنیتی داعش است و سرانجام به بهانه مشکل روحی در بیمارستانی خارج از دولت اسلامی عراق و شام بستری میشود و به ایران برمیگردد. مأمورهای اطلاعاتی ایران دستگیرش میکنند و …»
در بخشی از کتاب آمده است:
«همیشه از بازی مار و پله متنفر بودم. از نیش خوردن و سقوط و برگشتن به نقطه اول بدم میآید. از عصر روز اول دردسرهای من شروع میشود. همیشه جرقه دعوا را عالیه میزند. سودابه از مسجد میآید و با کنایه حرف میزند، فکر میکند من چیزی به بازجو گفتم که ۴۰ روز بازداشت بوده است.
رگبار حرفهای سودابه اعصابم را خرد میکند. به ۱۰ نفر قول دادم که صبور باشم؛ از قاضی و بازجو تا سیمین و مادرم و… اما مگر حرفهای بیربط سودابه میگذارد آدم زبانش را در دهانش نگه دارد؟ همه توی هال نشستهایم. ادریس سرش را روی پایم گذاشته و خوابیده، خدیجه هم لم داده و تیزی آرنجش توی پایم فرو میرود.»
«مار و پله» به قلم فائقه میرصمدی براساس زندگی ادمین کانال داعش در ایران، در قطع رقعی و ۴۰۴ صفحه به همت انتشارات شهید کاظمی برای هفتمینبار روانه بازار نشر شد.
نظر شما