چاپ اول كتاب «تعاملات فرهنگي ايران و تركيه (فرصتها و چالشها)» از سوي پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي منتشر و روانه بازار نشر شد._
پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در راستاي اهداف و وظايف خود اقدام به برگزاري نشستهايي با موضوعهاي مختلف در حوزه فرهنگ، هنر و ارتباطات ميكند تا از اين رهگذر فضاي گفتوگو و تبادل نظر ميان نخبگان فرهنگي كشور، نقد و بررسي مسائل و مشكلات جامعه را فراهم سازد.
دكتر خلج منفرد، در سخنراني خود به تاريخ اسلام در تركيه پرداخته و ميگويد: «سيد بكتاش در تركيه به "حاج بكتاش ولي" معروف است. حاج بكتاش ولي، عارف بزرگ ايراني، از نيشابور به روم رفت و از دوران سلاجقه تا حال پيروان وي در تركيه و بالكان به "بكتاشي" معروفاند. مرقد او در شهري به نام بكتاش، در تركيه است، ولي محل تولدش شهر كوچكي است در نيشابور يا نزديك به نيشابور. سيد بكتاش تقريبا هم عصر مولانا، در حدود قرن هفتم هجري است. من سعي ميكنم رابطه ايرانيان و تركان را در سه مقطع تاريخي بررسي كنم و بيشتر بر دوران انقلاب اسلامي و دوران معاصر، يعني از دوره پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون، تاكيد خواهم كرد؛ البته، نخست به پيشينه تاريخي اين روابط ميپردازم تا به اين دوران برسم.»
بر اساس مطالب كتاب، «پروفسور رابرت كان فيلد» آمريكايي از دانشگاه واشنگتن كتابي را با نام «روابط تركان و ايرانيان در منظر تاريخي» تاليف و روابط ايرانيان و تركان را از بعد اسلام، در منطقه ماوراءالنهر بررسي كرده است. بنا به گفته او وقتي اسلام در خراسان بزرگ توسعه يافت و به آسياي مركزي وارد شد، براي اولين بار، در دوران اسلامي، بين ايرانيان و تركان تعاملاتي به وجود آمد. او اين روابط و تعاملات را در فلات ايران در دوره سلاجقه بزرگ و در دوران سلاجقه روم در آناتولي و حتي در دوران صفوي و امپراتوري عثماني در سرزمينهاي بزرگ عثماني مطالعه و درباره فرهنگ و تمدن ايرانيان و تركان در اين دوران طولاني تحقيق كرده است. بنا به نظر "رابرت كان فيلد" ريشه اين فرهنگ كه آميزهاي از فرهنگ ايراني، اسلامي و تركي بود، در آسياي مركزي شكل گرفت و اين فرهنگ زيربنايي شد براي سلسله تركان كه با قبول دين اسلام شكوه و عظمتي پيدا كردند و امپراتوريهاي بزرگي را ايجاد كردند. اين فرهنگ دستمايه اصلي پادشاهيهاي بزرگ ترك شد و هرجا كه رفتند آن را با خود بردند و تبليغ كردند و گسترش دادند، چه در ايران در دوران سلاجقه و چه در دوران تيموريان در شبه قاره كه تحت حكومت تركان بود و چه در آسياي مركزي و شبه جزيره بالكان و همه متصرفات امپراتوري عثماني.
اين كتاب عواملي كه در تشكيل و تكوين فرهنگ و تمدن مشترك ترك و ايراني وجود دارد، تحليل كرده و حتي واژهها، حروف، ضربالمثلها و اسامي را دقيقا مطالعه و بررسي كرده است.
دكتر خلج منفرد، در بخش ديگري از سخنراني خود ادامه ميدهد: «در حقيقت، اولين ارتباطات ايرانيان و تركان، در دوران اسلامي در آسياي مركزي، با مسلمان شدن تركها شروع شد و قطعا، تركها اسلامشان را مديون ايرانيان هستند؛ يعني تركها وقتي با ايرانيها ارتباط برقرار كردند مسلمان شدند و فرهنگ اسلاميشان را از ما ايرانيها گرفتند. در اين مورد خاطرهاي را بيان ميكنم: با مدير كل فرهنگي وزارت خارجه تركيه نشستي داشتيم تا درباره روابط فرهنگي دو كشور گفتوگويي كنيم. او سوالي از من پرسيد كه براي من جالب بود. گفت كه با وجود اينكه ما تركها مسلمان هستيم و بايد واژههاي اسلاميمان مثل عربها باشد، ولي اينطور نيست و با واژههاي اسلامي ـ عربي متفاوت است؛ مثلا گفت وقتي ميخواهيم تشكر كنيم ميگوييم: "تشكر ادي يورم" در صورتي كه عربها ميگويند: "شكرا". چرا آنها ميگويند "شكرا" و ما ميگوييم: "تشكر ادي يورم؟" و مثالهاي ديگري زد. من پاسخ دادم علتش اين است كه شما حتي كلمات عربي را از زبان فارسي به عاريت گرفتهايد. شما تشكر را از عربها نگرفتهايد، بلكه از ايرانيها گرفتهايد. چون ما ميگوييم تشكر ميكنم و شما دقيقا آن را ترجمه كردهايد و ميگوييد: "تشكر ادي يورم". "ادي يورم" هم يعني "ميكنم" كلمه تركي است و واژههاي ديگري مثل "نماز" يا "آب دست" كه ما "وضو" ميگوييم و آنها واژه قديمي فارسي، آب دست، را به عاريت گرفتند، ولي ما وضو را كه يك واژه اسلامي عربي است برگرفتيم.»
دكتر ابوالحسن خلج منفرد درباره گسترش فرهنگ ايراني از دوران سلاجقه ميگويد: «در دوران سلاجقه بزرگ در ايران، ابتدا اين فرهنگ را معماران، انديشمندان، فلاسفه و شاعران ايراني در فلات ايران گسترش دادند و سپس سلاجقه روم، كه مركزشان "قونيه" بود، اين روند را ادامه دادند. در دورهاي كه ايران با بحران مواجه بود و از نظر امنيت مشكل داشت مركزتمدن ايراني "قونيه" شد و در همان دوره، مولانا و بسياري از انديشمندان ايراني به قونيه رفتند و در آنجا مستقر شدند. جالب اينكه سلاجقه روم در اين زمينه از سلاجقه ايران پيش رو تر بودند، بهطوري كه پادشاهان آنها اساميشان را برميداشتند و اسامي قديمي ايراني اختيار ميكردند؛ مانند كيقباد و كيكاووس. براي مثال علاءالدين، نام علاءالدين كيقباد سلجوقي را براي خود انتخاب كرد. اين پادشاه از پادشاهان بزرگ سلاجقه روم بود و نقل است كه براي با شكوه جلوه دادن حكومت خود و براي اينكه بگويند ما پادشاهان بزرگي هستيم، با وجود اينكه ترك بودند، سعي ميكردند خودشان را به پادشاهان دوران باستان ايران منسوب كنند و بسيار تحت تاثير فرهنگ و تمدن ايراني بودند و به اين فرهنگ و تمدن ميباليدند و افتخار ميكردند و در همه جا نيز آن را گسترش ميدادند.
اين فرهنگ و تمدن به دوران عثماني نيز منتقل شد و از طريق آنان به بالكان و به شمال آفريقا و به بخشهاي وسيعي از جهان اسلام آن دوران رسيد؛ مثلا شرح ديوان حافظ، اولين بار در دوران حكومت عثمانيها، در بوسني، نوشته شد. "ديوان حافظ" ايرانيان را در بوسني، كه آن زمان جزو متصرفات عثمانيها بود، شرح كردند. شرح بُسنوي، شرح مشهوري است و جزو اولين شرحهاي "ديوان" حافظ است كه در آن منطقه نوشته شده است. اين روند و روابط دوستانه فرهنگي ادامه داشت تا اينكه، در ايران، حكومت صفويها بر سر كار آمد.»
از جمله مطالب ديگري كه دكتر خلج در اين سخنراني ايراد كرده است، ميتوان به تاثير عرفان و تصوف بر تركان، نقطه آغاز رقابت بين تركان و ايرانيان، دوران تركيه جديد، سازمان امور ديانت تركيه، انقلاب اسلامي در ايران و تاثير آن در تركيه، علويهاي تركيه در مقابل انقلاب اسلامي، وقايع سالهاي انقلاب در تركيه، برخي از فرصتهاي موجود در تعاملات فرهنگي دو كشور و برخي تهديدها در تعاملات فرهنگي دو كشور اشاره كرد.
چاپ اول كتاب «تعاملات فرهنگي ايران و تركيه (فرصتها و چالشها)» در شمارگان 300 نسخه، 57 صفحه و بهاي 10000 ريال راهي بازار نشر شد.
نظر شما