«همنوایی در پاییز» با طنز ملیح و سیاهش، با خوشبینی لجوجانهاش، اوج کار هنری درخشان باربارا پیم است.
«هم نوایی در پاییز» در بین رمانهایی که باربارا پیم در طول زندگیاش منتشر کرد رمان ماقبل آخر اوست. این رمان در سال ۱۹۷۷ منتشر شد، سه سال پیش از مرگ نویسنده و حدود 16 سال بعد از اینکه ناشرش رمان یک عشق نامناسب را رد کرده بود. جواب رد ناشر آن هم بعد از انتشار شش رمان از پیم که استقبال نسبتاً خوبی هم از آنها شده بود ضربهای مهلک بود و عملاً یکی از نویسندگان بزرگ رمانهای کمیک قرن بیستم جین اوستن زمانه ما را به مدت پانزده سال به سکوت واداشت. خوشبختانه این سکوت همیشگی نبود و او فرصت یافت رمانهای بعدی اش را که به اعتقاد برخی بهترین رمان های او هستند منتشر کند. این البته مایه اندک تسلایی است، اما دست کم به این معنا بود که او پیش از مرگش در سال ۱۹۸۰، به چشم خود دید که ارزش رمانهایش درک و همچنین افتخار نامزدی جایزه بوکر نصیبش شده است.
در این داستان، ادوین، لتی، مارسیا و نورمن که سالها در همان دفتر کار کار کردهاند، اساسا چیز مشترک زیادی با یکدیگر ندارند. هر یک از آنها به نحوی عجیب درگیر مشکلاتی هستند و از ارتباط با یکدیگر اجتناب میکنند. این یک داستان درباره پیر شدن است که به شکلهای مختلفی تجربه میشود.
در این کتاب، چهار شخصیت به سبک باربارا پیم حول یکدیگر میچرخند، اما نمیتوانند به طور کامل و واقعی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. آنها عادات و ویژگیهای خاص یکدیگر را میشناسند، اما واقعیت و شخصیت واقعی یکدیگر را نمیفهمند و وقتی یکی از آنها به سمت زوال میرود، سه نفر دیگر تلاش میکنند که به او کمک کنند، اما در نهایت نمیتوانند کمک زیادی بکنند. این کتاب شاید پیامی بلندآوازه نداشته باشد، اما قطعا بسیار شوخ، مشاهدهگر و واقعی است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «نگاهی به اینطرفوآنطرف جنگل انداخت و فرش پاییزی برگهای درختان راش جنگل را به یاد آورد و با خودش فکر کرد آیا اینجا از آن جاهایی است که آدم، وقتی زندگی دیگر برایش غیرقابل تحمل میشود، میتواند بیاید و روی زمینش دراز بکشد و خودش را برای مرگ آماده کند؟»
انتشارات بیدگل اخیرا این کتاب را با ترجمه مزدک بلوری در 316 صفحه و با قیمت 210 هزار تومان عرضه کرده است.
نظر شما