یکشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۸:۱۸
سازوکار شکل‌گیری آگاهی انسانی؛ اهمیت پرسش و پاسخ

چه چیزی آگاهی انسان را منحصر به فرد می‌کند؟

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، چه چیزی آگاهی انسان را منحصر به فرد می‌کند؟ چرا آگاهی ما به این شکل تکامل یافت؟ چگونه دانش در ما شکل می‌گیرد؟ جالب اینجاست که طرح ساده این سوالات به ما سرنخ بزرگی می‌دهد که پاسخ چیست.
 
بر اساس نظریه یکپارچه دانش، کلید درک آگاهی انسان این است که به دقت بر چگونگی تکامل گزاره‌ها با ظرفیت پرسیدن سؤالات مرتبط باشد. این به نوبه خود مشکل توجیه را ایجاد می‌کند و این مشکل توجیه بود که آگاهی انسان را به مسیر جدیدی سوق داد.
 
یک گزاره یک ادعای معنای مثبت دارد. به عنوان مثال، عبارت «بزهای کوهی بر فراز آن تپه هستند» به این معنی است که نوع خاصی از موجودات در یک مکان خاص ساکن هستند. فرآیند طرح ادعا فضای «منفی» را در اطراف آن باز می‌کند. فضای منفی این ادعا را به چالش می‌‌کشد و می‌توان از طریق سؤالات به آن اشاره کرد (یعنی از کجا می‌دانید؟ آیا آنها می‌توانند غزال باشند؟ برای ما چه معنایی دارد؟ و غیره).
 
کلماتی مانند چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا، چگونه و چرا را در نظر بگیرید. این ریشه‌های سؤال را می‌توان به عنوان اتصال به گزاره و باز کردن فضای منفی مجاور در نظر گرفت. این تنش بین فضای مثبتی که گزاره‌ها اشغال می‌کنند و فضای منفی باز شده توسط سؤالات چیزی است که نظریه یکپارچه دانش آن را پویایی سؤال-پاسخ می‌نامد. درک این موضوع بسیار مهم است زیرا منجر به نقطه اوج تکاملی می‌شود که ما را از نخستی‌ها به افراد خودآگاه تبدیل کرد که از نظر اجتماعی رشد کرده‌اند تا به بازیگران صحنه فرهنگی تبدیل شوند.
 
چرا ظهور گفتار گزاره‌ای و پرسش به یک نقطه عطف تکاملی منجر می‌شود؟ یک دلیل این است که پرسیدن سوال نسبتا آسان است. برای اینکه بفهمید چرا اینطور است، مدتی را با یک کودک 4 ساله کنجکاو بگذرانید. آنها احتمالاً شما را با سؤالات گوناگون بمباران می‌کنند، مانند «چرا قبل از خوردن شام کلوچه نمی‌خوریم؟»؛ «چرا کچل شدی؟»، «چرا آسمان آبی است؟» و غیره. همانطور که کودکان به‌راحتی نشان می‌دهند، پرسیدن سوال بسیار ساده‌تر از پاسخ دادن به آنها است. به همین دلیل است که والدین خشمگین در نهایت می‌گویند: «همین است که هست!»
 
این مشاهدات نشان می‌دهد که ظرفیت پرسیدن سؤال لزوماً انگیزه جستجوی پاسخ‌ها بوده است. نظریه یکپارچه دانش مشکل ایجاد پاسخ‌های مشروع به سوالات را مشکل توجیه می‌نامد‌ و این مشکل توجیه بود که تکامل آگاهی انسان را به روشی منحصر به فرد هدایت کرد.
 
برای دیدن این موضوع، یک دقیقه وقت بگذارید و تجربه آگاهانه خود را به سه حوزه بزرگ تقسیم کنید. اول، تجربه ذهنی آگاهانه شما از بودن در جهان وجود دارد. این شامل ادراکات شما از دنیای بیرون از طریق شنوایی و بینایی، حس احساسی شما از بدن شما در جهان، و تصاویری است که از جهان‌های ممکن دارید. نظریه یکپارچه دانش این را خود تجربی و نخستی شما می‌نامد‌ و این نوعی آگاهی است که شما با سایر پستانداران به اشتراک می‌گذارید.
 
اکنون به سمت بخش روایت خصوصی آگاهی خود جهت گیری کنید. این همان «من» است که روایت می‌کند چه اتفاقی می‌افتد و چرا. مطابق با نظریات فروید، نظریه یکپارچه دانش این موضوع را ایگوی شما می‌نامد. اکنون به این فکر کنید که دیگران شما را چگونه می‌بینند و چگونه برداشت‌های اجتماعی خود را مدیریت می‌کنید. این شخصیت شماست: خود تجربی نخستی شما، نفس خصوصی و شخصیت عمومی شما سه حوزه اصلی آگاهی انسان هستند.
 
بیایید بازگردیم به سؤالی که این مقاله را آغاز کردند: چه چیزی آگاهی انسان را منحصر به فرد می کند، چرا این آگاهی تکامل یافته است، و چگونه می‌دانیم؟ آگاهی انسان منحصر به فرد است زیرا، علاوه بر دنیای تجربی اولیایی ادراکات، انگیزه‌ها و عواطف ذهنی، آگاهی انسان دارای یک لایه اضافی از توجیه با واسطه زبان است. این حوزه همان چیزی است که در درجه اول با اجتماعی شدن ما برای تبدیل شدن به افراد در یک فرهنگ توسعه می‌یابد. یک حوزه خصوصی وجود دارد که با توجیهات برای خود مشخص می‌شود و یک حوزه عمومی که با توجیه دیگران مشخص می‌شود. این حوزه ها به دلیل مشکل تطبیقی توجیه که از ظهور پویایی سوال-جواب ناشی می‌شود، تکامل یافته‌اند. از طریق همین پویایی است که آگاهی می‌تواند شکل بگیرد و بدل به نقطه افتراق ما با دیگر پستانداران، جانداران و همچنین پیشنیان نخستین ما شود.

منبع: 
https://www.psychologytoday.com/us/blog/theory-of-knowledge/202307/how-did-human-self-consciousness-evolve

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها