فرزانه دهقانی، نویسنده کتاب «یک آسمان دو پرواز» در پیشگفتار آن نوشته است: «سخن گفتن از سردارانی مثل حسن بیژنی که از سلاله پاکی، صداقت، خلوص و مهربانی بودند، کار سادهای نبوده و نیست. در آن زمان که شعلهور شدن نایرۀ جنگ هر لحظه سویی را خاکستر میکرد، کم نبودند، بزرگمردانی که کمر همت بسته و تا آخرین لحظهها و قطرههای خون خود دلاورانه ایستادند و مبارزه کردند و با اینکه میدانستند پایان این راه چیست و میتوانستند اما نخواستند که به یار و دیار بازگردند تا مگر دین خود و حتی دیگران را از گردان ادا کنند.
در آن روزگاری که هر کسی برای پست، مقام و ثروت و حتی ماندن کنار زن و فرزند از بار سنگین این مسئولیت شانه خالی میکرد، تنها او و هممانندان او بود که شانه زیر بار مسئولیت سنگین دفاع از کشور فقط برای رضای پروردگار پهن کردند. گرچه سردار حسن بیژنی و بسیاری همانند او هرگز طعم شیرین پدر شدن را نچشید؛ اما تدابیر پدرانه و دلسوزانهشان در گسترۀ شبها و روزهای عملیات در گردان «امام حسن از ناوتیپ 13 حضرت امیرالمؤنین» زبانزد و تاکنون فراموش نشدنی بوده است...»
حسن بیژنی در سال ۱۳۴۱ در خانوادهای مذهبی در روستای «خیار زار» از توابع دشتستان متولد شد. وی تحصیلات ابتدایی خود را در زادگاهش به پایان رسانید و برای ادامه تحصیل به شهر شبانکاره رفت و دوران راهنمایی و دبیرستان را در آنجا با موفقیت پشتسر گذاشت و دیپلم گرفت.
شهید در دوران تحصیل علاوه بر درس به فعالیتهای مذهبی نیز توجه خاص داشت و در اکثر جلسات دینی شرکت میکرد. پشتکار و استقامت وی در تمام جوانب زندگی و هنگام تحصیل مشهود و از نظر اخلاق و معنویات پایبند به اصول و احکام اسلامی بود.
شهید بیژنی در مبارزات و راهپیماییهایی که علیه رژیم ستمشاهی انجام میگرفت، حضور فعالی داشت. با شروع جنگ تحمیلی وی برای حضور در دفاع مقدس و پیوستن به صفوف مجاهدین فی سبیلالله سر از پا نمیشناخت. او اولین بار 11 آبان سال 1360 راهی جبهه شد و در منطقه گیلانغرب به مبارزه پرداخت.
شهید بیژنی که همه وجودش در راستای لبیک به ندای مراد و مقتدایش خمینی کبیر متبلور بود، با شرکت در طرح «لبیک یا خمینی» چهارم فروردین 1361 به جبهههای شوش و عینخوش عزیمت و به یاری دلاورمردان ارتش اسلام شتافت.
وی در عملیات افتخارآفرین بیتالمقدس شرکت و بهعنوان فرمانده دسته در قسمت ولیعصر(عج) و غرب خرمشهر حماسههای جاودانهای از خود به جای گذاشت. در همین عملیات بود که وی از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله دشمن بعثی قرار گرفت. او که درس شهامت و آزادگی را از سرور آزادگان جهان، حسینبن علی(ع) آموخته بود، با همان بدن زخمی خود به همسنگرانش دستور پیشروی و ادامه نبرد داد و با بدنی خونی از میان گلولای منطقه، خود را به سپاه رساند.
شهید بیژنی پس از مدت ۴ ماه بستری بودن در بیمارستان و بهبودی به استخدام اداره بازرگانی گناوه درآمد. تا اینکه دوباره برای مبارزه با آمریکای جنایتکار، 18 اسفند سال 62 راهی آبهای نیلگون خلیجفارس شد. او سرانجام چهارم تیر سال 67 با سری پرشور از عشق به الله و در دفاع از حریم قرآنکریم، در کسوت فرماندهی گردان امام حسن(ع) واقع در جزیره مجنون، در نبرد جانانه با نیروهای بعثی به آرزوی دیرینه خود که شهادت در راه خداوند بود، دست یافت.
به گزارش ایبنا، کتاب «یک آسمان دو پرواز؛ روایت رشادتهای سرادر شهید حسن بیژنی» به قلم فرزانه دهقانی در 196 صفحه با شمارگان 1000 نسخه از سوی نشر «پلاک عشق» تابستان امسال راهی بازار کتاب شد.
نظر شما