حمید تلخابی، عضو هیات علمی موسسه آموزش عالی هنر و اندیشه قم و رئیس دانشگاه فرهنگ و هنر با نگاهی به هنر «تعزیه»، برداشته شدن مرز میان تماشاگر و تعزیهخوان در نمایش تعزیه و لحظهی مشترک تعالی در این هنر را کمال تعزیه برشمرد.
برای نمونه، ورود کاروان امام حسین(ع) به کربلا در اجرای تعزیه برخی مناطق در استان مرکزی، تماشایی است. مثلاً لحظه ورود کاروان امام در تعزیههای شهرستان فراهان، همه موافقخوانها بهصورت همزمان وارد میدان تعزیه میشود. نقشخوانهای عبداللهبن حسن(ع)، حضرت رقیه(ع)، حضرت سکینه(ع)، حضرت زینب(ع) سوار شتر هستند. نقشخوانان حضرت قاسم(ع)، حضرت علیاکبر(ع)، حبیببن مظاهر شمشیر بهدست همراه کاروان هستند و حضرت عباس(ع) سوار بر اسب، با پرچمی که در دست دارد در کنار امام حسین(ع) حرکت میکنند. حربنیزید با فرزندش در حالیکه کنار میدان تعزیه ایستاده، این شعر را میخواند و مردم نوحه میکند:
جوانان بنی هاشم سراسر یانوجا قاسم و عباس و اکبر
محبت ایلرون ادمن مکدر حسین مهمان گلیب کربلایه
دخیلم من سیزه ای کوفیانلر حسین مهمان گلیب کربلایه
سکنیه تشنه در سیلر عموجان حسین مهمان گلیب کربلایه
بسیاری از تماشاگرها و شرکتکنندگان تعزیه، به نشانه بیعت و جدا کردن راه خود از کوفیان، نوحهکنان کاروان امام حسین(ع) را در دورِ میدان تعزیه همراهی میکنند. در اینجا مرز میان تماشاگر و تعزیهخوان به معنای واقعی برداشته میشود و تئاتر حضور شکل میگیرد. درست است که برای محقق شدن موفقیتآمیز تعزیه، کسانی باید کردار دیگران را تماشا کنند و همچنین تمایز بین تماشاکردن و تماشایی شدن برای نمایش تعزیه ضروری است، اما وقتی در انتهای اجرای تعزیه، این تمایز از بین میرود و تماشاگر با اجراگر یکی میشود، این یکی شدن، کمال تعزیه است. در این لحظه از اجرای تعزیه، تماشاگران در عین حال که تماشاگرند اجراگر نیز هستند. همچنان که اجراگران در عین حال تماشاگر نیز هستند. لذا تماشایی شدن و تماشا کردن اینجا در اوج خود اتفاق میافتد.
همچنان که در شهر تلخاب در استان مرکزی، تعزیه شهادت امام حسین(ع) در روز عاشورا با اسارت اهلبیت امام حسین(ع) به پایان میرسد و مردم کاروان اسرا را همراهی میکنند. در انتهای تعزیه، اجراگران نقش حضرت زینب(ع) و اسرا سوار شتر شدهاند و اشقیاء به آنها تازیانه میزنند. تماشاگرها به نشانه بیعت با امام حسین(ع)، در میدان تعزیه میآیند و همراه حضرت زینب(ع) نوحهسرایی میکنند؛ درحالیکه اجراگرها و تماشاگرها دور سکو میچرخند، زینبخوان این شعر صافی تبریزی را میخواند:
کاروان کوفیه یوللاندی امان قارداش اویان زینبین قوللاری باقلاندی امان قارداش اویان
قافلم گور نه دوشوب نظم و نظامه گئدیرم باشیمون محنتی یتموبدی تمامه گئدیرم
گورموشم کربوبلا ظلمینی شامه گئدیرم گئدسین دور گیداق ای شاه جهان قارداش اویان...
در اینجا مرز میان تماشاگر و تعزیهخوان به معنای واقعی برداشته میشود و کسی نقش کسی دیگر را بازی نمیکند. هر تماشاگری، یاری از یاران امام در کربلا میشود و مرز تماشا کردن و تماشایی شدن از میان برداشته میشود. در اینجا یک امر واقعی رخ میدهد و آن بیعت با امام حسین(ع) در جریان واقعه عاشورا است که برای اجراگران و تماشاگران فاصله تاریخی 1400 ساله از میان برداشته میشود و آن واقعه را بهصورت رویداد زمان حال تجربه میکنند.»
نظر شما