یک پژوهشگر ادبی با تاکید براینکه روایتهای ایرانی از قرآن گرفته شدهاند، گفت: محور کشمکش داستان ایرانی کرامات و امر خارقالعاده است، چیزی که در رئالیسم جادویی رخ میدهد.
رودگر با تاکید براینکه روایت یک موضوع خیلی مهم است چون به حوادث خیلی علمی و منطقی که فقط با علت و معلول جمع میشود، روح میدهد و آن را با احساس شاعرانه همراه میکند، گفت: روایت یک چینش از حوادث است. روایت بالاتر از تاریخ است. در تعریف امروزی از تاریخ کلمهای از روایت نیامده ولی کسی که میخواهد کار هنری انجام دهد مجبور به توجه به روایت است تا بتواند یک کار جذاب خواندنی خلق کند.
این پژوهشگر علت جذابیت کتابهای عبدالحسین زرینکوب را کشش به سمت گزارههای تاریخی فلسفی دانست و تاکید کرد: زرینکوب در آثار خود بسیار به زبان و نثر روایت توجه داشته است. نفیسی نیز در آثار خود چنین ویژگیهایی داشته چون به روایت شناخت داشته و همین باعث درخشش کارش شده است.
وی به نگارش کتاب «خانه تاجدار» درباره آقامحمدخان قاجار توسط یک نویسنده خارجی اشاره و عنوان کرد: نویسنده با اینکه در تاریخ تحریف انجام داده اما داستانی جذاب نوشته که در خیلی از کتابخانههای پدرانمان وجود داشته و مخاطب ایرانی را درگیر خود کرده است.
نویسنده کتاب «دخیل هفتم» به تشریح کاربرد روایت پرداخت و گفت: روایت نه تنها در هنر بلکه در مسایل جامعهشناسی، سیاست و حکمرانی نیز اهمیت دارد. ما هر روز در کشور با یک مشکل روبهرو هستیم که در نهایت امنیتی میشود چون حکمرانهایمان حکمرانی بلد نیستند درحالی که حکمرانی درست بهمعنی همراه کردن مردم است.
وی درخصوص روایت در داستان و رمان گفت: در عالم داستان و رمان نویسنده بسیار است و بسیاری زندگی شان را وقف نوشتن داستان کردهاند که نمونه آنها بسیار است اما مساله مهم و ریشهای وجود دارد که کسی به آن نزدیک نمیشود و آن روایت است.
این پژوهشگر و نویسنده به تشریح فعالیتهای خود در مقایسه داستانهای ایرانی با داستانهای معاصر پرداخت و با بیاناینکه به مقایسه روایت در داستانهای ایرانی و ادبیات امروز جهان پرداخته است، افزود: تفاوتهایی در داستانهای معاصر با حکایتها و متون روایی ایرانی وجود خواهد داشت.
نویسنده کتاب دخیلهفتم، شناخت واقعیت فرهنگی را مورد تاکید قرار داد و گفت: کتاب تذکرهالاولیای عطار که عین واقعیت است را مورد بررسی قرار دادم. کسی که قصهپردازترین و شخصیت ایرانی در داستان است که ۱۸۰۰ قصه دارد. کتاب تذکرةاولیا را یک طرف قرار دادم و در طرف مقابل کتاب ۱۰۰ سال تنهایی بود.
رودگر به بررسی تذکرهالاولیای عطار و گسست نویسندگان و جامعه اشاره کرد و افزود: در روایت ایرانی باید ببینیم واقعیتی که مردم آن را میپذیرند حتی اگر معجزات است چیست، بنابراین در ادامه تحقیق به روایتها و داستانهای قرآن کشیده شدم. بزرگانی مثل عطار روایت ایرانی را از قرآن گرفتهاند.
وی با بیان اینکه در هیچ داستان قرآنی امر واقعی وجود ندارد، بلکه همه داستانها فراواقعی است، گفت: در پژوهشی که انجام دادم متوجه شدم چرا نویسندگان مختلف آمریکایی بخشی از قرآن را در ابتدای کتاب خود میآورند.
این نویسنده درباره تفاوت داستانهای روایی سنتی ایرانی با داستانهای امروزی در مکتب رئالیسم افزود: استادان رئالیسم جادویی در تعریف این مکتب میگویند که رئالیسم جادویی یک شیوه روایی است و این تعریف حکم میکند هر ملتی برای خودش شیوه روایی داشته باشد و ایران اسلامی نیز باید شیوه روایی منطبق بر فرهنگ ایرانی اسلامی را پیدا کند.
نویسنده کتاب دخیل هفتم به تشریح عناصر داستانهای ایرانی پرداخت و گفت: اولین چیزی که به شکل واضح در داستانهای ایرانی به چشم میآید، همین تقلیل عناصر است؛ اتفاقی که در رمانهای معاصر جهان رخ میدهد، زمان و مکان در آن توصیف نمیشود و شخصیتپردازی جزءگرایانه ندارد، در حالی که در کلاسهای داستاننویسی این مسایل آموزش داده میشود.
رودگر با اشاره به اینکه در حکایت عرفانی باید از عناصر بهنفع درونمایه وحدت عرفانی و باورپذیری کاسته شود، افزود: این اتفاق بهنفع امر خارقالعاده است؛ عنصر کشمکش، موتور محرکه داستان است. چرا ما تاکنون درباره یک قدیس ایرانی و زندگی و شخصیت دینی فیلم فاخر نداریم؟ معتقدم گره اصلی این مسئله را باید یک پژوهشگر باز کند.
وی به تشریح گره داستان در آثار معاصر پرداخت و گفت: در حکایات عطار وقتی به کشتن حلاج اشاره میشود، محور کشمکش عشق به دختر نیست، بلکه محور کشمکش کرامات و اتفاقات خارقالعاده و همان چیزی است که در رئالیسم جادویی رخ میدهد.
این استاد دانشگاه در پایان با بیان اینکه کرامات یک محور جدید برای کشمکش است، افزود: اینکه نمیتوانیم روایت جذاب برای شخصیتهای برجسته داشته باشیم به دلیل گم کردن محور کشمکش است. در روایت ایرانی اصل بر تقلیل عناصر به نفع درونمایه و باور پذیری امر خارقالعاده است، البته امر خارقالعاده متفاوت از داستانهای فانتزی است.
نظر شما