کتاب «حکمرانی شایسته» منتشر شد
مطالعهای نظاممند درباره روابط کار بین کارگران و کارفرمایان در سازمان تأمین اجتماعی
عمده مطالعات معطوف به حوزه روابط کار بین کارگران و کارفرمایان در سازمان تأمین اجتماعی است، و مطالعات موجود هم از خلاء جدی در زمینه الگوی مدون مشارکت ذینفعان در تصمیم گیریها و سازوکار صورتبندیشده و منسجم و البته با پشتوانه قوانین مصوب، جهت مشارکت نظاممند و پایدار و همچنین سه جانبه گرایی در این خصوص حکایت دارند، لذا لزوم انجام چنین مطالعهای بیش از پیش روشن میشود.
در بخشی از مقدمه کتاب میخوانیم: «اقشار جامعه بهمنظور تضمینِ امنیتِ درآمدی خویش و قرارگرفتن در چتر حمایتی نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی در دوران بازنشستگی، راههای مختلفی پیش رو دارند که یکی از راههای متداول عضویت در یک صندوق بیمه اجتماعی از طریق پرداختهای تعریفشده و یا همان کسورات است تا فرد از این طریق، تأمین هزینهها و ریسکهای معمول مربوط به تأمین منابع مالی و سلامت خود را به آن صندوق منتقل کند و به هنگام بازنشستگی، بتواند از مزایای آن استفاده نماید و علاوه بر آن بتواند با مشارکت اجتماعی فرایندی را صورت دهد تا خود و دیگران از مزایای اجتماعی این صندوق نیز برخوردار شوند.
اما در سوی مقابل، صندوقهای بازنشستگی، در شرایط کنونی با چالشها و مشکلات اساسی در پایداری و تأمین منابع مالی روبهرو هستند و ماندگاری صندوقها و تداوم خدمترسانی در زمینههای مختلف بیمهای، در گروی تغییرات اساسی و اصلاحات بنیادین خواهد بود. کارشناسان برای پویایی اصلاح نگرش و مدیریت در صندوقها گزینههای مختلفی را ارائه میکنند؛ اما گزینه بهینه در اصلاح این صندوقها، تنها با مشارکت، همراهی و درگیری فعالانه طرفینِ روابط کار، بهخصوص کارکنان و کارفرمایان، ممکن خواهد بود.
از سوی دیگر، از جمله مشکلات اجتماعی تهدیدکننده، از پدیده نابرابری رو به گسترش در جامعه ایران میتوان نام برد که بهعنوان پیامد عدم تحقق عدالت اجتماعی یکی از چالشهای بنیادینی است که غالباً خارج از نظام مدیریت صندوق تولید شده و به بدنه و مشترکان میلیونی آن و خانواده ایشان فشار اجتماعی و اقتصادی و حتی سیاسی، بهصورت «نابرابری نیابتی» تحمیل میکند؛ بهطوری که در سالهای اخیر شاهد بروز و ظهور این نابرابریهای غیرقابل تابآوری و بروز فضای هیجانی و اعتراضی بوده و در آینده نیز این نوع بیاعتمادی و نگرانی میتواند در اشکال مختلف و البته جدیتر، صدای خویش را توسط شاغلان و بازنشستگان در عرصههای مختلف به گوش برساند، که لازم است دراین زمینه چارهاندیشی جدی بعمل آید.
مشارکت اجتماعی یکی از اصول حاکم بر سیستمهای تمام بیمههای اجتماعی است که مبتنی بر اصل همبستگی اجتماعی، بهعنوان یکی از ارکان و کارکردهای این نظامهاست. در یک نظام بیمه اجتماعی، افراد از طریق مشارکت اجتماعی سبب میشوند که درآمد از شاغلان به بیکاران، از افراد سالم به ازکارافتادگان، از افراد فاقد همسر به افراد عائلهمند و از جوانانِ واقع در سنین اشتغال به بازنشستگان انتقال پیدا کند و بهنوعی بازتوزیع شود. به این ترتیب، فرد با عضویت در یک صندوق بیمه بازنشستگی، هم از مزایای فردی آن صندوق و هم از منابع حاصل از مشارکت جمعی بهرهمند میشود.
بر همین مبنا و از آنجا که صندوقهای بازنشستگی نوعی نهاد پایهای و اثرگذار بیننسلی محسوب میشوند، برای بقا و ادامه کارکرد و پویایی خود نیازمند الزاماتی هستند، تا از آن طریق نه تنها بتوانند طیف مشارکت میاننسلی را گسترش دهند، بلکه قادر باشند تا با افزایش میزان مشارکت، اثربخشی و کارایی خود را فزونی بخشند. افزایش دامنه مشارکت در صندوقای بازنشستگی، تنها با پرداخت کسورات بیمهای از سوی شاغلان و دریافت مزایای بازنشستگی صورت نمیگیرد، بلکه لازمه آن مشارکت دادن افراد ذینفع در اداره صندوق بازنشستگی و پویاتر کردن آن و بازآفرینیهای لازم است که عموماً با مفهوم «سه جانبهگرایی» در مدیریت شناخته میشود.»
در بخش دیگری از مقدمه درباره حکمرانی خوب آمده است: ««حکمرانی خوب» یا به تعبیر دقیقتر «اداره مردمی خردمندانه» مفهومی است که در اواخر دهه 80 م. وارد ادبیات توسعه شد و امروزه یکی از مباحث اصلی در ارزیابی کشورها و ساختارهای اجتماعی و سیاسی حاکم بر جوامع مختلف است. حکمرانی خوب، در مفهوم کلی، به معنای وجود یک ارتباط سازنده و پویا بین سه رکن دولت تسهیلگر، بخش خصوصی مسئول و جامعه مدنی آزاد است و در معنای بیمهایِ مربوط به روابط کار به رابطه بین دولت، کارفرما و فرد بیمهشده (کارگر یا کارمند) اطلاق شده و در مفهوم سه جانبه گرایی متجلی میشود.
نکتهای که نباید از نظر دور داشت این است که برخی سه جانبه گرایی را در ایران فقط مختص به صندوق بازنشستگی تأمین اجتماعی میدانند و معتقدند در صندوق بازنشستگی کشوری رکن کارفرمایی وجود ندارد و لذا نباید در حیطه این صندوق بحثی از سهجانبهگرایی مطرح شود، چرا که در اینجا با دو جانبهگرایی مواجه هستیم. در این مورد باید توجه داشت که اگرچه در صندوق بازنشستگی کشوری با رُکنِ کارفرمایی؛ آنطور که در سازمان تأمین اجتماعی وجود دارد، روبهرو نیستیم؛ اما این به معنای عدم وجود این رکن در صندوق مذکور نیست...»
ضرورت تالیف اثر
به اعتقاد مولفان اثر، از آنجا که مطالعات نسبتاً محدودی در این زمینه در ایران انجام شده و عمده مطالعات معطوف به حوزه روابط کار بین کارگران و کارفرمایان در سازمان تأمین اجتماعی است، و مطالعات موجود هم از خلآ جدی در زمینه الگوی مدون مشارکت ذینفعان در تصمیم گیریها و سازوکار صورتبندیشده و منسجم و البته با پشتوانه قوانین مصوب، جهت مشارکت نظاممند و پایدار و همچنین سهجانبهگرایی در این خصوص حکایت دارند؛ لذا لزوم انجام چنین مطالعهای بیش از پیش روشن میشود.
در حقیقت، مطالعاتی که تاکنون در زمینه سه جانبه گرایی در ایران انجام شدهاند، موضوع را به حل منازعات و مناقشات مربوط به روابط کار تقلیل دادهاند و غالباً به نقش ذینفعان در مدیریت صندوق بازنشستگی و مشارکت آنها در تصمیم گیریها نپرداختهاند. این مهم در شرایطی است که درایران، اولاً، با موضوع بحران جدی در صندوقها روبهرو هستیم؛ بهطوری که در حال حاضر شاخص پوشش حمایتی ۷ دهم درصد است؛ به این معنا که به ازای هر نفر بازنشسته کمتر از یک نفر کسور پراختی وجود دارد و این موضوع بزرگترین لطمه را به منابع ورودی صندوقهای بازنشستگی میزند.
کسورات بازنشستگی -که در حال حاضر از کارکنان شاغل دریافت میشود- پاسخگوی کمتر از ۲۰ درصد پرداخت حقوق بازنشستگان صندوق بازنشستگی بوده و سرمایهگذاریهای صندوقهای بازنشستگی کشوری هم کمتر از پنج درصد پرداختیهای حقوق بازنشستگان را جوابگوست؛ ضمن اینکه وابستگی این صندوقها به بودجه عمومی نیز بیشتر از ۷۵ درصد پرداختی ماهیانه این صندوقها را جبران میکند. لذا حضور فعالانه ذینفعان و مشارکت و کوشش سازمانیافته آنها میتواند کاهشدهنده مشکلات و بحرانها، بهویژه در نظارت بر منابع مالی و هزینه و درآمدها باشد و ثانیاً بهواسطه عضویت در سازمان بینالمللی کار، در قبال اجرای مقاولهنامهها و قطعنامههای این سازمان تعهدات و الزامات را بایستی لحاظ نمود.
نکته دیگری که بر انجام چنین مطالعهای ضرورت میبخشد، آن است که این صندوق دارای دو ذینفع اصلی، یعنی کسورپردازان و بازنشستگان است؛ اما نوعی برداشت نادقیق در مورد این صندوق وجود دارد که صندوق بازنشستگی کشوری گویا تنها درحوزه بازنشستگان فعال است و عموماً کسورپردازان در این میان نادیده گرفته شده و نقش مهم آنها در تأمین منابع مالی این صندوق و مطالبات بهحق آنها در این سازمان از نظر دور مانده است و لذا انجام یک مطالعه و طراحی مدلی که نقش کسورپردازان را در کنار بازنشستگان در مشارکت و مدیریت این صندوق لحاظ کند، حائز اهمیت است.
مولفان اثر یادآور میشوند، امروزه برای تحقق مشارکت معنیدار ذینفعان و اهداف حکمرانی موفق و شایسته در ایران، نیاز به اصلاحات ساختاری در حوزه حاضر داریم، اما این تغییرات، الزامات و پیشزمینههایی دارد که شناخت و مهیا کردنِ آنها، جز با انجام تحقیقات و پژوهشهای دقیق علمی و بیطرفانه در این زمینه بهدست نمیآید، تا به درک و شناخت صحیح از شرایط موجود رسیده و گام اولیه برای رسیدن به وضع و شرایط مطلوب برداشته شود. بدون تردید، در این زمینه، شناخت تجارب موفق داخلی و جهانی والبته متناسب با مقتضیات جامعه ایران برای کنترل و کاهش مشکلات حاضر و نزدیکشدن به بهرهوری واقعی در فعالیت صندوق مفید خواهد بود.
نظر شما