در روزگاری که بیآبی و خشکسالی یکی از مهمترین معضلات ایران و جهان محسوب میشود، رمانی از نیل شوسترمن و جورد شوسترمن به فارسی ترجمه شده و به چاپ رسیده که همه حوادث داستاناش حول محور خشکسالی فاجعهآمیز در کالیفرنیا رخ میدهد؛ خشکسالی عجیبی که جان همه انسانها را به خطر انداخته است. به بهانه انتشار رمان «بیآبی» که به طور مشترک به قلم نیل شوسترمن و جرود شوسترمن نوشته شده، به سراغ مترجم کتاب رفتیم تا درباره مهمترین ویژگیهای این کتاب به گفتوگو بنشینیم.
داستان «بیآبی» پیرامون چند نوجوان روایت میشود که میخواهند خود و خانوادهشان را از مخمصهای که در آن گرفتار شدهاند، نجات دهند و برای این موضوع باید بهای زیادی بپردازند. این نوجوانها وارد بازی جدیدی میشوند و مخاطب قدم به قدم با مشکلاتی که سر راهشان قرار میگیرد و ایدهپردازیهایی که میکنند آشنا میشود.
شاید بهترین تعبیری که بتوانم برای شرح مهمترین دغدغه آنها بیان کنم این باشد که «یک دست صدا ندارد.» یعنی همراهی و همبستگی است که در این داستان به شخصیتهای داستانی کمک میکند نجات پیدا کنند. از طرفی هم در کنش میان شخصیتهای داستانی، میبینیم که هر کدام زاویه دید متفاوتی دارند و میتوانند مکمل هم باشند و خودشان نیز در گذر زمان متوجه میشوند که به آن زاویه دید دوم و جدید برای رسیدن به هدف و حل مشکلات نیازمندند.
نکته جالب رمان این است که دو نویسنده آن را به نگارش درآوردهاند. آیا نیل و جرود شوسترمن در این کتاب، سبک نوشتاری یا ویژگی خاصی دارند؟
بله همانطور که اشاره کردید این رمان به قلم دو نویسنده نوشته شده و قلم دو نویسنده به شدت با هم متفاوت است. به نحوی که در زمان ترجمه کتاب، بعد از مدتی به راحتی میتوانستم تشخیص دهم که در کدام بخش نویسنده تغییر کرده است.
در این رمان هر کدام از شخصیتهای داستانی لحن و مدل صحبت کردن خاص خود را دارند که به وضوح با دیگری متفاوت است. به عقیده من یکی از مهمترین دلایل گیرایی کتاب همین تفاوتهاست و من نیز تمام تلاش خود را کردم که این تفاوت لحن در ترجمه فارسی هم مشخص شود. ولی به نظرم یکی از ویژگیهای مهم نویسندگان رمان «بیآبی» این است که توانستهاند به طور واضح تفاوتهایی بین شخصیتها به وجود بیاورند.
نویسنده اصلی این کتاب به لحاظ تجربه کاری نیل شوسترمن است؛ نویسندهای که کتابهای بسیار زیادی به قلم او منتشر شده و جرود شوسترمن، نویسنده دوم این کتاب، فقط دو رمان نوشته که هر دو، اثری مشترک با نیل شوسترمن است. من این دو نویسنده را مکمل هم میدانم و در کنار هم توانستهاند متن خوبی را در قالب یک رمان به مخاطبان ارائه دهند.
نیل شوسترمن نویسنده آمریکایی و متولد سال ۱۹۶۲ میلادی است که داستانهایی متعددی برای گروه سنی نوجوان و بزرگسال نوشته است. همانطور که گفتید شوسترمن نویسنده شناختهشدهای است و برای کتابهایش جوایز متعددی کسب کرده است. او متولد بروکلین است و در همین شهر بزرگ شده و میگوید از کودکی عاشق کتاب خواندن بود. نیل شوسترمن از مهاجرت به نیومکزیکو در ۱۶ سالگی به همراه خانوادهاش به عنوان نقطه عطفی در زندگی یاد کرده و گفته این نقل مکان سبب شده او با جهان گستردهتری آشنا شود و نگاهش به جهان تغییر کند.
او در دانشگاه کالیفرنیا در رشتههای روانشناسی و تئاتر تحصیل کرده و بعد از به پایان رسیدن تحصیل، در یک موسسه استعدادیابی در لسآنجلس شروع به کار کرد؛ اما یک سال بیشتر زمان نبرد تا توانست اولین قراردادش را برای چاپ یک کتاب و یک نمایشنامه به امضا برساند.
به نظرم تعیین این گروه سنی توصیه خوبی است و نوجوانان این گروه سنی میتوانند داستان کتاب را به خوبی درک کنند و با آن ارتباط بگیرند. البته به نظر من این کتاب فقط مختص نوجوانان نیست و همه گروههای سنی بالای ۱۶ سال میتوانند از خواندن داستان رمان «بیآبی» لذت ببرند و با آن ارتباط برقرار کنند.
نیل شوسترمن با رمان « Challenger Deep» در سال ۲۰۱۵ توانست برنده جایزه ملی کتاب ادبیات جوانان شود. این رمان با دو ترجمه متفاوت و به نامهای «چلنجر دیپ» از سوی نشر پرتقال و «گودال چلنجر» از سوی نشر بادبادک در ایران نیز منتشر شده است.
«پژواک»، «ابر تندر»، «چلنجر دیپ»، «داس مرگ»، «یکپارچه»، «بیروح»، «گسسته» و «ناکامل» آثاری هستند که از وی به زبان فارسی منتشر شدهاند.
پرستو پورگیلانی مترجم رمان «بیآبی» متولد سال ۱۳۷۰ است و تاکنون چند اثر دیگر از جمله «اسم تو» نوشته ماکوتو شینکای، «خانم فریزبی» نوشته رابرت ابراین و «دیو و پسرک» نوشته مامورو هوسودا با ترجمه وی از سوی نشر پیدایش راهی کتابفروشیها شدهاند. «بیآبی» برگردانی است از کتابی که در سال ۲۰۱۸ با نام اصلی «dry» به زبان انگلیسی منتشر شد.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
«به هر حال آنها متوجه شدند که قبل از بیگ بِیل باید عجله و آنجا را ترک کنند. وسایلشان را جمع کردند و در کامیون ریختند و به خانه مادر دافنه نقل مکان کردند. مادر دافنه مرده بود و خانه داو کانیون را برایش باقی گذاشته بود.
بعد دافنه داییریحون را از خانه بیرون انداخت و او آمد پیش ما.
من درکش میکنم. یعنی منظورم این است که دافنه را مقصر نمیدانم. میدانید، موضوع فقط این نبود که داییریحون نمیتوانست کار پیدا کند، موضوع این بود که او اصلا دنبال کار هم نمیگشت. به نظرم یکجورهایی از دست دادن مزرعهاش او را به هم ریخته بود. دافنه برایش ارزش قائل شد و شانس دومی به او داد، ولی به نظرم شرایط باز هم مثل قبل بود. چون دوباره به خانهمان برگشت و سری دوم مطمئن شدیم که تصمیم درستی است.
همیشه به ما میگفت: «تا وقتی روی پای خودم بایستم.» اما چطور میتوانی وقتی زندگیات تا زانو قطع شده روی پای خودت بایستی؟
به خیابان دافنه میرسیم. در تمام اینمدت یک انسان هم ندیدیم.»
رمان «بیآبی» نوشته نیل شوسترمن و جرود شوسترمن، با ترجمه پرستو پورگیلانی در ۴۴۸ صفحه و قیمت ۱۱۲ هزار تومان از سوی انتشارات پیدایش راهی کتابفروشیها شده است.
نظر شما