رمان «روی آسفالت داغ» در مرداد ماه ۱۴۰۰ منتخب «سومین جشنواره کتاب سال خلیج فارس» شده است؛ از این رو در این مطلب به این کتاب پرداختیم.
جهان داستانی نوبهاری در رمان مذکور به آدمهای تنها در موقعیتهای خاص اختصاص دارد که حال اکنونشان از گذشتهشان جدا نیست، آدمهایی که هر یک به نوعی زیر سلطه جبر زیست محیطی یا شرایط نامساعد خانوادگی-اجتماعی گرفتار آمدهاند و به گونهای منحصر به هویت خود با این سلطه برخوردی فعالانه نشان میدهند تا در زیر بار آن کمر خم نکنند و راه به مقصود ببرند.
رمان «روی آسفالت داغ» با نثری روان و ساده دور از برجستهسازیهای زبانی و فرمی از تنهایی و امکان ناپذیری اولیه در ارتباط عاطفی بین انسانهای مدرن، مشکلات زیستی در کودکی و پیامد آن در بزرگسالی دو شخصیت اصلی داستان سخن میگوید، معضلات کودکان کار، حاشیهنشینی کلانشهر تهران و جایگاه مادران شهدای ارامنه از مضامینی است که نویسنده با جسارت خاص خود در این رمان به آنها پرداخته است.
رمان «روی آسفالت داغ» همانطور که از عشق و چگونگی ارتباط دو انسان مدرن میگوید، معرف موقعیت جزیره کیش، محیط زیست و آبوهوای جزیره، مکانهای توریستی و تفریحی و موقعیت تجاری این جزیره نیز هست. دقت و وسواس نویسنده در پرداخت گوشهگوشههای جزیره کیش و بیان این اطلاعات به شکل دیالوگهای شخصیتها، سفرهای کوتاه کاری و گردشهای بعد از کار به خوبی در متن داستان دیده میشود.
نوبهاری با نگارش رمانهای متعدد در بستر و زمینههای متفاوت و کنکاش در موقعیتهای خاص نشان داده آدمهای داستانی خود را میشناسد و قصهگوی چیرهدستی است که میتواند در صفحات متمادی خواننده را با خود همراه کند و به مدد تحقیق، تلاش و کوشش با برساختهکردن مسائل روزمره بانی بهچالشکشیدن و تعمق در باب مسائلی است که برای همگان قابل لمس است و مشکلات مطرحشده در آثار او اگرچه به نظر، فردی میرسند، اما در دیدی وسیعتر به جمع و کل آغاز جامعه اشاره دارد.
رمان «روی آسفالت داغ» در مرداد ماه ۱۴۰۰ منتخب «سومین جشنواره کتاب سال خلیج فارس» شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«-به نظرت باد مرده یا زن؟
النا که از سوال او گیج شده بود، گفت:
-چی؟
پژمان چشمانش را از هم گشود، خورشید همچون گویی از آتش در حال پایینآمدن بود و ابرها در انعکاسی از رنگ های غروب خود را آراسته بودند... چند لحظهای در سکوت گذشت.
_باد باید مرد باشه... ساده و سخته. پیچیدگی زیادی نداره... یا تند میوزه یا کُند؛ یا سرده یا گرم... یا آزارت میده یا نوازشت میکنه؛ اما نسیم، از نگاه من زنه! پر از لطافت و رمز و رازه، با پیچیدگیهای توصیفناپذیر... باهاش میخندی، گریه میکنی... حالت رو عوض میکنه، روحت رو پرواز میده و تا عمق وجودت نفوذ میکنه.
گرمای عجیبی سراپای النا را دربرگرفت. حسی عمیق و اطمینانبخش مثل خون در رگهایش جاری شد... چشمانش پر از اشک بود و دلش میخواست تا ابد آن سوی خط بماند و به حرفهای پژمان گوش بسپارد، در حالی که همزمان حسی دردناک او را وادار به مقاومت میکرد.»
«روی آسفالت داغ» از سوی «نشر ابراهیم» در تابستان ۱۳۹۷، در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه شامل ۲۴۰ صفحه و به قیمت ۲۳ هزار تومان به چاپ رسیده است.
نظر شما