حیدری متولد دوم بهمنماه ۱۳۶۳ در شهر کاکی از توابع شهرستان دشتی در استان بوشهر است. وی دانشآموخته رشته مهندسی شیمی (صنایع گاز) از دانشگاه خلیج فارس بوشهر است و از سال ۱۳۸۷ تاکنون بهعنوان کارشناس ایمنی در HSE ارشد سازمان منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس مشغول به فعالیت است. حیدری با وجود تحصیلات آکادمیک غیرمرتبط با ادبیات، دستی توانا در شعر دارد و بارها توانسته در رویدادهای ادبی استانی و کشوری نظیر جشنواره خلیج فارس، غدیر و... افتخارآفرینی کند. وی تاکنون دو اثر راهی بازار شعر کرده است که عبارتند از: «ماهیها هم غرق میشوند» (انتشارات شانی) و «کندوهای عسلویه» (انتشارات هلیله).
پیرامون دومین مجموعه شعری طاهرا حیدری (تارا) و نیز ترسیم دنیای شاعرانه او، با این شاعر جوان و خوشقریحه گفتوگویی ترتیب دادهایم که در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
نخست در خصوص چگونگی خلق شعرهای مجموعه «کندوهای عسلویه» برای مخاطبان ما بگویید.
«کندوهای عسلویه» حاوی منتخبی از شعرهای من در بازه چهار ساله بعد از «ماهیها هم غرق میشوند» هستند. شعرهای این کتاب در دو دفتر «دستهایت پولک داشت» و «نیزارهای زار» ارائه شدهاند. بخش اول در مورد جنوب و شاعرانگیهای یک زن جنوبی است و بخش دوم دردهای مشترک است، فراتر از جنسیت و جغرافیا.
دلیل انتخاب نام «کندوههای عسلویه» برای این مجموعه چه بود؟ آیا این نام راوی دغدغهها و دلتنگیهای شما در محیط صنعتی عسلویه است؟
من از ۱۳ سال پیش، بهخاطر شغلم، نیمی از عمرم را در عسلویه بودهام؛ جایی پر از تناقض. از یک طرف دوری از خانواده و دلتنگی و از طرفی بودن در جمع دوستان. از یک طرف محیطی صنعتی و جدی و از طرفی طبیعتی بکر و فوقالعاده زیبا. آفتاب سوزان و خنکای کولرهای همیشه روشن، روزهای دودی و شبهای روشن و از همه مهمتر، دریایی که جادهی کشتیهای نفتکش است و زیباترین غروبها را دارد و ... . همه این تناقضات از نظر من شاعرانه است و میتواند موضوع شعر باشد. تقریبا همه شعرهای این کتاب در عسلویه سروده شده است و بهخاطر دِین خاصی که به این سرزمین دارم، دوست داشتم اسم عسلویه در عنوان کتابم باشد.
شعرهای این دفتر کمحجم اما بسیار پراحساس هستند، چطور شد که در این دفتر شعرهای بلند جای نگرفتند؟
تقریبا همه کسانی که من را میشناسند، از علاقهام به شعر کوتاه میدانند و دوست داشتم حداقل یک کتابم فقط شعرهای کوتاه باشد. شعرهای بلندی هم در این فاصله چهار ساله سروده شدهاند که در این کتاب جای نداشتند و شاید برای دفترهای بعدی انتخاب شوند.
دریا و متعلقات آن در شعر شما نمود پررنگی دارد؛ این مفهوم چگونه انقلاب شعر را در شما برپا میکند؟
من در شهر کاکی از توابع شهرستان دشتی به دنیا آمده و بزرگ شدهام. شهر ما دریا نداشت؛ اما حیاط خانهی ما دریا داشت! پدرم ناخداست و خانهی ما همیشه پُر بود از بوی دریا، خاطره دریا و ترس و امیدهای آن. بعد از آن در دانشگاه خلیج فارس بوشهر درس خواندم که فاصله بسیار کمی با دریا داشت و این آبیِ دوستداشتنی، بعد از هر کلاس و امتحان، خستگیهای درسهای سنگین مهندسی را میشست. در عسلویه هم که خوشبختی من این است که هم محل کار و هم خوابگاه ما در همسایگی دریاست؛ یک شاعر دیگر چه میخواهد؟!
یکی از شاخصههای شعری شما، هم در دفتر اول و در دفتر دومتان، نوآوریِ نحوی است که بهخوبی هم از عهده آن برآمدهاید، خودتان هم همین عقیده را دارید؟
بهتر میبینم پاسخ این سوال را منتقدان بدهند. فقط میتوانم بگویم تکرار را دوست ندارم و امیدوارم در این مسیر رو به جلو باشم و حرفهای تازهای برای گفتن داشته باشم.
تصویرهای شعری شما بسیار نو و خاص خودتان است. چطور این تصاویر در ذهنتان نقش میبندد؟
سفر، طبیعتگردی، خواندن کتاب، دیدن فیلم و گوش دادن به پادکست از علایق من است و در کنار شعر، نقاشی و عکاسی هم میکنم. خوب دیدن و خوب شنیدن و تجربیات گوناگون میتوانند در خلق دنیای چندبعدی یک شاعر و خلق تصاویر منحصربهفرد موثر باشند. این تجربه شخصی من است و برای هر کسی میتواند ارتباط با جهان از دریچههای مختلف متفاوت باشد. مهم نگاه شاعرانه و زیست شاعرانه است.
به نظر خودتان چطور لطافت شعر و احساس در شما در اثر کار محیط زمخت و بیاحساسی مثل عسلویه کمرنگ نشده است؟
اول اینکه همانگونه که گفتم نگاه شاعرانه و زیست شاعرانه مهمتر از محیط است. شما میتوانید در جمع و یک محیط خشک باشید اما در دنیای شاعرانه و لطیف خودتان زندگی کنید. دوم اینکه واقعا از نظر من محیط کار در عسلویه خشک و زمخت نیست و همچنین طبیعت بکر و دریای زیبای آنجا بهترین موقعیت برای پرورش شاعرانگی است.

تصویرهای شعری چقدر در رهنمود شما به سمت عاطفه موثرند؟
خُب همانطور که گفتم من نقاشی و عکاسی هم میکنم. شما میتوانید با یک نقاشی یا عکس، شعر بگویید و یا با شعر یک نقاشی ترسیم کنید. جایگاه تصویر در شعر برای من از اهمیت بالایی برخوردار است تا جایی که گاه تصویرها و کنش و واکنشهای آنها، دست من و شعر را میگیرند و با خود میبرند.
بهعقیده منتقدان، شما در سرایش شعر کوتاه و کمحجم بسیار موفقتر هستید؛ چون عاطفه در این شعرهایتان نمود پررنگتری دارد. خودتان هم همین تصور را دارید؟
در شعر بلند، امکان پرداخت شعر بیشتر است و شما فرصت بیشتری برای استفاده از ملاط مختلف در شکل دادن به ساختمان شعر دارید؛ اما در شعر کوتاه شما بایستی با کمترین کلمات، ساختار زبانی، عاطفه کشف، ضربه، تصویر، تأویل و ... را داشته باشید. اینها شعر کوتاه را برای من جذابتر میکند؛ چون خلاقیت بیشتری میخواهد. از قدیم گفتهاند در کمبود امکانات خلاقیت رشد میکند و من این چالش را دوست دارم. یک نکته را هم بگویم که وقتی شروع به سرودن میکنی، این شاعر نیست که تصمیم میگیرد شعر کوتاه یا بلند باشد، این خود شعر است که میگوید تمام. حال این دو را کنار هم بگذارید، نتیجهاش این میشود که من هم شعر بلند بگویم هم شعر کوتاه؛ اما شعرهای کوتاه من بیشترند و دلیل موفقتر بودنشان را هم مخاطب و منتقدان باید بگویند.
«کندوهای عسلویه» پس از چند سال بعد از چاپ اثر نخست شما راهی بازار کتاب شده است. دلیل این تاخیر چه بوده است؟ آیا وضعیت امروز شعر در آن نقش دارد؟
من به تاخیر باوری ندارم چون تنها چهار سال بین چاپ اثر اولم با دومین مجموعه شعرم فاصله افتاد است؛ ولی در کل بهدلیل وسواسم در انتخاب شعرها و همچنین برنامههایی که برای جلو بردن اهداف شعری و هنریام دارم، باعث میشود عجلهای برای چاپ کتابهای متعدد و پشت سر هم نداشته باشم اما وضعیت امروز شعر ایران و حال شعرها و شاعران این روزها خوب نیست!
از دید شما شعر امروز بهویژه قالب سپید، دارد به کجا میرود؟
پاسخ به این سوال آنقدر مفصل است که در چند کتاب هم نمیگنجد؛ اما به نظر من، تا زمانی که از پیشینه ارزشمند ادبیات فارسی بهره نبرده باشیم و با شعر جهان بیگانه باشیم، گامهای شعر لرزان خواهد بود.
در مجموعه دومتان، زنانگی نمود پررنگی دارد. آیا شعر مونس خوبی برای ظهور بغضها و دردهای مگویتان است؟
زن و زنانگی از مهمترین دغدغههای من است. هم در شعر و هم در نقاشی و عکاسی. بیشک شعر و هنر بهترین نحوه بیان درد و هم بهترین درمان آن دردهاست.
توقف در شعرهایتان، آن را خواندنیتر میکند؛ مثل این شعر «گوش/ ماهی را بگیر-من -پنهانیهای دریا را-بر ساحلت- لب میزنم»! آیا شما صرفا با هدف خواندنیتر شدن شعرتان این تکنیک را به کار میگیرید؟
من نمیگویم توقف، من میگویم بیشترین استفاده از کلمات و ایجاد تاویل در شعر. خوشبختانه در زبان فارسی، کلمات و عبارتهای اینچنینی کم نیستند و یکی از فرصتهای ایجاد چندمعنایی در شعر هستند.
در پایان برای ما بگویید که در شعر چقدر خودتان را پیدا میکنید؟
شعر مثل آیینهای است که درونیترین حالات شاعر را نشان میدهد. هم به خودش و هم به مخاطب. من در شعرهایم لایههای پنهانی و کشفنشدهی خودم را میبینم.
نظر شما