آیا زنان ایرانی کمتر کتاب میخوانند؟
از خانواده تا سلطه فرهنگ شفاهی/ نقش مطالعه در احقاق مطالبات زنان
عالیه شکربیگی میگوید: زنان باید به این آگاهی و دانایی برسند که راه رسیدن به حقوق حقه آنها، تنها و تنها با مطالعه و کسب آگاهی ممکن، ساختارهای تعین گرا وادار به عقب نشینی میشوند.
عالیه شکربیگی جامعهشناس و استاد دانشگاه هرگونه ریشه عادات مطالعه را پیش از هر چیز به نهاد خانواده مرتبط میداند و معتقد است این امر را فراتر از جنسیت فرزندان میتوان دید، او توضیح میدهد: عادات مطالعه کردن اصولاً باید در سبد فرهنگی خانواده قرار داشته باشد. پس برای هرگونه ریشه یابی در مورد عادات مطالعه در میان خانمها و دختران و کمرنگ بودن این عادت، پیش از هر چیز باید بگوییم این کم رنگ بودن را ابتدا میتوانیم به تمام مردم کشور نسبت بدهیم و دلیل آن هم این است که اهمیتی به این امر در سبد فرهنگی خانواده در فرآیند جا پذیری داده نشده است. در دوران کودکی و زمانی که فرد میخواهد دنیای اطراف خود را کم کم بشناسد، باید جهان ذهنی او توسط خانواده به چیزی به نام مطالعه کردن عادت داده شود. خانوادههایی که مطالعه را در سبد فرهنگی خود قرار دادهاند، به جایی میرسند که فرزندان همانطور که به غذا نیاز دارند، به مطالعه نیز احساس نیاز میکنند. متاسفانه این امر در تاریخ عادات فرهنگی کشور ما خیلی کمرنگ است و خانوادههای بسیار محدودی توانستهاند فرزندان خود را با عادات مطالعات پیش ببرند.
شکربیگی نهاد آموزش را یکی دیگر از عوامل موثر در ضعف عادات مطالعه میداند و میگوید: در این میان متاسفانه نهاد آموزش و پرورش نیز کاری پیش نبرده و این تلاش را نداشته است که عادات مطالعه را تقویت کند. اگر به برنامههای آموزشی مدارس ما نگاه کنید برنامههایی مانند کتاب خواندنهای گروهی و ... وجود ندارد و نهاد مدرسه نیز مطالعه را به عادات فرهنگی دانشآموران اضافه نمیکند.
او در ادامه با انتقاد از مدرکگرایی به ایبنا میگوید: آنچه نهاد آموزش به خانوادهها تحمیل میکند اساسا چیزی به نام نمره و مدرک گرایی است که فقط از فرزندانشان توقع نمره 20 داشته باشید و بخواهید که آنها مهندس و دکتر شوند. به این ترتیب متاسفانه اول نهاد آموزش و دوم نهاد خانواده در ایجاد عادات صحیح مطالعه وظایف خود را انجام نمیدهند در حالی که مطالعه پایه و زمینه و گستره آگاهی در یک ملت است و در موفقیت آنها سهم بسزایی دارد.
این جامعهشناس با اشاره به ریشههای تاریخی گریز از مطالعه نیز توضیح میدهد: برای این بیتوجهیها باید ریشههای تاریخی فرهنگ را هم دید. کشور ایران در طول تاریخ خود تحت سلطه حاکمان مستبد بوده و در این فضا آگاهی به شکل یک مطالبه در نیامده است چرا که در جامعه استبدادی هرچقدر مطالعه کمتر باشد، انسانهای مطیع و تسلیم بار میآیند و آسانتر میتوان آنها را کنترل کرد. علاوه بر این به دلیل استبداد و حضور در جامعه استبدادی، ما ایرانیان بیشتر دنبال ادبیات شفاهی هستیم تا مدرکی از خود به جای نگذاریم و به همین دلیل آداب شفاهی در ایران بیشتر رشد کرده است. یک مثال ساده در این زمینه را میتوانیم در عادات گفتوگوهای روزانه خود ببینیم؛ یکی از عباراتی که ما در دیدار با هم فراوان به کار میبریم، چه خبر؟ است که نشانهای از علاقه به فرهنگ شفاهی دارد.
شکربیگی در ادامه با اشاره به رشد فضای مجازی و شبکههای اجتماعی از تاثیر این فضا بر عادات مطالعه در میان زنان و مردان میگوید: ما اکنون در دورهای به سر میبریم که اتفاقات جدیدی رخ داده است و علاوه بر مراحل جامعهپذیری که پیشتر وجود داشتهاند، نهاد رسانه و شبکههای اجتماعی هم در مرحله جامعهپذیری افراد جای گرفتهاند. اکنون این رسانهها هستند که به عادات شفاهی مردم ایران پاسخ میگویند. امروز بسیاری از مردم در شبکههای اجتماعی حضور دارند. این طیف بسیار گسترده است از گروه سنی 7 تا 70 سال، تا گروههای فکری پیش رو و سنتی. امروز مردم ایران به جای مطالعه کردن کلیک میکنند و وارد فضاهایی میشوند که متاسفانه به این دلیل که اطلاعات در آنجا بسیار زیاد است، نمیتوانند به پای سرعت این انتشار برسند و به جای آن به اطلاعات نوک میزنند و این موضوع به رواج سطحی نگری میانجامد.
این استاد جامعهشناسی وضعیت مطالعه زنان در جهان جدید تکنولوژیک را با تغییرات و ریشه تاریخی نقش زن در نهاد خانواده مرتبط میداند و توضیح میدهد: در این میان اگر بخواهیم به زنان و دختران اشاره کنیم، به لحاظ ریشه تاریخی زنان در نهاد خانواده جنس دوم محسوب میشدند و در آن ساختاری که وجود داشت، زنان باید یک همسر خوب و مادر خوب و ستونی برای پاسخ مطالبه همه اعضای خانواده میبودند. در آن سیر تاریخی مطالعه کردن در زنان ما جای چندانی نداشته است، مگر این که به ندرت افرادی مانند پروین اعتصمامی یا بی بی استر آبادی و ... در بستر خانوادهای همراه رشد میکردند اما فرهنگ غالب برای زنان چنین حقی قائل نبود. لذا زنان عادت به مطالعه کردن را در خدمت و در حضور مردان میدانستند و به عبارتی زنان باید بسترهایی را فراهم میکردند و آرامشی را ایجاد میکردند که مردان بتوانند مطالعه کنند. در مقابل همیشه از این تقاضا از زنان ما خواسته شده است که زیبا باشند و به خود برسند و بیشترین مطالبهای که هم در نهاد خانواده و هم جامعه از آنها خواسته شده، این است که زیبا باشند و مدیریت بدن در معنای عام داشته باشند. امروز این بحث مدیریت بدن در همه دنیا به چشم میخورد اما از جامعهای به جامعه دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. علاوه بر این زن در تاریخ ایران همواره در مناسبات قدرت تعریف می شده و قدرت سیاسی زن را ابزاری در جهت تطمیع منافع خود استفاده میکرده است و در خانواده هم همیشه از او خواسته شده که خود مطالبه نداشته و مطالبه دیگران را جواب بدهد.
او در ادامه به اهمیت اقتصاد نسبت به آگاهی در تحصیلات دانشگاهی زنان اشاره میکند و به ایبنا میگوید: اکنون به دلیل امکاناتی که در تکنولوژی ایجاد شده است زنان خیلی هوشیارانه توانستهاند از مرحله تحقیر شدگی تاریخی گذر کرده و به طور آگاهانه در بستر آموزش رشد کنند و وارد دانشگاهها و ساختار فرهنگی شوند. بسیار در تعاملات روزمره میشنویم که به زنان میگویند سعی کنید کار کنید و دستتان در جیب خودتان باشد، تا نیازی نداشته باشید، چرا که آن نسلی که دارد این نسل را تربیت میکند، از زنانی تشکیل شده که به لحاظ تاریخی صدمات زیادی از ابعاد مختلف دیدهاند. ولی تشویق به تحصیل از طرف این نسل به معنای کسب و آگاهی دانایی نیست چرا که بیشتر دید اقتصادی در پشت ماجرا است، نه فرهنگی. یعنی رفتن به دانشگاه نه برای کسب آگاهی از شرایط اجتماعی و سیاسی که برای کسب شغل و درآمد بوده است. از بعد دیگر همچنان بحث مدیریت بدن مطالبه اول از زنان است و به قول گیدنز در هیچ دورهای از تاریخ بشر به نقطهای از بدن(صورت در زنان) به این اندازه توجه نشده است که نمونه آن انواع و اقسام جراحیها برای زیبایی برون است و ما محدود داریم کسانی که بر درون زیبای خود تاکید دارند مانند مریم میرزا خانی.
او در ادامه با تاکید بر نقش مطالعه در احقاق حقوق زنان گفت: من امیدوارم که زنان ما در این بستر به این آگاهی و دانایی برسند که راه رسیدن به حقوق حقه آنها، تنها و تنها با مطالعه و کسب آگاهی ممکن، ساختارهای تعین گرا وادار به عقب نشینی میشوند. این که در زنان و دختران ما مطالعه به صورت یک عادت نهادینه شده وجود ندارد، همانطور که اشاره شد هم ریشه تاریخی و خانوادگی، هم فردی و سیاسی و هم فرهنگی دارد. تمام این عوامل دست به دست هم میدهد که از زن موجودی در خدمت ساختار حاکم بسازد. به همین علت برای دستیابی به یک عادت صحیح که کسب مطالعه در زندگی روزمره و سبد زندگی خانواده جای بگیرد، ابتدا نهاد خانواده، بعد نهاد آموزش و پروزش و در ادامه رسانه مسئول هستند اما تمام مسئولیت در این سمت نیست چرا که امروز آگاهی به سودمندی مطالعه ایجاد شده اما همت خواندن همچنان کم است. این امر را ما در نمایشگاههای کتاب هم میبینیم که این نمایشگاهها بسیار شلوغ است و کتاب زیاد خریده میشود اما این کتابها خوانده نمیشوند و انبار میشوند. پس کاش زمانی که این همت برای خرید است خوانده هم شود چرا که اگر این همت وجود داشته باشد، سرنوشت ما چیزی که اکنون در آن به سر میبریم نخواهد بود. مطالعه به عنوان یک عادت میتواند انسان را با خودش به یک کنش بازنگرانه وا بدارد و ما نیازمند دختران و زنان آگاهی هستیم که با مطالعه تاریخی که گذارندهاند، بدانند گذشته چه بوده و اکنون و آینده چه خواهد بود. این امر میتواند سرنوشت نسل های آینده را هم تغییر دهد.
نظر شما