از سوی دیگر خوانندههای فارسیزبان اغلب ترجیح میدهند کتابی بخوانند که محتوای آن به زندگی خودشان شبیه باشد تا بتوانند با فضا و شخصیتهای داستان بهطور واقعی همذاتپنداری کنند که چنین پدیدهای در ادبیات گمانهزن بهسختی اتفاق میافتد. با اینحال همانطور که گفته شد نویسندگان جدیدی به این نوع ادبیات روی آوردهاند و گویا به مذاق مخاطب ایرانی هم آرام آرام خوش مینشیند.
از نویسندگان جدیدی که به ادبیات گمانهزن روی آورده و سایه نویسندگانی همچون رولینگ و تالکین را بر آثارش میتوان دید، مرتضی رضایی است. وی با مجموعه پنججلدی «نبرد خدایان» سعی کرده دنیای خلاق ذهنش را در قالب کلمات ارائه دهد و دنیایی فانتزی را توصیف کند که براساس اسطورههای ایرانی ساختهوپرداخته شده است؛ جهانی که در تاروپود آن تاریخ باستان ایران، رسمهای کهن و رگههایی از شاهنامه و اوستا و... بهم بافته شده است.
به بهانه چاپ جلد چهارم «نبرد خدایان» و پایان نگارش جلد پنجم این مجموعه، با این نویسنده جوان به گفتوگو نشستیم.
مرتضی رضایی از علاقه به نویسندگی و جوشش قصه در ذهن و ضمیر خود گفت: خیلی ساده باید بگویم، چشم باز کردم و دیدم ذهنم مثل چشمه میجوشد و قصه میسازد. من وارد داستاننویسی نشدم، قصهها مرا تسخیر کردند و وادار به روایت نمودند.شاید بهترین تعبیر همین است که همچون یک جنزده، در تسخیر ارواح داستانها و شخصیتها گرفتارم ... تا جایی که شاید گاهی دنیای این داستانها برایم واقعیتر، قابلدرکتر، مهمتر و عظیمتر از دنیای عینی پیرامونی میشود.
وی «نبرد خدایان» را محصول آزمونوخطا در عرصه نوشتن دانست و افزود: رمان نبرد خدایان که بهنظرم هم در محتوا و هم در اجرا، واقعا کاری سنگین و توانفرسا بود، در عرصه آزمون و خطا، نوشتن و باز نوشتن و تکرار و تمرین زاده شد.
نویسنده «نبرد خدایان» درباره درونمایه این کتاب، توضیح داد: درونمایه اثر درست همان است که بر نامش نشسته: نبرد خدایان. خدایان قرار بود صلح و سعادت را به ارمغان بیاورند، اما خود مایه جنگ و تنزل اخلاق و برساختن اختلاف و نفاق و ویرانی و ظلم و تباهی زندگی انسانها شدهاند... چه شد که چنین شد؟ همه میکشند و به آتش میکشند و مدعیاند که خدایانشان دستور داده است.
وی افزود: بهراستی چه کسی درست میگوید؟ خدایان کجا هستند؛ در گلوله اینسوی میدان یا خمپاره آنسوی میدان؟ نیک که مینگرید خدایان را خود قربانی این جهان میبینید ... خدایان مردهاند و خدایان مرده، جز مرگ برنمیسازند... جهان امروز ما را خون و جنگ به نام انواع خدایان درگرفته... آیا بهراستی خدایان هستند که میجنگند؟ این درونمایه اصلی اثر است که تمام کتاب را درگیر همین چند خط و چند سطر میکند. بناست مخاطب پنج جلد کتاب در روایت ستیزههای انواع خدایانی بخوانند که خود نیستند و اما هستند!
رضایی در ادامه به قصههای درون مجموعه اشاره کرد و گفت: داستان درست از جایی شروع میشود که دروازههای دوزخ گشوده شدهاند و اهریمن فرستادهای شکستناپذیر را به جهان مردمان فرستاده و روان خوش را در کالبد این جهانی پلیدیها بردمیده است. فرستاده پیش میآید و کشور به کشور را به زیر نیروها و برانگیختگان اهریمنی خویش فرومیکشد و اینک مردمان «این سرزمین» باید به ستیزه با او برخیزند... اما اینهمه داستان نیست! آنان که باید به ستیزه با فرستاده اهریمن برخیزند خود درگیر جنگهای خونبار یکدیگرند.
وی در پاسخ به این پرسش که متون کهن و افسانههای باستانی در این کتاب چقدر تاثیر دارند، گفت: تمام این کتاب برخاسته از متون کهن ایرانی است که البته داستانی و خیالین شده است. تمام محتوای این سفره از باغ و باغچه تاریخ و اسطوره و افسانههای ایرانی چیده شده که البته در آشپزخانه ذهن نویسنده طبخ شده و «سس مخصوص سرآشپز به آن زدهشده». منابع بسیاری برای این کتاب مطالعه کردم.
نویسنده «نبرد خدایان» به پیشینه تحقیق و پژوهشهای انجامشده برای نگارش کتاب نیز اشاره کرد و افزود: برای نگارش نبرد خدایان، تاریخ ایران باستان بارها بررسی شد و برخی از روایتهای داستان، از وقایع تاریخی اقتباس شد و یا برخی از داستانهای شاهنامه همچون داستان رستم و اسفندیار، یا رستم و شغاد و یا سیاوش و گرسیوز در این کتاب تأثیرات مستقیم داشت.
وی تصریح کرد: گاهشماری زرتشتی، باورها و آموزههای اوستا و نیز ایران باستان بنیاد نگارش کتاب بودند و در خلق شخصیتهای کتاب نقش مستقیم ایفا کردند. شخصیت سوشان بهعنوان قهرمان داستان، ملهم از باورهای زرتشتی درباره سوشیانتهای دین بهی است و یا شخصیتی همچون «آمیستریس کیانی» بهعنوان یک «میهن بانو» ریشه در باورهای عمیقاً مذهبی اوستا نسبت به ایران و یا اِمشاسپند سپندارمذ دارد که یکی از هفت فرشته مقرب برشمرده میشود.
نویسنده نبرد خدایان به روند نوشتن و بازنویسی این رمان اشاره کرد و گفت: نوشتن کتاب بهصورت رسمی از زمستان 88 شروع شد؛ اما تابستان 89 بود که اولین فصل رسمی کتاب را نوشتن گرفتم و بیوقفه تا سال 94 نوشتن کتابها ادامه پیدا کرد. شش سال نوشتن و باز نوشتن نبرد خدایان ادامه داشت و بهار 94 خاتمه گرفت. دو سال و نیم گذشته نیز بهشدت درگیر بازنویسی جلدهای سوم، چهارم و پنجم بودم که بسیار انرژی و زمان برد.
وی در ادامه تأکید کرد: اما همانگونه که گفتم دبیرستان بودم که این شخصیتها نفربهنفر در دلوجان من زاده شدند و پا گرفتند. تا آنجا که به یاد دارم سال 82 یا 83 بود که برای بار اول قلمبهدست گرفتم و «چیزکی» به نام «نبرد اورسان» نوشتم که بعدها در جلد اول کتاب، در قالب نبردهای بزرگ پایان کتاب بازسازی شد. در مجموع چیزی حدود 12 سال من درگیر نوشتن این کتابها بودم.
رضایی درباره بهکارگیری جغرافیای آشنایی همچون سیراف و لیان و یا بازیهای محلی همچون هفت سنگ نیز توضیح داد: سیراف و لیان و یا بازی هفت سنگ برخاسته از پیشزمینه بومی و آبا و اجدادی من است که در این کتاب تبلور یافته. بازی هفت سنگ در کتاب یکی از مهمترین و بالاترین نقشها را ایفا میکند و یا مردم سیراف و لیان که به یاری شاهنشاهی برخواهند خاست و یا نبرد دریاها را در ستیزه با رزمجویان اهریمنپرست برپا میدارند.
وی با اشاره به اسامی خودساخته و غریب در کتاب، بیان کرد: در باب سایر اسامی چه اشخاص و چه شهرها و جاها باید بگویم تلیقی از باستانگرایی و تلفظهای سانسکریتی، شاهنامهخوانی و البته ابداع چند اسم تازه مثل نَواحیل و هیستیا بهکار برده شد. اسامی شخصیتهایی که در کتاب بیگانه هستند نیز برخاسته از خلاقیت نویسنده است. مثلا «انگرهتاش» و یا «انگرهسار» نیز ترکیبی در برداشت آزاد از «انگره مینو» به معنای روان خبیث و پلید و اهریمنی است که البته به خود اهریمن اشاره دارد و نام فرستاده اهریمن در این کتاب است.
رضایی در پایان بر الگو قرار دادن جیکی رولینگ در نگارش این کتاب صحه گذاشت و گفت: در نوشتن «نبرد خدایان» الگویی بهتر از خود جی.کی.رولینگ نبود و زندگی سخت و مسیر دشوارش به سوی موفقیت که ذهن مرا به آینده روشن و گرم و امیدوار نگه میداشت. امیدوارم روزگار بهتری در پیش باشد تا بتوان با فرهنگ این دیار بهتر و بیشتر آشنا شد و با آفریدن داستانهای درخشان و زیبا براساس اسطورهها و تاریخ هزاران سالهاش، آن را به نسل جدید و بلکه جهانیان بازشناساند. ایران لایق درخشیدن بر قلههای فرهنگ و هنر جهان است. باشد که بشود و بتوانیم.
نظر شما