چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۶:۱۸
هیولاهایی در کمدها وجود دارند که باید با آن‌ها جنگید

رمان «پسر باورنکردنی» نوشته لئونی اگنیو با ترجمه فریده خرمی از سوی انتشارات آفرینگان منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) رمان «پسر باورنکردنی» نوشته لئونی اگنیو با ترجمه فریده خرمی از سوی انتشارات آفرینگان منتشر شد.

نسخه اصلی این‌ کتاب ‌سال ۲۰۱۶ چاپ شده است. لئونی اگنیو، معلم و نویسنده کودکان و اهل زِلاندِ نو است و به‌جز «پسر باورنکردنی»، سه‌کتاب دیگر در کارنامه دارد. عنوان اصلی این‌ کتاب هم «پسر غیرممکن» و درباره پسربچه‌ای نامرئی به ‌نام وینسنت گام است که می‌خواهد از پسربچه کوچکی به اسم بنجامین محافظت کند. اما به‌ جز بنجامین کسی نمی‌تواند او را ببیند. داستان این‌ رمان درباره بحبوحه جنگ و آشوب است. از همه ‌بدتر اینکه هیولاهایی هم در کمدها وجود دارند که باید با آن‌ها جنگید.

شاید در زندگی‌تان با بچه‌هایی برخورد کرده‌اید که به خاطر تنهایی یا از دست دادن عزیزان یا زندگی در موقعیت‌های سخت و دردناک به دوستی خیالی پناه برده‌اند، اما آیا هرگز با دوست خیالی‌ای روبه‌رو شده‌اید که به دنیای واقعی پا گذاشته باشد؟

بنجامین پسرک تنهای شش‌ساله‌ای است درگیر جنگ داخلی در کشوری که دقیقاً نمی‌دانیم کجاست، اما عکس‌ها و فیلم‌هایش را هر روز در تلویزیون می‌بینیم. در این داستان شاهد شهری جنگ‌زده با تمام مصائبش هستیم، اما نه از زاویۀ دید بزرگسالان که از زاویۀ دید بچه‌ها. شاهد تصاویر تکان‌دهنده از شهر ترسناکی هستیم که باید بچه‌ها در پارک‌های آن بازی می‌کردند، اما حالا به جای صدای قهقهۀ کودکان صدای انفجار توپ و بمب‌ها شنیده می‌شود. بنجامین تصور می‌کند که دوست خیالی‌اش وینست گام توانایی انجام دادن هرکاری را دارد و تا زمانی که این باور را دارد، وینسنت واقعاً می‌تواند هر کاری بکند.
وینسنت گام دقایقی بعد از انفجار در ایستگاه مترو بنجامین را پیدا می‌کند و بعد از گذشتن از خیابان‌های ویران شهر او را به پناهگاه کودکان می‌رساند و با اصرار بنجامین همراه او در پناهگاه می‌ماند. بنجامین و وینسنت با مشکلات زیادی در خوابگاه روبه‌رو می‌شوند: هیولای شروری که در کمد زندگی می‌کند، گروهی از یتیم‌های خلافکار (که تبدیل به دوستان بنجامین می‌شوند) و بدتر از همه ناپدید شدن وینسنت.
پسر باورنکردنی داستانی است بی‌مثال از قدرتِ بی‌پایانِ تخیل.

در بخشی از این‌ کتاب می‌خوانید:
شب، بنجامین خوابش نمی‌برد. توی تخت می‌نشیند، بالشتش را محکم، جوری که انگار ممکن است ناپدید شود، توی بغل می‌گیرد و برای مادرش گریه می‌کند. بعضی شب‌ها این‌جوری است. نمی‌دانم چرا، اما وقت خوابیدن بدترین زمان است. شاید چون بیشترِ حمله‌های هوایی شب‌ها اتفاق می‌افتد و نیروهایی مثل غول‌های پاگنده راهشان را در شهر باز می‌کنند.
نمی‌شود برای بن دل نسوزاند.
بن چیزهای عجیب غریبی مثل شیر گرم با نعنای خرشده می‌خواهد و مابین سکسکه‌هاش یک عالم سوال به سمت من شلیک می‌کند. «وینس، کی قراره جدول‌ضرب یادم بده؟»
«من یادت می‌دم.»
البته اگر زنده بمانم.
«وینس، به نظر تو بهشت وجود داره؟»
این دیگر سوال سختی است. حرف‌های لاکی هنوز توی سرم می‌پیچد، امکان دارد که من فرشته نگهبان باشم؟ آگاهی با انگشت‌هاش ضرب می‌گیرد، ایده را سبک‌سنگین می‌کند اما نمی‌پذیرد، گرچه قدرت‌ها و نامرئی‌بودنم را توضیح می‌دهد...
«وینس؟» بن منتظر است.
«اوه، آره.»
«پدر و مادرم می‌رن بهشت؟»
«اوم، البته.»
«پسر باورنکردنی» نوشته لئونی اگنیو با ترجمه فریده خرمی با ۲۸۸ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۳۲ هزار تومان منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها