محمد منصورنژاد در یادداشتی نوشته است: اگر برخی به آب و آتش میزنند تا مطرح شوند و به عنوان مرجع اقتدار علمی شناخته شوند، استاد حمید عنایت برای شناخته شدن و محبوبیتش هیچ برنامهای را در دستور کار نداشت.
الف)در دهه های اخیر، سوم مرداد هر سال، با سالروز درگذشت زنده یاد استاد دکتر «حمید عنایت» (ولادت 1311 خورشیدی و وفات سال 1361) مقارن است. از آنجا که هم نگارنده کتاب مستقلی تحت عنوان «دکتر حمید عنایت» در سال 93 (نشر جوان پویا) درباره ایشان منتشر نموده و هم از سوی انجمن علوم سیاسی ایران و برخی دیگر از پژوهشگران در وصف مرحوم استاد مطلب نوشته شده، در این یادداشت کوتاه تلاش بر آن است که از زاویه جدیدی به نکاتی درباره ایشان اشاره گردد. البته خوب است که در همان ابتدا اقرار کنم که دانشم برای معرفی استاد دکتر حمید عنایت، بسیار اندک است و گفته اند و درست هم گفته اند که «معرِّف، باید ، اوضح و اجلی از معرَف باشد»؛ و در اینجا قطعا چنین نیست و از این رو این معرفی، به ویژه زمانی که در حد یک یادداشت کوتاه است، را نباید جامع انگاشت.
ب)دکتر عنایت را «پدر علم سیاست ایران» مینامند. پرسشی که جای طرح دارد آن است که چرا شخصیت فردی، محبوب و مطلوب دیگران، قرار می گیرد؟ اگر این دیگران؛ عموم مردم باشند، در برجسته سازی شخصیت فرد (مثل سلیبریتیها)، رسانههای جمعی و شبکه های اجتماعی نقش بی بدیلی ایفا می کنند. البته اصحاب قدرت هم در شخصیت سازی از طرفدارنشان سنگ تمام می گذارند. اما اگر مراد از دیگران؛ تحصیلکردگان، نخبگان و خواص باشند، موضوع قدری پیچیدهتر میشود. زیرا گرچه اینان نیز از کیش شخصیت سازیِ خداوندان زر و زور و تزویر مصون نیستند و نیز از رسانه های تاثیر می پذیرند، اما چون در اجتماعات علمی و در میان اهالی اندیشه، نقد تفکر و گاه شخصیت افراد نیز در دستور کار قرار می گیرد، از این رو این احتمال زیاد وجود دارد که اگر برای فردی زمینه سازی مصنوعی صورت پذیرد تا از او چهره بسازند، اما این ساختمان سست بنیاد، با نقد و نظری، از هم فروپاشد و حتی شخصیتی، در میان اهالی فرهنگ، (به ویژه در طول زمان) مفتضح گردد.
ج)درباره این مدعا که در شکل گیری و تاسیس علوم سیاسی ایران مرحوم عنایت، نقش مهم و بی نظیری داشت هم گاه اشکالاتی آن هم از سوی چهرههای سرشناس علوم سیاسی ایران مطرح شد، تلاش شد تا مثلا یافتههای علمی او مخدوش معرفی شود، اما دانش آموختگان علوم سیاسی ایران به این خُرده گیریها اعتنای جدی نداشته و یاد و نام استاد همچنان بدرستی و روشنی میدرخشد. اما چرا چنین اتفاقی رخ داد؟ آن هم در جامعهای که برخی فکر میکنند فرهنگ حاکم بر این سامان «نخبه کشی» («جامعه شناسی نخبه کشی»)است! به نظرم نکات زیر سبب شد تا حمید عنایت برای همیشه پدر علم سیاست ایران بماند:
1) اگر برخی به آب و آتش میزنند تا مطرح شوند و به عنوان مرجع اقتدار علمی شناخته شوند، استاد حمید عنایت برای شناخته شدن و محبوبیتش هیچ برنامهای را در دستور کار نداشت. اهل تشکیل باند و تیم برای مقابله با دیگران و بالا بردن محبوبیت خویش نبود. به عبارت دکتر حمید عنایت به صورت طبیعی و با فعالیت از طریق مجاری معقول و موجه، اندک اندک ذهن ها و دلها را تسخیر نمود (نه با مهندسی و اقدامات دفعی، پمپاژ رسانه ای و....). پس خیلی غیر طبیعی هم نیست که در دلها و جانها پایدار بماند؛
2) نکته دوم آنکه محبوبیت دکتر عنایت به جهت گره خوردنش به اصحاب قدرت نبود. به عبارت واضحتر او به صورت بادکنکی بزرگ نشده بود که با ضربه ای به تناسب ایام هم فروپاشد و مثلا با تغییر «نظام پهلوی»، بر اقتدارش خدشهای وارد آید. او آزاد اندیش بود و به اهالی فکر از هر قشری یاری میرساند. دوستی (که اکنون از چهره های سرشناس علوم سیاسی ایران است)، تعریف می کرد که از طبقه ممتاز نبودم و در فضای خاص پیش از انقلاب، در دانشکده حقوق و علوم سیاسی در رشته علوم سیاسی پذیرفته شدم. اول بار که وارد کلاس درس شدم، دیدم فرد میانسالی هم در کلاس حضور دارد و با هم مدتی دوستانه و در کنار هم صحبت کردیم و از خودم، برایش زیاد گفتم. با آمدن شاگردان، فهمیدم ایشان همان دکتر حمید عنایت و استاد همین کلاس ماست. استاد با پرسشی از دانشجویان بحث را آغاز کرد: شما علوم سیاسی می خوانید که چکاره شوید؟
بچههایی که از خاندان «مقامات» بودند، پاسخ های جذاب و مشاغل زیبایی را برشمردند. نوبت به من که رسید؛ چون پیشتر خودم را نزد استاد لو داده بودم، نمیدانستم چه باید بگویم! در این وانفسا، استاد به دادم رسید و فرمود شما بنشینید که چیزی نمی شوید! دلخور شده بودم. در پایان کلاس استاد گفت: اما شما بمانید. در نهایت فرمودند: اینکه گفتم چیزی نمیشوید؛ مرادم این بود که مثل اینان، فردی گزافه گویی نمی شوید و شما اتفاقا اهل تفکر و اندیشه می شوید و آینده خوبی در این رشته دارید! او نه تنها جیره خوار و قلم بدست حکومتی نبود، بلکه منتقدی نسبت به جریان حاکم بود که البته «تقیه» هم میکرد؛ به نظرم این استقلال استاد از اصحاب قدرت، در ایجاد اقتدار معنوی و ماندگاری آن، بسیار موثر بوده و هست؛
3) استاد مطالعات خوب و آثار مفیدی در زمینه فرهنگ دینی و جریان های مهم، و به صورت مشخص اسلامی داشتند. درمیان آثار ایشان کتاب «انديشه سياسي در اسلام معاصر» به خوبی از اشراف دکتر، بر تاریخ اسلام و فراز و فرود آن از جهت اندیشه سیاسی حکایت می کند. در آنجا نیز نه مثل برخی ره افراط پیمود که اندیشه اسلام را به صورت مطلق تخریب کند و سبب امتناع اندیشه و سکوت تفکر ایرانیان بینگارد و نه در مقابل مثل برخی از نویسندگان، تنها از امتیازات سیاسی در میان مسلمانان گفته و به تطهیر شخصیت های اسلامی بسنده نمود!. او متفکری آزاد اندیش بود. از این رو به عنوان شاهد در کتاب «سیری در اندیشه سیاسی عرب» وقتی به معرفی شخصیت «سید جمال الدین اسد آبادی» میپردازد، از سویی چنان تجلیلی از او دارد که دیگر شیفتگان سید وقتی درباره او می نویسند به حمید عنایت و همین اثرش ارجاع میدهند، و در عین حال در مقابل، از ایام حضور سید جمال در تشکیلات «فراماسونری» در این کتاب گزارش می کند، که نقطه ضعفی غیر قابل انکار برای سید است. اینگونه تاریخ اندیشه سیاسی نوشتن، یعنی دغدغه اصلی نویسنده بیان حقیقت، بدور از شخصیت زدگی است. حقیقت جویی، فرد حقیقت جو را بر دلها مینشاند؛
4) در کنار مشی متواضعانه، معتدلانه و مصلحانه باید افزود که همه دانش اموختگان علوم سیاسی ایران مستقیم و یا غیر مستقیم به نحوی مدیون خدمات علمی این استاد فرزانه به علم سیاست این سامان اند. از این استاد فرزانه، که در کنار زبان فارسی، بر سه زبان فرانسه، انگلیسی و عربی کاملا اشراف داشت، آثار متعدد به جای مانده است. او با تالیف (10 جلد کتاب ارزشمند مثل فلسفه سیاسی غرب از هراکلیت تا هابز و....) و ترجمههایش (ترجمه 12 جلد کتاب های مهم، مثل سیاست ارسطو ....) در عصری که متون سیاسی در ایران بسیار محدود بود، هم اندیشه سیاسی «غربی» و هم اندیشه سیاسی «عربی» را به علاقه مندان ایرانی آموخت. مقالات متعدد و متنوعش به زبان فارسی و انگلیسی از منابع خوب پژوهشگران علم سیاستاند. همین که پس از چند دهه هنوز آثارش مورد نقد و بررسی است، نشان می دهد که اندیشه استاد جدی، زنده و تاثیر گذار است. معرفی و نقد کتاب های استاد (مثلا کتاب «شش گفتار درباره دین و جامعه») هم بسیار عمیق، دقیق و رهگشایند.
5) درباره تلاش های سنجیده، حکیمانه، آرام و بی بدیل استاد، در شکل گیری هسته های علمی در دانش سیاسی و هویت بخشی به رشته علوم سیاسی ایران نیز به قدر کفایت گفته و نوشته شده است و نیاز به تکرار مکررات نیست؛
6) پس، رمز ماندگاری استاد در علم سیاست ایران در اوج، هم دانش قابل توجه و عمیقش بود؛ بدون اینکه ادعایی داشته باشد و هم مشی منصفانه، مصلحانه و اخلاقی استاد در پرورش شاگردان، زنده نگه داشتن محیط علمی و شکل گیری و رشد رشته علوم سیاسی ایران.
نظر شما