ماجرا از شهری کوچک در فلات مرکزی ایران شروع شد و یک پروسه نفسگیر را رقم زد. سفرهای پرشمار، تحقیق و پیدا کردن آخرین بازماندگان رسمی موسوم به «عروس آب»
کاغذچی گفت: این رمان، پنجمین تالیف من است، اما نخستین رمان! کتابهای پیشین، داستان کوتاه بودند و البته کتاب «نوزده» که در باب نقد و تحلیل نوزده رمان بود.
وی در رابطه با اینکه آیا اثر تازه او پیوندی با آثار پیشین دارد افزود: همانطور که اشاره کردم این اثر نخستین رمان من است. داستان کوتاه و رمان هر کدام ویژگیهای خودشان را دارند اما دغدغه همیشگی من «زن بودن» است. زن بودن نه از دید مفهوم فمینیستی که اتفاقا آن را قبول ندارم. من از تفکیک – جز در مورد زباله – بیزارم. این نوع جنبشها خودش تفکیک جنسیتی است و به مرز و حصار بین آدمها دامن میزند. دغدغه زن بودن به مفهوم درک شرایط احساسی و فیزیکی است؛ فقدان مردان بیمسئولیت که زندگی زنان را به چالش میکشند.
کاغذچی که امروز مقیم ترکیه است، ضمن تصریح این نکته که کلیه آثارش از جمله کتاب فعلی، پیش از مهاجرت به دست چاپ سپرده شدهاند در رابطه با دیدگاه کسی مثل هوشنگ گلشیری پیرامون دشواریهای نوشتن در محیطی دور از مرزهای وطن گفت: زمانی با همه وجودم به این حرف اعتقاد داشتم و عقیدهام باعث میشد از مهاجرت چشمپوشی کنم. علیرغم این که همه خانواده و اقوامم سالهای طولانی است که از ایران رفتهاند. اما من ماندم و چهل و یک سال از چهل و سه سال عمرم را در سرزمین مادریام گذراندم. من هم مثل گلشیری گمان میکردم کسی که مینویسد باید در وطن، بین مردم و زبان مادریاش باشد. اما شرایط تغییر میکند.
زمان مرحوم گلشیری استفاده از وسایل ارتباط جمعی آن هم از نوع مجازیاش به این صورت نبود. ولی ما در زمانهای زیست میکنیم که دنیا به شدت کوچک شده و تکنولوژی هر بهانهای را از میان برداشته است. کسی که زندگیاش را روی نوشتن میگذارد معمولا خانهنشین است و امروزه به طرز غریبی مرز بیمفهوم شده است. من وقتی در همین استانبول راه میروم بیشتر از آن که در میان همهمه مردم زبان ترکی استانبولی بشنوم، زبان غالب فارسی و عربی است! این یعنی چه؟ شبکه فارسی زبان میبینم. با دوستانم در ایران به طور پیوسته ارتباط دارم. کتاب صوتی میشنوم و فایل کتابها را به راحتی روی گوشی همراهم دارم. میخواهم بگویم مدام با زبان مادریام در ارتباطم و دایره واژگانم حفظ میشود. هنوز نتوانستهام زبان ترکی یاد بگیرم چون با این مردم کمتر در ارتباط هستم اما از امکانات این سرزمین، از سکوت و آرامش و زیباییاش بهره میبرم.
وی ادامه داد: در فرهنگ عامه معمولا حرفه نویسندگی با تالیف کتاب توام بوده است اما امروزه اینطور نیست. ما در عصری زندگی میکنیم که هر نویسندهای میتواند با یافتن زبان و اندیشه خاص خود، اثری منتشر کند. از وبلاگنویسی گرفته تا تمام عرصه مجازی. مگر از این بهتر میشود؟ اتفاقا فکر میکنم مهاجرت میتواند باعث شود درهای بیشتری به روی شما باز شود و به جهانی شدن فکر کنید. مگر تنها نویسنده ایرانی راه یافته به مرحله نهایی جایزه بوکر امسال یک نویسنده مهاجر نیست؟ مگر مهمترین جایزه ادبی استرالیا را یک مهاجر ایرانی تصاحب نکرده است؟ نمونههایی از این دست البته بسیارند.
کاغذچی در خاتمه پیرامون موضوع و محتوای کتاب خود گفت: این رمان یک اثر تحقیقی است. نوشتن آن پنج سال زمان برده است. ماجرا از شهری کوچک در فلات مرکزی ایران شروع شد و یک پروسه نفسگیر را رقم زد. سفرهای پرشمار، تحقیق و پیدا کردن آخرین بازماندگان رسمی موسوم به «عروس آب».
زنانی که قربانی خشم طبیعت، حماقت و خرافه پرستی میشوند. این داستان، فلات ایران را درنوردید و سر از آسیای مرکزی و شرق دور درآورد. بعد دور زد و رسید به آسیای غربی و بعدتر انگار همه دنیا را در آغوش کشید تا اروپا، آمریکا و استرالیا! هر کجا که طبیعت با موجود دو پا قهر میکند اولین گزینه، قربانی کردن است و چه بهتر که قربانی زنی جوان و زیبا باشد! یا خونش ریخته شود و یا به عقد درخت و آب و چاه درآید یا مادر آسمان و زمین بشود!
من در این کتاب، روایتهای سینه به سینه را گردآوری کردم. پای صحبت مسنترها نشستم. به دیدار بزرگان رفتم و خلاصه حاصل آن شد رمانی به نام «مکاشفه ابرک، سگ قربانعلی». این رمان راویان گوناگون دارد. از سگ و درخت و انسان گرفته تا عینک و دیوار و جن و پری! همه اشخاص و اشیا چشم و گوش میشوند و از حنانه میگویند! از ستمی که به او روا داشته شده است. نه فقط امروز و فردا، بلکه از یک درد مشترک تاریخی!
کتاب «مکاشفه ابرک، سگ قربانعلی» در ۲۷۰ صفحه، بهای ۴۸هزار تومان و شمارگان ۱۱۰۰ نسخه از طریق نشر آگه منتشر شده و روانه بازار شده است.
نظرات