آرشیو نامههای ارنست همینگوی نشان میدهد نویسنده آمریکایی از ناشر بریتانیایی برای سانسور آثارش شاکی بود و او را به قائممقام کلیسا تشبیه کرده بود.
همینگوی در نامهای، که اخیراً در دسترس عموم قرار گرفت، نوشته بود: «من خودم تصمیم میگیرم چه بنویسم یا ننویسم.» و سپس اضافه کرد کتاب با حذفهای ناشر خراب شده است.
خشم همینگوی در نامهای که برای جاناتان کیپ، ناشر نوشت به دلیل تغییراتی بود که کیپ در اثر غیرداستانی نویسنده آمریکایی تحت عنوان «مرگ در بعدازظهر» ایجاد کرده بود. «مرگ در بعدازظهر» درباره سُنت گاوبازی است. تغییر در کتاب بدون اجازه همینگوی موجب خشمش شده بود.
همینگوی نامه را در تاریخ یازدهم نوامبر 1932 برای کیپ ارسال کرد: «همه لذتی که از انتشار کتاب در بریتانیا داشتم از بین بردی. نمیفهمی که هر نوع تغییر و حذفی باید طبق نظر من باشد؟ به جای آن کتاب من را نابود کردی. فکر کردم قبلاً در این مورد صحبت کردیم.
اگر دوست داری کتابهای دیگر من را چاپ کنی، البته اگر هم دوست نداری اصلا اشکالی ندارد، باید بفهمی که خودم تصمیم نهایی را میگیرم. اگر پاپ قائممقام مسیح باشد به دلیل حضور نداشتن خداوند برروی زمین است. من مسیح نیستم بنابراین روی زمین حضور دارم و درباره نوشتن یا ننوشتن چیزی خودم تصمیم میگیرم.
اگر معتقدی که یک کتاب به دلیل وجود چند کلمه تحت فشار قرار میگیرد و انتشار آن برای تو اهمیتی ندارد مشکل توست. من اگر احساس کنم که کلمات مهم نیستند و میتوانند بدون ضربه زدن به حس معنی یا تاثیر روایت دچار تغییر شود آنها را عوض میکنم. اگر برای خوشایند چند کتابخانه به تو اجازه دهم کتاب من را عوض کنی خدا من را لعنت کند.»
نامههای چاپ نشده نویسنده آمریکایی در جلد پنجم «نامههای ارنست همینگوی» منتشر خواهد شد. پروژه هفده جلدی که قرار است اواخر بهار توسط انتشارات دانشگاه کمبریج وارد بازار کتاب شود.
پروفسور ساندرا اسپانیر، ویراستار پروژه نامههای همینگوی و دستیار ویراستار همه هفده جلد به مجله «آبزرور» گفت: «نامه شگفتانگیزی است. در واقع همینگوی جواب نامه کیپ را نوشته بود. کیپ در تاریخ سوم نوامبر برای همینگوی نوشته بود که چند کلمه آنگلوساکسون، که ممکن است برای مخاطب انگلیسی غیر قابل قبول باشد، از کتاب حذف کرده است.
«مرگ در بعدازظهر» شامل بعضی از بهترین نوشتههای همینگوی است و نظر همینگوی را درباره گاوبازی منعکس میکند. همینگوی معتقد بود «علاقه مردم به گاوبازی تراژدی بزرگی است که با مرگ و زندگی انسان سر و کار دارد.»
همینگوی تا آن زمان با کتاب «وداع با اسلحه» در سال 1929 شهرتی جهانی کسب کرده بود. پس از شاهکارهای بعدی مانند «پیرمرد و دریا» و «زنگها برای که به صدا در میآیند» برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1954 شد.
در میان نامههای جدید منتشر شده در جلد پنجم همینگوی نامهای به آرچیبالد مکلیش، شاعر و یکی از دوستانش نوشته بود: « خوشحالم که آخرین فصل «مرگ در بعدازظهر» را دوست داشتی. منتقدین نیویورک تایمز گفتهاند کتاب من مسخره است. البته خوشحالم که درست نفهمیدهاند موضوع کتاب من چیست و خوشحالم که تو از منتقدین جلوتری.»
اسپانیر گفت: «البته وقتی میگوید جلوتر بودن از منتقدین خوب است شوخی میکند. منظورش این بود که اگر چیزی بنویسی که منتقدین توانایی درکش را ندارند موفق عمل کردهای.»
در نامه همینگوی در ادامه نوشته بود «گاهی دلم میخواهد چنان خوب بنویسم که بدانم بهترین اثرم را نوشتهام و بهتر از آن در ذهن من وجود ندارد.
نظر شما