باری شوارتز، استاد نظریه اجتماعی و کنش اجتماعی دوروین کارت رایت در کالج سوارت مور است. او کتاب پارادوکس انتخاب را در سال 2004 نوشته است و پس از آن مقالات متعددی را در رابطه با انتخاب برای نشریاتی مانند ساینتیفیک آمریکن، نیویورک تایمز، پرید مگزین، اسلیت، تاریخچه تحصیلات تکمیلی، تایمز (لندن)، هایر اجوکیش ساپلمنت، عصر تبلیغات، یواسای تودی، گاردین و انجمن سلطنتی هنر منتشر کرده است. شوارتز کتابهای متعددی را نیز به رشته تحریر درآورده که از آن جمله میتوان به: نبرد برای طبیعت بشر: علوم، اخلاقیات و زندگی مدرن و هزینههای زندگی: چگونه آزادی بازار بهترین چیزها را در زندگی از بین میبرد، اشاره کرد.
کتاب «پارادوکس انتخاب» به این موضوع میپردازد که با داشتن حق انتخاب بیشتر، انتظار برای پیدا کردن مناسبترین، بالا میرود. در یک زمان، بالا رفتن تعداد انتخابها، انتخاب را دارای خطای بیشتر میکند. اگر در فروشگاه باشید و برای خرید یک کالا دارای حق انتخاب بین تعداد بسیار زیادی در مورد کالای مورد نظر باشید، فروشگاه را با اعتماد کمتری به انتخاب خود ترک خواهید نمود. احساس پشیمانی و افسوس را خواهید داشت، همچنین به انتخابهایی که میتوانستید بکنید و این کار را نکردید فکر میکنید. این پارادوکس انتخاب یا تناقض انتخاب است.
این کتاب درباره انتخابهایی سخن میگوید که مردم در بیشتر جنبههای زندگی پیش رو دارند. آموزش، شغل، روابط و دوستیها، روابط جنسی، عشق، خانوادهداری، ملاحظات مذهبی و ...هیچکس منکر این نیست که انتخاب موجب بهبود کیفیت زندگی میشود. انتخاب ما را بر کنترل مقاصدمان تواناتر میکند و به سمت آنچه دقیقا از یک مقصود انتظار داریم پیش میبرد. انتخاب برای استقلال ضروری است و استقلال برای رفاه. افراد سالم میخواهند و نیاز دارند که زندگیشان را رهبری کنند. البته این آزادی انتخاب گاهی هزینهها و پیامدهایی ناگوار دارد و حتی شاید موجب تصمیمات نادرست شود.
شوارتز در این کتاب بر انتخابهای ما به ویژه انتخابهای اقتصادی تمرکز کرده است. انتخابهایی که میتوانند، بیشترین نقش را در زندگی انسان داشته باشند. دوراهی و پاردوکس انتخاب، زمان صحیح انتخاب، کیفیت انتخاب، رابطه انتخاب با فرصتهای زندگی و مشکلاتی که ممکن است بر اثر انتخاب غلط به وجود آیند و راههایی که در دنیای کنونی میتوانند ما را در اتنخاب درست داشتن، یاری کنند در این کتاب بررسی شدهاند.
به اعتقاد شوارتز، طبق یک اصل رسمی در همه جوامع غربی، راه به حداکثر رساندن رفاه شهروندانمان به حداکثر رساندن آزادی شخصی است، چرا که اولاً آزادی به خودی خود خوب، ارزشمند و لازمه انسان بودن است و همچنین با داشتن آزادی هر کدام از ما میتواند برای به حداکثر رساندن رفاه خود تلاش کند و لازم نیست هیچکس از طرف ما تصمیمی بگیرد و راه به حداکثر رساندن آزادی، به حداکثر رساندن انتخاب است. مطابق این اصل، انتخاب بیشتر باعث آزادی بیشتر می شود و آزادی بیشتر رفاه را بالا می برد.
او میگوید: به نظر من این عقیده به قدری در ما ریشه گرفته که هیچکس حتی فکر زیر سؤال بردن آن را هم نمیکند. اما مسئله این است که ما با انفجار انتخاب مواجه هستیم و این تنها در مسئله خرید اجناس خلاصه نمیشود. در دیگر جنبههای زندگی هم که خیلی مهمتر از خرید اجناس هستند با انفجار انتخاب مواجه هستیم.
شوارتز برای نمونه، در زمینه تنوع انتخاب ما در شرایط کنونی به نظام سلامت در آمریکا اشاره میکند و میگوید: دیگر در آمریکا نمیتوانید بروید دکتر و او به شما بگوید که چه کار باید بکنید. به جایش میروید دکتر و دکتر به شما میگوید، خب! میتوانیم الف را انجام بدهیم، یا میتوانیم ب را انجام بدهیم. الف این خوبیها را دارد و این خطرات احتمالی را. ب هم این خوبیها را دارد و این خطرات احتمالی را. چهکار میخواهی بکنی؟ و شما میگویید: دکتر اگر شما جای من بودید چهکار میکردید؟ و دکتر میگوید: ولی من جای تو نیستم. ما این را آزادی بیمار مینامیم که از اسمش به نظر میآید چیز خوبی باشد ولی در حقیقت، انتقال بار مسئولیت تصمیمگیری از کسی است که چیزی میداند به کسی که هیچ چیز نمیداند و به احتمال خیلی زیاد بیمار است و به همین دلیل در شرایط خوبی برای تصمیم گیری نیست.
به اعتقاد شوارتز امروزه همه چیز به هم ریختهاست. او میگوید: من به دانشجوهای فوق العاده باهوشی درس میدهم ولی بیست درصد کمتر از گذشته به آنها تکلیف میدهم نه به خاطر این که هوششان کمتر است و نه به خاطر اینکه پشتکار کمتری دارند، بلکه چون ذهنشان دائم مشغول این است که از خودشان بپرسند آیا باید ازدواج کنم یا نه؟ آیا الان باید ازدواج کنم؟ آیا بعداً باید ازدواج کنم؟ اول باید بچه دار بشوم یا کار مهمتر است؟
او ادامه میدهد: همه این سؤالها انرژی میبرند و آنها به این سؤالات جواب میدهند؛ حتی اگر باعث شود نتوانند تکالیفی را که من به آنها میدهم انجام دهند و نمره خوبی از درس من بیاورند و باید هم این کار را بکنند.
اما راهکار شوارتز برای برونرفت از چنین وضعیتی چیست؟ او میگوید: خیلی از نویسندهها لیست مطالعهای دارند که 200 کتاب در آن میگذارند، وقتی که به کتابها نگاه میکنیم بیشتر آدمها گیج میشوند. انتخابها زیاد است و اگر اشتباه انتخاب کنیم چه؟ پس احتمالا هیچکدام را انتخاب نمیکنیم.
پس با مدنظر داشتن پارادوکس انتخاب وقتی که من میخواهم لیستی را تهیه کنم احتمالا شامل10 تا 15 کتاب میشود. این شرایط از حالت سردرگمی که با 200 کتاب پیش می آید جلوگیری میکند. تصور کنید 9 کتاب از 10 کتاب را خواندهاید و حالا فقط یک کتاب است که نخواندهاید، به احتمال زیاد آن کتاب هم میخوانید اما اگر 200 کتاب مختلف باشد، تصمیم گیری خیلی سخت می شود و گیج می شوید. شاید هم تصمیم گیری را به تعویق بیاندازید.
اگر بخواهیم بهترین استفاده را از زندگی ببریم اولویت اول این است که از گیج شدن بپرهیزیم. اگر توجه کنیم میبینیم که وقت زیادی را در طول زندگی برای انتخاب بین چیزهای مختلف تلف میکنیم. بهتر است ما مسائل را برای خودمان ساده کنیم انتخابها را محدود کنیم تا از هدر رفت وقتمان جلوگیری کنیم و زمان و انرژی خود را به چیزهای مهمتر اختصاص دهیم.
کتاب باری شوارتز در سلسله آثار اقتصادی ساده برای مخاطبان گسترده طبقهبندی میشود. از نقلقولهایی که طرح شد نیز این باید مشخص باشد که شوارتز حکایتگوی خوبی است و هم در مقام در طرح موضوع و هم در مقام تبیین کننده راههای برونرفت از وضعیت کنونی، با مثالهای متنوع و جذاب، تلاش میکند اثری سرگرمکننده و خلاقانه پدید بیاورد. این ویژگی از جمله مشخصههای اساسی آثار متخصصانی است که با هدف ارائه دستاوردهای علم به گستره عامی از مخاطب دست به قلم میبرند و از این منظر میتوان گفت باری شوارتز قصهگوی توانمندی است که تسلطی فراوان بر اندیشه اقتصادی دارد و حکایتهای اقتصادی را برای ما طرح میکند.
کتاب شوارتز تنها اثری نیست که به مقوله اضطراب در هنگام تصمیمگیری میپردازد ولی از جمله شاخصترین آثار در این حوزه است و هم در مقام تبیین بحث و هم در مقام ارائه چشماندازی برای برونرفت اثری قابل اتکا محسوب میشود.
انتشارات دنیای اقتصاد، کتاب «پارادوکس انتخاب؛ آنگاه که آزادی انتخاب اضطراب میآورد»، نوشته باری شوارتز را با ترجمه مهدی ملکپور در 248 صفحه، با قیمت 30 هزار تومان و تیراژ 1000 نسخه منتشر کرده است.
نظر شما