دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۵
«عصبیت» شاه‌کلید ابن‌خلدون است

به گفته جابری ابن خلدون، چنان که مشهور است، از عصبیت شاه‌کلیدی ساخته بود برای حل همه مشکلاتی که توالی رویدادهای تاریخ اسلام آنها را به وجود آورده بود.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- کتاب «اندیشه ابن خلدون، عصبیت و دولت؛ نمودهای یک نظریه خلدونی در باب تاریخ اسلام» نوشته محمد عابد الجابری که انتشارات علمی و فرهنگی آن را با ترجمه احمد فرادی اهوازی به‌تازگی منتشر شده است، این فرضیه را مطرح می‌کند که فهم تطور و صیرورت تاریخ عربی اسلامی از مجرای نظرات ابن خلدون در باب این تاریخ بهتر صورت می‌گیرد.
 
این کتاب از آثار اولیه اما بسیار مهم عابد الجابری است. این اندیشمند مهم جهان عرب، بعدها نظریات مطرح شده در این کتاب را پایه‌ای برای اندیشه‌ورزی خود قرار می‌دهد و به‌عنوان نمونه در مجموعه «نقد عقل عربی» بر پایه نظرات ابن‌خلدون، عوامل موثر در تکوین عقل عربی را «عقیده» (به عنوان عامل ایدئولوژیک)، «قبیله» (به عنوان ساختار اجتماعی و سیاسی) و «غنیمت» (به عنوان عامل اقتصادی) معرفی می‌کند. این عوامل سه‌گانه، از جمله مباحثی هستند که در کتاب «اندیشه ابن‌خلدون» مورد بحث و بررسی قرار گرفته‌اند.
 
آنچنان که جابری در مقدمه کتاب گفته، این اثر حاصل همراهی ده ساله او با ابن خلدون و پیگیری مطالعات متنوع خلدونی بوده است. او در این مقدمه، با اشاره به اینکه به نظر می‌رسد مطالعات مربوط به ابن خلدون به دلیل فراوانی مطالعات صورت گرفته در این زمینه به اشباع رسیده، گفته است، فراوانی شروح و تاویلات و تفاوت و تناقضشان، در روان من یک اعتقاد نیرومند آفرید مبنی بر اینکه امروزه مطالعات خلدونی نیاز مبرم به یک روند تصحیح دارد تا اندیشه خلدونی را بر سر چارچوب اصلی‌اش بازگرداند و از تمامیت و هویت حقیقی‌اش نگاهبانی کند.
 
نقصانی که به گمان عابد الجابری در مطالعات حوزه ابن خلدون وجود داشته و باعث شده او گام در این مسیر بنهد این بوده است که هر کدام از کسانی که به شرح آرای ابن خلدون می‌پرداخته‌اند در راستای توجیه مسلک خود به نظرات او متوسل می‌شده‌اند. جابری معتقد است مومن و مشرک، نهانگو و ساحر، فیلسوف و مورخ، اقتصاددان، جامعه‌شناس و حتی کارل مارکس می‌توانند در مقدمه چیزهایی بیابند که توجیه‌گر تاویل و تفسیر پیشنهادی‌شان درباره آرای ابن خلدون باشد.
 
به گمان جابری مشکل روش‌شناختی در زمینه پرداختن به آرای ابن خلدون آن هنگام آغاز می‌شود که شارحان و پژوهشگران در مقام مقایسه او با اندیشمندان غربی برمی‌آیند و با تلاش برای ایجاد این‌همانی و یا نزدیکی و شباهت میان نظرات ابن خلدون با اندیشمندانی نظیر ویکو، مونتسکیو، دورکیم و... برای او کسب شان و اعتبار کنند. این خطایی است که به گمان جابری با وجود آنکه بسیاری از دوستداران ابن خلدون درباره آن هشدار داده‌اند اما خود نیز در دامش گرفتار آمده‌اند. خطا عبارت است از نگرش از منظر امروزین به دیدگاه‌های متفکری از گذشته. آنچه که در روش تحقیق، آناکرونی یا زمان‌پریشی خوانده می‌شود. به گمان جابری، اندیشه اجتماعی همواره به دوره‌ای که در آن جلوه‌گر شده و به گرفتاری‌های آن دوره می‌پردازد. جالب این است که، چنان که جابری گفته است، خود ابن خلدون نیز در این زمینه تذکر داده بوده است:‌ «از اغلاط پوشیده تاریخ، از یاد بردن این اصل است که احوال امت‌ها و نسل‌‎ها در نتیجه تبدل و تغییر اعصار و گذشت روزگار تغییر می‌پذیرد.» (ص: سیزده؛ به نقل از ترجمه فارسی مقدمه ابن خلدون، ص: 51)
 
 
از سوی دیگر، به گمان جابری یکی دیگر از آسیب‌های ابن‌ خلدون‌پژوهی مواجهه منفرد با بخشی از آرای این متفکر و عدم توجه به کلیت اندیشه اوست. بر این پایه او تلاش کرده است مکان اجزا را در کلیت اندیشه ابن خلدون بیابد و با ارائه مطالعه‌ای کانتکست‌محور، تا حد ممکن به زمانه اندیشه ابن خلدون نزدیک شود تا بتواند هر چه بیشتر به منظور اصلی او نزدیک شود. اگر چه جابری معتقد است اندیشه ابن خلدون، اندیشه‌ای فلسفی است و چنین اندیشه‌ای همان‌قدر که اندیشه زمان است، به دیگر اعصار نیز تعلق دارد.
 
به اعتقاد جابری: «ابن خلدون بر آن شده بود که تاریخ اسلام را از آغاز تا دوران خود بفلسفد و این مهم به راستی کوششی است نادر... ابن خلدون برای خویش تصوری ویژه از تاریخ اسلام و شوند آن برساخت و از این رو ضروری است تا برای مطالعه و فهم نظریات خلدونی در شکل و شمایل حقیقی‌شان پدیده خلدونی را با همه ابعاد آن آشکار کنیم.» (ص: 16)
 
جابری در تحقیق خود به دنبال پاسخ به چنین پرسش‌هایی است: چرا ابن خلدون در لحظه‌ای از لحظات به تاریخ می‎گراید؟ و چگونه با این گرایش، به فلسفه تاریخ خویش به نام «علم عمران» رهنمون می‌شود؟ او موضوع و روش، ساخت و ترکیب، ثمره و هدف این علم را چگونه تصور می‌کند؟
 
از دیگر پرسش‌های طرح شده در کتاب این است که آیا علم «عمران» چنان‌که ابن‌خلدون مدعی بود، یک علم کاملاً نوبنیاد و متفاوت از دانش‌های پیشین تمدن اسلامی بوده است؟ پاسخ جابری به این پرسش مثبت است. به اعتقاد او ابن خلدون با انتقاد از مورخان پیشین و با ارائه نگرشی جدی نظریه‌پردازی خویش را شروع می‌کند و با ابداع دانشی جدید به نام «علم عمران»، که نمونه نگرش انتقادی او از تاریخ است، به مطالعه تاریخ می‌پردازد.
 
به گفته جابری ابن خلدون، چنان که مشهور است، از عصبیت شاه‌کلیدی ساخته بود برای حل همه مشکلاتی که توالی رویدادهای تاریخ اسلام آنها را به وجود آورده بود. اما او معتقد است ارزش آرای ابن خلدون در نقش یا نقش‌هایی نیست که به عصبیت و فاعلیت آن نسبت می‌دهد، بلکه در مسائل متعددی است که نظریه‌اش در باب عصبیت، دولت و رابطه میان آن دو مطرح می‌کند. همان رابطه‌‎ای که در دیدگاه او شکل عمران و نمود حرکت تاریخ را مشخص می‌کند.
 
کتاب اندیشه ابن خلدون، عصبیت و دولت در مجموع اثری بنیادین از اندیشمندی است که در جهان عرب متفکری بسیار تاثیرگذار بوده و اندک اندک اندیشه‌های او در حال گسترش و نضج در جهان فکری فارسی زبان نیز هست. ترجمه این کتاب، با توجه به دغدغه تحقیقی مترجم در حوزه ابن خلدون، تا حد زیادی قابل اطمینان است. این کتاب، علاوه بر کسانی که دنبال کننده اندیشه ابن خلدون هستند، به کار کسانی می‌آید که به جریان معاصر فکری جهان عرب و به ویژه آرای عابد الجابری علاقه‌مند است.
 
انتشارات علمی و فرهنگی، کتاب «اندیشه ابن‌خلدون عصبیت و دولت» نوشته محمد عابد الجابری را با ترجمه احمد فرادی اهوازی در سال 1398 با شمارگان 1000 نسخه، در 504 صفحه به قیمت 45 هزار تومان منتشر کرده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها