وی ادامه داد: به مرور که کتاب را خواندم در حین آن متوجه شدم پاسخ بسیاری از سوالاتی که یک معلم میتواند داشته باشد در کتاب هست؛ برای مثال دانشآموزی که بنا بر شرایط و موقعیت خود تقلب میکند؛ در این شرایط اگر معلم بخواهد نمره ندهد یا و از کلاس بیرونش کند شاید شرایط آموزشی و تربیتی دانشآموز بدتر شود بنابراین اتخاذ رفتار مناسب معلم اهمیت زیادی دارد؛ در حقیقت یک معلم باید بداند که در شرایط گوناگون چه رفتاری با دانشآموز خود داشته باشد.
این کارشناس افزود: بسیاری از معماهایی که در کتاب آورده شده در واقع پاسخی به آنها داده نشده است به این دلیل که اجازه میدهد خود معلم برای آنها پاسخ پیدا کند و در مورد آن فکر کند. کتاب به نوعی آموزش اخلاق عملی برای معلمان است. این کتاب مورد توجه بسیاری از کارشناسان قرار گرفت و در یک اتفاق نظر به این منتج شد که چقدر جای چنین کتابهایی خالی است؛ به همین دلیل تصمیم بر ترجمه آن گرفتیم.
این مترجم با اشاره به مورد توجه قرار گرفتن این کتاب از سوی دیگر کارشناسان در زمینه تکنولوژی آموزشی گفت: همان گونه که پیشتر هم اشاره شد این کتاب مورد توجه برخی کارشناسان و به ویژه از پژوهشگرانی که خودشان هم معلم بودند واقع شد و بازخوردهایی خوبی از آن دریافت کردیم. این کتاب به ویژه برای معلمان کتاب خوبی میتواند باشد، چراکه نویسندگان با نمونههای موردی سنجیده شده که در کتاب آوردهاند خواننده یا معلم را قبل از اینکه وارد وادی عمل شود در موقعیتهای معماگونه قرار میدهد و معلم باید یک پاسخ اخلاقی به این معماها بدهد. در واقع کتاب به نوعی خواننده را با محتوای خود درگیر میکند یا وی را در بررسی رفتارها شرکت میدهد. این اثر دو رویکرد دارد؛ رویکرد نتیجهگرا و دیگری فایدهگرا است.
وی افزود: با توجه به این دو رویکرد معلمان میتوانند در برابر موارد مختلف تصمیمات مختلفی بگیرد؛ در واقع هدف مولفان این اثر این است که ابتدا معلم باید جایگاه خود را به دانشآموزان بشناساند. نکته مثبت دیگر کتاب این است که معلم عامل رها شده در فضای یادگیری نیست. از نگاه نویسندگان این کتاب معلم همچنان باید یادگیرنده باقی بماند و اگر معلمی تفکرش متوقف شود و تامل و تعمق آن دچار آسیب شود در آستانه سقوط قرار میگیرد. وقتی کتاب را میخوانید برنامه درسی در ذهن زنده میشود و محتوای کتاب معلمی را به تصویر میکشد که همیشه درحال تفکر است.
خسروی با اشاره به فصلهای کتاب گفت: کتاب متشکل از فصلهای گوناگونی است؛ از جمله مجازات و تنبیه، اینکه در چه حدی تنبیه لازم است آیا همه دانشآموزان میتوانند تفکرات و اندیشههای خود را در کلاس درس مطرح کنند؟ یا اینکه آیا باید به همه دانشآموزان فرصت برابر دهیم و غیره. اینها چالشهایی است که شاید هر معلمی دغدغه آن را دارد. فصلهایی از کتاب درباره چند فرهنگی است؛ در این بخش معلم میتواند درک کند که باید چه اطلاعاتی داد و اگر از فرهنگهای مختلف در یک کلاس درسی گرد یکدیگر میآیند، در این شرایط معلم چه وظایفی دارد و باید چه پاسخی بدهد و چگونه آنها را با فرهنگهای یکدیگر آشنا کند. بخش دیگری از کتاب هم به آموزش صادقانه اختصاص داده شده است.
وی با اشاره به شرایط کنونی آموزش و تدریس در مدارس کشورمان گفت: مدارس ما نسبت به گذشته به لحاظ کیفی سطح بهتری پیدا کرده است و امروزه نگاه دیگری به معلمان دارند در گذشته معلم دانای کل بود درحالی که در شرایط کنونی این نگرش از معلمان برداشته شده است و معلم هم باید یادبگیرد. امروزه گاهی دانشآموز و یادگیرنده اطلاعات بیشتری از آموزگار خود دارد که ناشی از جهش اطلاعرسانی در دنیای کنونی است. اگر بخواهیم خود را در زمینه استانداردهای تکنولوژیکی با گذشته مقایسه کنیم قطعا پیشرفت داشتیم، اما در مقایسه با کشورهایی که پیشرفت قابل ملاحظهای در این زمینه داشتند مانند سنگاپور، فنلاند یا ژاپن واضح است که ضعف داریم. سطح مهارتهای در میان این کشورها و با مقایسه با کشور ما بسیار متفاوت است.
وی ادامه داد: برای نهادینه کردن روشهای استاندارد تدریس، در اولین گام باید ارتباط میان آموزش عالی و آموزش و پرورش تقویت شود و اگر این اتفاق رخ دهد شرایط ایدهالی به وجود خواهد آمد؛ اما گپی که بین این دو حوزه وجود دارد، اجازه نمیدهد دانستههای ما در وادی عمل که آموزش و پرورش باشد به کار گرفته شود. گاهی معلمان اگر خودشان فعال و پویا باشند و رفتار کنشگرانهای هم داشته باشند، به دنبال کشف میرود و کلاسهای درس موفقتری دارند؛ اما برخی از معلمان که سابقه طولانیتری دارند تغییر را بسیار دیرتر میپذیرند. گام دوم آشنایی معلمان با روشهای مختلف تدریس و اجرای روشهای گوناگون درسی است که اهمیت زیادی پیدا میکند باید در اجرای برنامه درسی به معلمان کمک کنیم.
چراکه با توجه به وجود طیف گسترده روش کار معلمان و مدارس به لحاظ کیفی باعث شده است روش تدریس هم در مدارس متفاوت باشد و از سوی دیگر روش تدریس معلمی با معلم دیگر متفاوت باشد، وی در پاسخ به این پرسش که آیا میتوان به این هدف رسید که در امر آموزش و پرورش معلمان از یک سیستم ثابت استاندارد پیروی کنند؟ گفت: ابتدا باید به این موضوع اشاره کرد که کشور ما از نظر امکانات و نیروی انسانی شرایط بسیار فوقالعادهای دارد و فقط ما باید با مدیریت صحیح این سرمایه کیفیت استاندارد تدریس را تقویت کنیم. در حقیقت نگرش سیستماتیک بر این موضوع حاکم است. آموزش مهمترین نهادی است که می تواند جامعه را به تعالی برساند یا به قهقرا ببرد. برای مثال سنگاپور نمونه خوبی برای توضیح بیشتر است که با تحول آموزش خود توانست ظرف مدت زمان بیست سال شرایط اقتصادی و اجتماعی خود را بسیار متحول کند.
وی افزود: طبیعتا ما هم میتوانیم به این سمت حرکت کتیم به شرطی که آموزش خود را متحول کنیم و نگاه سیستماتیک داشته باشیم، یک مانع دیگر در راه رسیدن به استانداردهای تدریس این بوده که در طول سالیان گذشته به فراخور شرایط کشور معلمانی با توانایی پایین مشغول به کار شدهاند، این افراد تصور میکنند که با تجربهای که دارند در امر تدریس هر چیزی را میدانند و پذیرای روشهای تدریس نوین نیستند. ما باید معلمان جدید خود را آموزش دهیم و فیلترینگ کنیم تا بتوانیم در بحث عدالت آموزشی موثرتر عمل کنیم.
نظر شما