رمان «سلول شیشهای» به رغم داشتن شخصیت پلیس، شخصیتهای منفی و قهرمانی که در واقع قرار نیست بیگناه هم باشد، سرشار از تحلیلهای درخشان و روانشناسانه شخصیتهاست.
شاپور عظیمي در پيشگفتار اين رمان مينويسد: «نام پاتریشیا هایاسمیت از همان زمانی که برای نخستین بار بیگانگان در قطار آلفرد هیچکاک را دیدم، به گوشم خورد. همیشه برایم جالب بود که برخی از بزرگترین نویسندگان ادبیات پلیسی زن هستند. بعدها بیشتر از هایاسمیت شنیدم، خصوصاً به جهت دو اقتباس سینمایی شناختهشده از رمانهای مشهور او با نامهای آقای ریپلی بااستعداد ساخته آنتونی مینگلا و ظهر ارغوانی به کارگردانی رنه کلمان و بازی آلن دلون جوان. به سبب علاقه دیرینهام به ادبیات پلیسی، توجهم به کتاب هایاسمیت درباره طراحی و نوشتن داستانهای معمایی جلب شد و ترجمه این کتاب با همکاری نشر چترنگ منتشر شد.»
در ادامه ميخوانيم: «هایاسمیت در بخش انتهایی این کتاب، بهعنوان یک نمونه در دسترس، به تحلیل یکی از کتابهایش باعنوان سلول شیشهای میپردازد. از این رو پس از انتشار کتاب طراحی و نوشتن داستانهای معمایی همواره این دلمشغولی را داشتم که چرا کتاب سلول شیشهای به فارسی برگردانده نشده است تا مخاطبان آثار هایاسمیت آن را بخوانند و توضیحها و تحلیلهای او را پیرامون این کتاب از نزدیک لمس کنند. دریغ یادشده با من بود تا آنکه دست برقضا کتاب سلول شیشهای را در بساط یکی از کتابفروشان خیابان انقلاب یافتم. چیزی شبیه به معجزه بود. باز هم با همراهی و استقبال نشر چترنگ آن را ترجمه کردم. بسیار مایه خوشحالیام شد هنگامی که مدیر محترم نشر چترنگ، پس از خواندن نسخه دستنویس ترجمه، شخصیتهای آثار یکی از فیلمسازان سینمای ایران را، که امروزه در جهان سینما بسیار شناختهشده است، به نوعی شبیه شخصیتهای آثار هایاسمیت دانستند، که به گمانم این نشان از ظرافت و توانایی بالای این زن نویسنده در شخصیتپردازی آثارش دارد.»
عظیمي درباره ويژگي اين رمان ادامه ميدهد: «نثر هایاسمیت در این کتاب بهرغم سادگی ظاهریاش بسیار روان و البته «خونسردانه» است. تمرکز و حضور ذهن او بر شخصیت اصلی رمان و دغدغههایش با ظرافت بسیار داستان را پرداخته است و به خوبی توانسته شخصیت اصلی را برای خوانندگانش کالبدشکافی کند. نکته دیگر برهم زدن تصوری است که بسیار از ما علاقهمندان نسبت به ادبیات پلیسی داریم. رمان سلول شیشهای به رغم داشتن شخصیت پلیس، شخصیتهای منفی و قهرمانی که در واقع قرار نیست بیگناه هم باشد، سرشار از تحلیلهای درخشان و روانشناسانه شخصیتهاست. تا آنجا که شاید بتوان گفت برای هایاسمیت قتل و زندان صرفاً بهانههایی است برای نوشتن سلول شیشهای.»
مترجم در تاكيد براي خواندن رمان سلول شيشهاي مينويسد: «در انتها باید یادآور شوم که پس از خواندن این رمان، میتوانید بار دیگر به سراغ طراحی و نوشتن داستانهای معمایی بروید، چراکه پاتریشیا هایاسمیت در داستانها و رمانهایش چیزهای زیادی برای ارایه به علاقهمندانِ نوشتن و خواندن داستانهای معمایی دارد.»
بخشی از متن کتاب:
کارتر صبح روز بعد با یک دوجین قرص در جیبش، در حالی که وسایلش را در یک پیراهن بقچه کرده بود و برگه عبور همراه داشت، به سوی بلوک A رفت. دکتر کاسینی برای محافظت از شستهای او آنها را باندپیچی کرده بود. حدود نُه صبح بود. زندانیها سر کارشان بودند. نگهبان برگه عبور را دید، نگاهی به شستهایش انداخت، بعد او را به سلول قدیمیاش، سلول شماره 9، برد و در را برایش باز کرد. کارتر نگهبان جدید را نمیشناخت. سلول اکنون در اختیار دو نفر بود، کارتر این را از روی دو تختهکوبی دید که بالای در سلول آویزان بود و روی هرکدام یک شماره مشاهده میشد؛ همینطور از دو حوله و لیف حمام که روی میلهای بر دیوار عقبی انداخته بودند...
رمان «سلول شیشهای» اثر پاتریشیا هایاسمیت با ترجمه شاهپور عظیمی در 354 صفحه با شمارگان 1000 نسخه بهبهای 45هزار تومان از سوی نشر چترنگ راهی بازار کتاب شد.
نظر شما