
در دنیای مدرن فرهنگی، کتابفروشیهای مجازی، کتابهای دیجیتال و... از اقسام تغییر کارکردهاست ولی فقدان حلقههای زنجیره، بزرگترین تهدید و چالش این حوزه است که باید محور تصمیمها قرار گیرد.
هویت کتابفروشیها و انحراف از آن
همواره تاکید ما دررفتارفرهنگی خویش پیرامون موضوع کتاب تاکید بر زنجیره ارزش کتاب بوده و هست. مبتنی براین نگاه باید اذعان کنیم که زنجیره ارزش کتاب دارای حلقههای بنیادینی است که هرکدام قدرت تاثیرگذاری دارد. مولفان، ناشران، توزیعکنندگان، مبلغان ومروجان، کتابفروشان، رسانهها و... دراین زنجیره نقشهای بیبدیلی ایفا میکنند که قابلیت جایگزینی توسط حلقه دیگر را ندارد و خود دارای هویت مستقل و معناداری است.
اعتقاد ما نیز بر این است که کتابفروشیها ویترین ناشراناند اما این اعتقاد براین پایه استوار است که منظور، کتابفروشیهایی است که هویت مستقل دارند و مورد حمایت جامعه فرهنگی هم قرار دارند؛ نه اینکه هر ناشر یک کتابفروشی مستقل برای خویش داشته باشد.
دراین مقوله باید به تعریف تازهای برسیم و مفهوم کتابفروشی را مبتنی برتغییر کارکردهای آن مورد توجه قرار داد؛ تعریفی که خود درطی زمان باید دستخوش تغییرات دیگر قرار گیرد.
مشکل کتابفروشیهای امروز این است که درحد بضاعت خویش کارمیکنند؛ نه درحد نیاز و خواست جامعه؛ فراتر از آن که بودجه و قدرت مالی ایشان یک مقوله هشداردهنده است. در دنیای مدرن فرهنگی، کتابفروشیهای مجازی، کتابهای دیجیتال و... از اقسام تغییر کارکردهاست ولی فقدان حلقههای زنجیره، بزرگترین تهدید و چالش این حوزه است که باید محور تصمیمها قرار گیرد. هرآنچه خارج ازاین مسیر تعریف و به تصمیم بدل شود، محکوم به فناست.
در طول سالهای ماضی، بهدلیل نگاه تکبعدی و بهطور اخص؛ نگاه خُردگرایانه به موضوع هویت کتابفروشیها، انحراف زیادی درجایگاه واقعی آنها ایجاد شده است. باید اذعان داشت بهسبب نگاه غالب فرهنگی به این جایگاه، هیچگاه بهعنوان کسب وکار حرفهای نگریسته نشده و این نگاه به اقتصاد کتابفروشی ضربهای مهلک زده وهمچنان میزند. دفاع صنفی از این جایگاه بر پایه کسبوکار حرفهای معنا پیدا میکند و مقایسه این جایگاه بهعنوان یک جایگاه فرهنگی ودفاع صنفی از آن قیاس معالفارق است.
اگر به کتابفروشی بهعنوان کسبوکاری حرفهای و دارای هویت نگریسته شود، نگاه ترحم آمیز نهادهای قانونی، دولتی وحاکمیتی هم کنار خواهد رفت و با هویت درست خود به حیات تاثیرگذار ادامه خواهد داد؛ زیرا باید قبول کنیم که سیاستگذاران هماره تاثیرگذاربوده و هستند و بدون تردید با هویت معنادار جدید بهعنوان یک کسبوکار، مسیر خود را دراعتلا طی میکنند ولی با نگاه حاضر، ابداً.
سیاستگذاران حوزه فرهنگی کتاب، اعم از مدیران دولت، وزارتخانه و حاکمیت فرهنگی، نقش کتابفروشان را در زنجیره ارزش کتاب نادیده گرفته وبه فراموشی سپردهاند. چراکه سیل موهبتهای فرهنگی و تنعم فزاینده این حوزه کنار نام ناشران است. به آمار ناشران درمقابل کتابفروشان نگاهی بیاندازیم؛ شاید تلنگری دراین موضوع وصحهای براین فرضیه باشد: تقریبا هفده هزار ناشر دربرابر هفتصد کتاب فروش!
رانت، کنار نشر فریبنده و جاذب است واین خود تهدیدی جدی برای هویت کتابفروشان و ادامه حیات ایشان است. سیاستگذار در این باب به بیراهه رفته است و شاید جمله طلایی: اقتصاد کتاب از منظر حقیقتخواهی راهی به بیراهه است، گواه چنین مدعایی باشد؛ چراکه حمایتهای چند بعدی -مالی، مادی، قانونی، فکری، معنوی و...- از دیگر حلقهها و با تاکید بر نشر و مغفول ماندن حلقه تاثیرگذار کتابفروشیها بهعینه مشهود است.
سیاستهای اتخاذ شده توسط حاکمیت، گاه نه فقط مانعی درمسیر رو به کمال این حوزه ایجاد کرده که تیشه به ریشه درخت جوان این حوزه زده است؛ خدشهای که جبرانناپذیر مینماید. پرداخت وامهای تا سقف چندصد میلیون به برخی ناشران برای ایجاد کتابفروشیهای مجعول وایضا بیهویت، خود دلیل محکمی براتخاذ سیاستی غلط دراین فقره است.
بس کنم ای دوست تو خود گفته گیر/ یک دو سه لام ودو سه نون دگر...
نظر شما