سعید مدنی در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد:
حجم مطالعات هویتی مانند نوروز در دهه گذشته افزایش یافته است/ چسبی که همبستگی اجتماعی ایران به آن نیاز دارد
سعید مدنی میگوید: در دو دهه اخیر حجم مطالعات در حوزه هویت ملی افزایش یافته است. بنابراین کسانی که علاقهمند هستند پدیده نوروز را از دریچه علوماجتماعی و مبانی جامعهشناختی مورد بررسی قرار بدهند باید به مباحث مربوط به هویت ملی را دنبال کنند.
سعید مدنی (پژوهشگر مسایل اجتماعی) در گفتوگو با ایبنا از میزان پذیرش جامعه ایرانی نسبت به ورود مدرنیته به پدیدهای باستانی مثل نوروز گفته و اینکه چرا با وجود ورود مقوله مدرنیته به نوروز جامعه ایرانی همچنان نسبت به توجهات محیطزیستی مرتبط با مناسک نورز مقاومت میکند. او همچنین به این پرسشها پاسخ داده که کالاییشدن مناسک مرتبط با نوروز چه میزان به تغییر ماهیت آنها و به خدمتگرفتنشان توسط مناسبات اقتصادی و اجتماعی موجود دامن زده است.
نوروز به عنوان یک آیین باستانی با سابقه تاریخی چندین هزارساله و به عنوان پدیدهای اجتماعی-سنتی چقدر درگیر مقوله مدرنیته شده؟ مثلاً شاهد اضافه یا کم شدن المانهایی به آن هستیم که وجهی متفاوت از وجه سنتی خود بازی میکنند. اصلا جامعه ایرانی نسبت به دخیل کردن مدرنیته به رسوم باستانی خود واکنش مثبت نشان داده یا منفی؟
مقدمتا باید تاکید کنم که در هر ارزیابی درباره تاثیر مدرنیته بر رسومات، آداب و ابعاد مختلف زندگی جامعه ایران آنچه مهم است؛ مخصوصا در شرایط کنونی جامعه ما؛ این است که هرچه تظاهر هویت ایرانی باشد باید تقویت و ترویج شود، زیرا ارتقای هویت ملی و تعمیق آن یکی از مولفههای مهم خروج جامعه ایران از بحرانهای کنونی است. درواقع در حال حاضر بزرگترین سرمایهای که میتواند انسجام جامعه ایران را حفظ کند و به آن انگیزه کافی بدهد تا وضعیت بحرانی موجود را پشت سر بگذارد و زمنیه و انگیزه لازم برای یک مشارکت همگانی ایجاد کند همین هویت ملی است. آداب و رسومی مثل جشن نوروز، چهارشنبهسوری و سایر اعیاد و مناسبتهایی مثل مهرگان که با هویت ملی ارتباط دارد، میتواند خیلی به تقوبت روح و انسجام ملی کمک کند و این تفرق و تعارضات، شکاف ها و کشمکشهایی که تقریبا تمامی ابعاد جامعه ایران را گرفته تا حدی ترمیم کند و از متلاشی شدن جامعه ایران جلوگیری کند.
در مورد سوال شما هم باید گفت که مدرنیته تقریبا تمامی ابعاد زندگی جامعه ایرانی را تحت تاثیر قرار داده و نوروز و سایر اعیاد و رسومات و رفتارهای ایرانیان را هم طبیعتا متاثر کرده است. میتوان گفت که این تغییرات اجتنابناپذیر است و نمیتوان در همان ظواهر و تظاهرات زندگی سنتی ماند و تحت تاثیر تحولات ناشی از مدرنیته قرار نگرفت. بنابراین پاسخ این است که بله نوروز هم تحت تاثیر مدرنیته قرار گرفته و وجوه مختلفی از نوروز را میتوان مثال زد که در گذشته به شکلهای مختلفی اجرا میشده است. تاکید میکنم که این مسئله به خودی خود نباید امر منفیای قلمداد شود و باید به عنوان یک واقعیت آن را بپذیریم.
البته با وجود تاثیر پذیری رسوم ملی از مدرنیته روح و متن آیینهایی مثل نوروز هچنان کارکردهای خودش را دارد. یادمان هم باشد که در مقاطع مختلف تاریخی ما همیشه با تعارضی بین آیینهای کاملا ایرانی و مناسک مذهبی مواجه بودیم و جامعه ایران در تمام این مقاطع سعی کرده که این تعارض را به حداقل برساند و در برخی مواقع حتی آنها را در کنار هم قرار دهد. مثلا در دورههایی که نوروز با ماه رمضان یا محرم مصادف شده و طبیعتا تعارضاتی به وجود میامده ولی این روح سازگاری ایرانی سعی میکند که سنتزی از این دو را ارائه کند و ترتیبی بچیند که افراد مختلف متناسب با گرایشات خودشان این دو را کنار هم داشته باشند.
سیاستهای غلط در دهههای گذشته تلاش داشته یکی از این دو طیف مناسک و رسومات را به نفع دیگری کنار بگذارد یا تضعیف کند که موفق هم نبوده و به همین خاطر هم میبینیم که وقتی در گذشته جریاناتی اصرار داشتند نوروز را به عنوان رسمی به جا مانده از ایران باستان در مقابل اعیاد مذهبی کمرنگ کنند، کمترین موفقیتی حتی در میان اقشار مذهبی نداشتند. این نشان میدهد که جامعه ایران هم در مقابل چنین گرایشاتی موضع میگیرد و در مقابل تشدید این تعارضات یا حذف یکی از آنها مقاومت مدنی میکند.
به هر حال آیینهای ملی درست مثل آیینهای مذهبی تحت تاثیر مدرنیته قرار گرفتهاند. در حقیقت امروز دیگر نه تاسوعا و عاشورا به همان سبک و سیاق گذشته اجرا میشوند و نه آیینهای ملی مثل نوروز و چهارشنبهسوری و میبینید که وجوه جدیدی به آنها اضافه شده و برخی ابعاد نیز حذف شده است. این تناسب آرام آرام ایجاد شده و باید آن را به عنوان یک واقعیت پذیرفت و نباید امری منفی قلمداد شود.
مثلاً جامعه ایرانی چقدر توانسته در وارد کردن توجهات محیطزیستی به پدیده نوروز موفق عمل کند؛ به عنوان نمونه کمپینهایی مثل نخریدن ماهی قرمز یا حتی نکاشتن سبزه که توجیهانی محیطزیستی دارند عملا چندان جایی در بدنه اصلی جامعه باز نکردهاند.
میتوان گفت که هنوز به میزان کافی این مسائل و توصیههایی مثل نخریدن ماهی قرمز و استفاده نکردن از حبوبات برای کاشت سبزه سفره هفتسین چندان مورد توجه قرار نگرفته است. منتها واقعیت این است که این مسئله ناشی از کمکاری فعالان محیطزیست و کسانی است که باید در این زمنیه آموزش دهند، کار ترویجی کنند و به نوعی جامعه را با روشهای مناسبتتر برگزاری آیینهای نوروز آشنا کنند. برای به نتیجه رسیدن این تلاشها باید الگوهای جایگزین ارائه کرد. به هرحال حذف سبزه یا ماهی از سفره هفتسین معمولا با مقاومت مواجه میشود. آنچه کمک میکند ارائه یک مدلها و الگوهای بدیلی است.
به این اعتبار از دید من عدم موفقیت نسبی فعالانی که در زمینه محیطزیست کار میکنند در اصلاح رفتارها در مناسبتهایی مثل نوروز را میتوان به حساب کمکاری گذاشت نه بیتوجهی جامعه ایران. در عین حال این فعالان باید به این مسئله هم نظر داشته باشند که حفظ و تقویت هویت ملی از اهمیت اساسی و استراتژیکی برخوردار است و بقای جامعه ایران را تضمین میکند تا به سوی توسعه پایداری و محیطزیست سالمی حرکت کند. اصلاح رفتارهای مربوط به این مناسک باید کاملا بر الگوهایی متکی باشد؛ که اصل آن مناسک را نقض نکند.
از سوی دیگر به نظر میرسد نوروز نیز در دنیای امروز به شدت درگیر مناسبات اقتصادی و بازاری شده؛ مثلا ما کالاسازی مفهومی کاشت سبزه را نیز میبینم یا سنت خریدهای نوروزی عملا کارکردی جز گرداندن چرخ بازای که احتمالا تمام طول سال به دلیل شرایط سخت اقتصادی روان نمیچرخد پیدا نمیکند. همه اینها را میتوان ناشی از تجاری شدن آداب و رسومی حتی با قدمت نوروز دانست؟
من همان ابتدا هم گفتم که همه ابعاد زندگی جامعه ایران درگیر مناسبات فعلی شده است. هیچ چیزی در خلاء رخ نمیدهد و این آداب و رسوم هم در بستر اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد و به اجرا درمیآید که کالاییشدن بخش و سهم قابل توجهی از فرهنگ و زندگی را تحت تاثیر قرار داده است. اگر کسی با کالاییشدن مشکل دارد باید سیاستهای لیبرال و نئولیبرالی را نقد کند که در اقتصاد، فرهنگ و اجتماع ترویج و تشویق میشود و آنها را مورد نقد قرار میدهد. درواقع کالاییشدن بخشی از رفتارها و مناسک نوروز تحت تاثیر سیاستهای نئولیبرالی است که متاسفانه در اقتصاد ایران ساری و جاری است. به این اعتبار به نظر من خیلی نمیتوان خود این مراسم و مناسک را هدف قرار داد و نقد کرد؛ بلکه آنچه مهم است سیاستهای کلانی است که گویا دارد تمام ابعاد زندگی ما را هدف قرار میدهد و حتی هویت ملی و انسجام ملی را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.
علاوه بر این رسمی مثل حضور حاجیفیروز که با رقص و آوازخوانی همراه است؛ به نوعی بستری شده برای عادیسازی چهره فقر و وجود پدیدهای مثل کودکان خیابانی. یا حتی ما از مسئولان میشنویم که به بهانه نوروز متکدیان؛ کودکان کار و ... از سطح شهر جمعآوری میشوند. یعنی میتوان گفت گاهی آداب و رسومی حتی با قدمت نوروز میتوانند در خدمت مناسبات اجتماعی تبعضآمیز مدرن قرار بگیرند.
اینکه مناسک و آدابی آن هم در سطح ملی و مرتبط با هویت ملی مورد سوءاستفاده قرار میگیرد طبیعتا جای نقد و ارزیابی مجدد و روشن کردن موارد سوءاستفاده را دارد. درست همانطور که شما در مناسک مذهبی هم میبیند . مثلا ایام تاسوعا و عاشورا بهانهای میشود برای ترویج خشونت یا فعال کردن شکافهای مذهبی و حتی قومی. درواقع از این مناسک و روحیات ملی و مذهبی سوءاستفاده میشود. درحالیکه تاکید بر مناسک ملی و مذهبی باید مبنایی برای انسجام ملی و هویت ملی شود.
به این اعتبار کار غیرقانونی، غیرعقلانی و غیرانسانیای مثل جمعآوری کودکان کار و دستفروشان از سطح خیابانهای شهر به بهانه نوروز نه اصلش قابل توجیه است و نه بهانهاش. نوروز مناسبتی است که همدلی و همراهی میان مردم پررنگتر میشود؛ به دیگران توجه کردن، تعاون، حمایت از فقرا و محرومان و امثال آن در این ایام مورد توجه قرار میگیرد و به همین دلیل هم فرصتی است که این سازوکارها بتوانند در جامعه مدنی تقویت شوند. بنا براین مداخله چند نهاد رسمی به بهانه آیین نوروز برای جمعآوری دستفروشانی که در خیابان کسب درآمد میکنند تا نیازهای خود و خانواده شان را تامین کنند به هیچ وجه قابل توجیه و توضیح نیست. جدا از اینکه در هر شرایطی هرگونه بازداشت یا به تعبیری ساماندهی و جمعآوری آنهایی که در خیابان کسب معیشت میکنند آن هم در یک نظام اقتصادی به شدت ناعادلانه و نابرابر هیچ توجیه دینی، ملی و قانونی ندارد و باید مورد نقد قرار بگیرد.
جدا از همه اینها ما شاهد استحاله برخی آداب و رسوم نوروزی بهویژه رسم چهارشنبهسوری هستیم. برخوردهای کنش و واکنشی نسبت به نوروز و شادی در این استحاله چقدر تاثیرگذار بودهاند و چه میزان از این استحاله ناشی از طی کردن طبیعی روندی تاریخی است؟
تمایل دولتها و کلا نظام سیاسی به مداخله در تمامی جوانب زندگی جامعه پس از انقلاب آثار به شدت منفی بر زندگی و رفتار ایرانیان گذاشته است. یکی از وجوه این سیاست غلط مداخله در مناسک و مراسمی مثل چهارشنبهسوری است که عموم مردم تمایل به مشارکت در آن دارند. قرنها این مراسم را بر اساس یک خرد جمعی و نظارت عمومی اجرا کردهاند و کمترین نیازی به مداخله دولتها و نظامهای سیاسی مستقر نداشته است.
مداخلات پس از انقلاب واکنشهای افراطی در جامعه ایجاد کرده است. منع مراسم چهارشنبهسوری گروههای سنی جوان را تشویق به واکنشهای افراطی و تند کرد. وقتی جلوی رفتارهای تفننی و تفریحی که شادی را تقویت میکند در مراسمی مثل چهارشنبهسوری گرفته شود؛ این مناسک به سوی الگوهای افراطی سوق پیدا میکنند همه اینها واکنشی است به مداخلات رسمی و دولتی در امر عمومی.
در گذشته ساز و کارهای اجتماعی و نظارت جمعی رفتارها را متعادل میکرد. شبکهای از ارتباطات وجود داشت که نوعی از کنترل جمعی و همگانی را محقق میکرد. دولت و سیستم آمده این شبکه روابط را از بین برده و خواسته خودش جای آن بشیند. سال به سال نشان داده شده که جامعه مدنی مرجعیتی برای دولت و سیستم در رسوم و مناسک ملی قائل نیست. یعنی جامعه مدنی اساسا از ورود نظام سیاسی به این مسائل ناراضی است و به هیچوجه این هژمونی را قبول ندارد و نمیپذیرد. به همین دلیل هم مداخلات نظام سیاسی در این امور فقط تبعات و آثار منفی داشته است.
طبیعی است که اگر در مراسمی مثل چهارشنبهسوری آتشسوزی و حادثهای رخ بدهد یا اتفاق بدی بیفتد دولت موظف است که مثل هر شرایط دیگری مثل تمام روزهای سال خدمات بدهد. ولی اینکه تلاش شود مناسک و رسوم در حوزه عمومی و جامعه مدنی را به شکل رسمی و در چارچوب یک الگوی خاص برگزار کرد نتیجه و اثرش همان طور که سالها است شاهدیم مطلوب نخواهد بود.
یکی دیگر از پدیدههایی نویی که به مفهوم نوروز اضافه شده؛ مقولهای تحت عنوان سفرهای نوروزی است که ظاهرا در روند مدرن شدن رسوم نوروزی و با نیمنگاهی به نمونه غربی آن رواج پیدا کرده و حتی در برخی موارد جای دیدوبازدیدهای نوروزی را هم گرفته است؛ این تغییر را چگونه میتوان تفسیر کرد و آیا میتوان آن را کمرنگ شدن مفاهیمی مثل صلهرحم و ارتباطات خویشاوندی و ... در ایران امروز دانست؟
این مسئله دو وجه دارد. یک وجه تکنولوژیک و تحولات تکنولوژیک است. صد سال پیش مثلا اگر میخواستند در تعطیلات نوروز سفر بروند با الاغ و گاری و به باغهای اطراف شهر میرفتند اما امروز امکانات مختلف وجود دارد و طبیعیست که جابهجاییها برای سفر راحت تر شده و این امکانات تاثیر خاص خودش را هم بر رفتارها گذاشته است. بنابراین اگر مردم در تعطیلات فقط با باغهای اطراف شهر خود میرفتند امروز از شهری به شهر دیگر و حتی از کشوری به کشور دیگر میروند. این تغییر اجتنابناپذیر است ولی آیا این این تغییر تاثیری هم بر ارتباطات و روابط انسانی و خویشاوندی داشته است؟ بله تغییر ایجاد شده است، اما فقط تکنولوژی نیست که این تغییر را ایجاد کرده و به طور مشخص نه فقط رفتارها در تعطیلات نوروز بلکه این تغییرات مدتهاست همه ارتباطات و روابط انسانی و خویشاوندی را تغییر داده است.
درست همان زمانی که خانواده گسترده به خانواده هستهای تبدیل شد و همان زمان که جامعه ایران از جامعه روستایی به جامعه شهری تبدیل شد و اکثریت جمعیت ساکن شهرها شدند، از همان زمان که وسایل ارتباط جمعی گسترش یافت و امکان ارتباط بین شهر و روستا و مناطق دور و نزدیک برقرار شد، رفتار و ارتباطات مردم متحول شد. البته این تغییر لزوما به معنی تقلیل روابط انسانی نیست بلکه تغییر الگو و مدل روابط است. به نظر من همچنان وجوه انسانی این روابط جدی است. آنچه بیشتر از تکنولوژی روابط انسانی را در جامعه ایران تهدید میکند وضعیت اقتصادی و اجتماعی و معیشت ، روابط اجتماعی و سیاست های کلان نادرست است. این رشد و ارتقای تکنولوژی و نحوه جدید زندگی اجتماعی نیست که خطرآفرین است؛ بلکه افزایش فقر، نابرابری و شکافهای اجتماعی است که باید نگرانش باشیم و بدانیم که چه تاثیر پررنگی بر رفتار و روابط انسانی و اجتماعی ما دارد.
حالا چرا با تمام این تفاسیر به نظر میرسد جامعهشناسی و علوماجتماعی معاصر ایران نسبت به واکاوی عاملیت اجتماعی نوروز و بازخوانی هویتی جدید آن منفعلانه عمل کرده و جز چندین نمونه کتاب که بیشتر سویه تاریخی دارند اثری در این حوزه نمیبینیم.
انبوه مسائل و مشکلاتی که جامعه ایران دارد، آنقدر زیاد است که هنوز خیلی از حوزهها کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند و طبیعی هم هست که متخصصان علوماجتماعی و پژوهشگران بر اساس اولویتی که در جامعه وجود دارد به مسائل مختلف بپردازند. منتها درخصوص نوروز باید بگوییم که اتفاقا در مطالعاتی که درباره هویت ملی شده به این مسئله هم پرداخته شده و اتفاقا در دو دهه اخیر حجم مطالعات در حوزه هویت ملی افزایش یافته است. بنابراین کسانی که علاقهمند هستند پدیده نوروز را از دریچه علوماجتماعی و مبانی جامعهشناختی مورد بررسی قرار بدهند باید به مباحث مربوط به هویت ملی را دنبال کنند.
مطالعه درباره مفهوم و مضمون هویت ملی، تغییرات این مفهوم در طول دورههای مختلف و همینطور اثر جهانیشدن و شکافهای اجتماعی بر هویت ملی موضوعاتی هستند که به تفضیل در سالهای گذشته در مورد آنها مطالعه شده و میتواند تا حدودی چشمانداز و دید جامعتری را نسبت به پدیدهها و رسومی مثل نوروز ارائه بدهد. فصل مشترک همه این مطالعات تاکید بر هویت ملی به عنوان چسبی است که کل جامعه ایران و همبستگی اجتماعیاش به آن نیاز دارد. امروز انسجام ملی در خطر است، همبستگی اجتماعی روند کاهندهای دارد و اتقاقا پدیدهای مثل نوروز میتواند این روند که حاصل سیاستهای غلط رسمی است را تا حدودی جبران کند.
نظر شما