در ابتدای این نشست توماس ویدمر، رایزن فرهنگی سوئیس در ایران مختصری از زندگی بورگل گفت و به کارهایی که بورگل در حوزه اسلامشناسی، شرقشناسی، ایرانشناسی و ترجمه و پژوهشهایی که سالها درباره حافظ، مولوی و نظامی انجام داده؛ اشاره کرد.
وی همچنین به دیدار سفیر ایران در سوئیس با کریستوف بورگل، که روز گذشته در برن صورت گرفته بود، اشاره و از این کار او تشکر و قدردانی کرد.
توماس ویدمر _ رایزن فرهنگی سوئیس در ایران
حافظ و گوته؛ دو رکن مهم فرهنگی در فرهنگ مشرق و مغرب زمین
در ادامه علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی و امور بینالملل موسسه شهرکتاب درباره ضرورت این نشست گفت: سال ۲۰۱۹ دویستمین سال انتشار دیوان غربیشرقی گوته است. این اثر از حافظ و فرهنگ ایرانی الهام گرفته و نوعی گفتوگوی غرب و شرق است. حافظ و گوته، دو رکن مهم معنوی و فرهنگی در فرهنگ مغرب و مشرق زمین هستند. در دو سده گذشته بسیاری از شاعران و پژوهشگران در غرب تلاش کردهاند پیامهای معنوی ادب فارسی را از حافظ، مولوی، سعدی، عطار و فردوسی در غرب منعکس کنند؛ یکی از این محققان «یوهان کریستف بورگل» آلمانیزبان است، که سالها در سوئیس تدریس کرده است.
محمدخانی ضمن اشاره به گذشت دویست سال از انتشار دیوان غربیشرقی گوته اضافه کرد: باید دید در این ۲۰۰ سال، این پل ارتباطی که گوته نقش موثری در آن داشته، چه پیشرفتی کرده و امروز چگونه است. چهار رکن ادبیات فارسی یعنی فردوسی، سعدی، مولوی و حافظ، با چهار رکن ادبیات اروپا و جهان یعنی گوته آلمانی، شکسپیر انگلیسی، هومر یونانی و دانته ایتالیایی چه موقعیت و ارتباطی داشتهاند.
بورگل در گفتوگوی میان شرق و غرب نقش مهمی دارد
وی در ادامه گفت: شهر کتاب در سال ۲۰۱۹ به مناسبت دویستمین سال انتشار دیوان غربیشرقی گوته، برنامههای مختلفی خواهد داشت، و «عصری با کریستوف بورگل» اولین برنامه ما در این باب است، که در ارتباط دو فرهنگ غرب و شرق نقش داشته است. امسال، سال گفتوگوی ادبی ایران با غرب، به ویژه آلمانیزبانها است و بورگل در گفتوگوی میان شرق و غرب نقش مهمی داشته است. کریستوف بورگل نظامیشناس، حافظشناس و مولویشناس است. وی سه مثنوی از خمسه نظامی را ترجمه کرده. ۶۴ شعر از غزلیات، رباعیات و قطعات حافظ را انتخاب و ترجمه کرده، که جزو بهترین ترجمههای شعر حافظ موجود در زبان آلمانی است. او همچنین به شرح و تفسیر شعر حافظ پرداخته، مفاهیمی که برای خواننده غربی کمی ناآشنا هستند و به توضیحات ادبی و تاریخی نیاز دارند، را شرح کرده است و سعی کرده این اشعار را برای خواننده غربی آشنا کند.
معاون فرهنگی و امور بینالملل موسسه شهرکتاب درباره آثار بورگل که به فارسی ترجمه شده گفت: اولین کاری که از بورگل چاپ شد، «سه رساله درباره حافظ» بود که کوروش صفوی ترجمه و نشر هرمس چاپ کرده است. دیگر کتاب او «نور و سماع» است که ترجمه شعر مولانا و غزلیات شمس است. بورگل بر این کتاب، مقدمهای کوتاه و ۱۰ صفحهای دارد؛ ولی در هر صفحه آن به نکات بسیار مهمی درباره شعر مولانا اشاره کرده است. کتابی هم تحت عنوان «میراث مولوی؛ شعر و عرفان در اسلام» است که شامل مجموعه مقالاتی از شرقشناسان بوده، که کریستوف بورگل هم یکی از آنها است.
کریستوف بورگل در آثار خود نشان داده تالی گوته است
اصغر دادبه، استاد دانشگاه و پژوهشگر و منتقد ادبی در شروع صحبتهای خود به نقش غیرقابل انکار گوته، در ارتباط و گفتوگوی غرب و شرق و ادبیات فارسی اشاره کرد و گفت: کسانی که این مسئله را دنبال کردهاند، هر یک به نوعی از گوته متاثر بودند؛ منتها کریستوف بورگل از آنهایی است که در آثار خود نشان داده بهگونهای تالی گوته است.
او ادامه داد: برخلاف آنچه که مشهور است، گوته یکضرب و یکسره به سوی حافظ نرفته، بلکه قبل از آن آثار و متون مختلف ادب فارسی را خوانده و میشناخت و اول بار با سعدی ارتباط برقرار کرد؛ یعنی همواره و بدون تعارف این سعدی است که بعد از فردوسی نقش اساسی دارد. با همه ارادتی که به حافظ دارم و با او زندگی کرده و میکنم، اما باید بگویم اگر سعدی نبود، حافظ نبود؛ ولی اگر حافظ نبود، همچنان سعدی بود. بعد از آسیبهایی که فرهنگ ما بر اثر حمله مغول دید، با توجه به نقشی که سعدی در حفظ این فرهنگ داشت، میتوان گفت که او فردوسی ثانی بود.
زبان سعدی زبان ماست
دادبه ضمن بیان اینکه زبان سعدی زبان ما است؛ در پاسخ به کسانی که میگویند زبان فارسی درجا زده است، سخن آنها را رد کرد و افزود: زبان ممکن است در یک شرایط ویژه و با حضور آدمهای ویژه، به کمال خود برسد و ادعا میکنم که با حضور سعدی و در آن شرایط، زبان فارسی به کمال خود رسید. هنرمند دیگری هم بعد از سعدی نبود که هنرمندی کند و صاحب زبان شود. از طرفی هم با کمال تاسف فقط یک طبقه خاص که نسل آن در حال انقراض است، زبان سعدی و دیگر شاعران کلاسیک پس از او را میفهمند و همه مردم نمیفهمند.
این استاد دانشگاه ضمن اشاره به نکات و مواردی که گوته و دیگر شرقشناسان، در شعر حافظ و دیگران به آن توجه داشتهاند، که خود ما خیلی متوجه آن نبودهایم، اظهار کرد: خود من درباره بورگل روی بعضی مواردی که علاقه داشتم یا خودم کار کرده بودم، توجه کردم و سعی کردم در آن نوشتهها دنبال کنم و ببینم چه برخوردی داشته، که انصافاً برخوردها بسیار دقیق بود.
اصغر دادبه
بورگل در انتقال بازیهای هنری زبان در ترجمه موفق بوده
دادبه در ادامه گفت: معمولا در ترجمه شعر به معنا توجه میشود و انتقال بازیهای هنری که در یک زبان، به زبان دیگر کار آسانی نیست. معمولا هم بیان مفاهیم در زبان بلاغت شعر کم میشود؛ ولی بورگل به تمام آن بازیهای هنری توجه کرده است. بورگل در ترجمه شعر حافظ به تمام وجوه عرفانی، عاشقانه و... توجه میکند و در نهایت نظری ابراز میکند، که همه آنها را دربرمیگیرد.
او ادامه داد: معمولاً تصور ما این است که حافظ خط بطلان روی عقل میکشد و عشق را همه کاره میداند، اما بورگل در مقدمه کتاب "سه رساله درباره حافظ" جمله ای دارد که "حافظ در جای خود عقل را ارج مینهد. در اشعار او واژهها و عبارات دارای چند معنی، نشانگر عقل و ظرافت عقل است، که حافظشناسان آن را درمییابند" اینکه عقل در جای خود کارکرد خودش را دارد و روی آن خط بطلان کشیده و اینکه این ظرافتها را حافظشناسان درمییابند، نکته بسیار مهمی است، که بورگل به آن توجه کرده بود.
دادبه ضمن اشاره به دو نامه کریستوف بورگل به محمدعلی جمالزاده گفت: از این دو نامه، یکی به خط خود بورگل به فارسی و با تعبیرات جالب است. یکی از این نامهها راجع به حافظ و دیگری راجع به نظامی است. در نامه مربوط به حافظ به واژه "رند" در شعر حافظ اشاره کرده و آن را مورد توجه قرار داده است. به نظر بورگل "رند" از جمله واژههایی است که در شعرهای عرفانی حافظ به کار برده شده است.
انتخاب نظامی توسط بورگل خیلی مهم است
وی در ادامه به نامه مربوط به نظامی اشاره کرد و گفت: به نظر من خود انتخاب نظامی توسط بورگل مهم است؛ چون یکی از شاعرانی که بسیار بر حافظ اثر داشته و کم روی آن کار شده، نظامی است. نظامی شاعر قهرمان استعاره است و زبان استعاری او بی نظیر است. این زبان در حافظ به کمال میرسد و سمبلیک میشود. علاوه بر این نظامی در مضمون هم قابل توجه و مهم است. شاید یکی از وجوه انتخاب نظامی توسط بورگل، علاقه او به حافظ و توجه غیرمستقیم به حافظ است.
مریم مشرف
در ادامه نشست مریم مشرف، نویسنده، مترجم و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی به ارائه مقالهای با عنوان «از واقعیت تا خیال، همسفر کریستوف بورگل» پرداخت.
ترجمه بورگل به نسبت ترجمههای پیشین روشنتر و نزدیکتر به متن است
علی عبداللهی، از مترجمان زبان آلمانی در شروع صحبتهای خودبه آثار بورگل که به فارسی ترجمه شده، اشاره کرد و گفت: در آلمان یکی از شاخههای برجسته شرقشناسی، که حدود ۵۰۰ سال است شکل گرفته، ایرانشناسی است و شاید یکی از قویترین جریانهای شرقشناسی باشد. این کار با اولین ترجمه گلستان و بوستان سعدی شروع شد و آثار بعدی به دنبال همین آثار آمدند، که تاثیر زیادی هم گذاشتند. چون در دوران اولیه این ترجمهها، آگاهی خوانندگان از شرق و ادبیات فارسی کم بود و آثار هم بعضا از زبانهای غیر فارسی ترجمه میشد، باعث بعضی از سوءتفاهمها از خلال این ترجمهها شدند.
او ادامه داد: گوته از خلال آن ترجمهها با زبان فارسی آشنا شد. امروزه شاید آن ترجمهها از نظر ترجمهشناسی بسیار کلاسیک باشند و اشکالاتی هم داشته باشند، اما گوته با هوشمندی خود توانست یک شاعر بزرگ را از خلال همان ترجمهها کشف کند و به نکتههای در حافظ برسد، که حتی شاید یک ایرانی هم به آن نرسیده باشد.
عبدالهی ضمن اشاره به کار شرقشناسان دیگر آلمانیزبان، که به شعر شاعران کلاسیک فارسی توجه داشتند، اضافه کرد: این میراث مدتی دچار وقفه شد، ولی بعد ادامه پیدا کرد و به دوره جدیدی رسید. در نسل جدید که ادامه همان شرقشناسی بودند، کسانی مثل «ورنر زودرمن»، «رودلف گلپکه» و «کریستوف بورگل» خیلی با دقت بیشتری به قضایا نگاه کردند و آن سوءتفاهمهای اولیه که از این ترجمهها به ذهن مخاطب راه پیدا کرده بود، کمتر به وجود آمد و تا حد زیادی از آن پرهیز شد.
وی افزود: دقتی که کریستوف بورگل در ادبیات فارسی و بهویژه در کتاب «سه رساله درباره حافظ» صرف کرده، نشان میدهد، علاوه بر این که توانسته به خوبی حافظ را دریابد، توانسته شباهت حافظ و گوته و آن بخشی از آثار گوته را که دقیقاً شرقی یا غربی است، تا حد زیادی روشن کند. بورگل روشن کرده که گوته چه میزان از حافظ تأثیر گرفته و تحت تاثیر چه منابعی به جز دیوان حافظ بوده؛ این تاثیر را ردیابی کرده و به نکتههای جالب رسیده است. حتی در مقایسه گوته و حافظ به روشنی گفته که اهمیت گوته به اندازه حافظ نیست.
علی عبدالهی
عبداللهی ضمن بیان اینکه هر بیت فارسی در ترجمه آلمانی به ۴ سطر تبدیل میشود، گفت: کریستوف بورگل در ترجمه شعر فارسی حتی سعی کرده قافیههای میانی را رعایت کند. در کتاب «نور و سماع» و در مقدمه کوتاهی که بورگل آورده، به سرچشمههای نوافلاطونی، افلاطونی و تاثیراتی که مولوی از «ابنعربی» در باب تخیل و مسائل مختلف گرفته، به طور دقیق اشاره میکند. در این مقدمه کوتاه که برای خواننده آلمانی زبان نوشته شده، همان نکتههای اندکی که در باره مولوی به اقتضای فضا آورده، بسیار دقیق است و نگاه باطنی و عشق از نظر مولوی را با دقت توضیح داده است.
وی در پایان گفت: متاسفانه در ایران کریستوف بورگل را خیلی خوب یا به اندازه آنهماری شیمل و بعضی دیگر نمیشناسیم؛ چون آثار او ترجمه نشده است. این مایه از دقت و کنجکاوی در آثار ادبی ایران، از طرف یک مترجم و شرقشناس آلمانی، باعث میشود دیگر آن سوءتفاهمهایی که در دورههای قبل و حتی در دیوان شرقیغربی گوته هم وجود داشته، در آثار بعدی دیده نشود؛ همه اینها به خاطر تحقیقات زیادی است که به دست شرق شناسانی مثل بورگل صورت گرفته است.
عبدالهی صحبتهای خود را با خواندن یک غزل از ترجمههای بورگل به دو زبان آلمانی و فارسی به پایان رساند.
این نشست با پرسش و پاسخ حضار و سخنرانان نشست به پایان رسید.
نظر شما