سخنی با لیلا سلیمانی به بهانه انتشار کتابش در آمریکا؛
لیلا سلیمانی: روابط متعدد سبب تنهایی انسان میشود
لیلا سلیمانی، نویسنده مراکشی-فرانسوی میگوید انسانها برای فرار از تنهایی به دنبال روابط متعدد میروند اما این روابط موجب تنهایی بیشترشان میشود.
داستان «لالایی» که قصه پرستار قاتلی را روایت میکند و موجب شکل دادن این بحث در جامعه شد که آیا مادران به راحتی میتوانند مراقبت از نوزدانشان به افرادی غیر از خود بسپارند یا خیر!
«لالایی» برای نویسنده 37 ساله و مادر دو فرزند جوایز ادبی مهمی چون گنکور را در سال 2016 به همراه آورد و سبب شد امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه او را سفیر فرهنگی کشورش انتخاب کند؛ مسئولیتی که پیش از این به شخصیتهای سیاسی محول میشد.
رمان جدید خانم سلیمانی، که «آدل» نام دارد و باز هم موضوعی بحثبرانگیز را برسی میکند و رفتار جنسی زنی را در یک زندگی عادی روایت میکند. خود سلیمانی در این باره میگوید: «اگر واقعاً افراد را بشناسیم، اگر بدانیم پشت ماسکی که به صورت دارند چه خبر است شوکه میشوید!»
«آدل» عنوانی است که «پرستار عالیِ» سلیمانی در آمریکا منتشر شده است و درباره زنی غمگین است. زنی که زندگیاش را با الکل و روابط بیمعنی پر میکند. البته دلیل ناراحتیاش مشخص نیست: شوهری مورداحترام و به اندازه کافی مهربان، پسری کوچک، آپارتمانی در پاریس، و شغلی جالب دارد. زنی که به ظاهر همه چیز در این دنیا دارد.
به نظر میرسد داشتن همه چیز برای این زن کافی نیست و روحش را جلا نمیدهد و در انتظار اتفاقی جدید است. سلیمانی میگوید این زن دوست دارد «عمق بدبختی بشر را تجربه کند» و کارهایش سبب بستری شدن شوهرش در بیمارستان میشود.
سلیمانی میگوید «از نظر من ارتباط زن و مرد در دنیا اتفاقی غمانگیز است زیرا انسان در آن لحظه درمییابد هیچ فرقی با حیوان ندارد زیرا انسان هم به دنبال فرار کردن از تنهایی است و دوست دارد با کسی ارتباط برقرار کند تا با تنهایی خود بجنگد اما تنهاتر از قبل میشود.»
تمییز قائل شدن بین داستانهای سلیمانی کار سختی نیست. هر دو داستانش نشان میدهد انسانهایی که مشکل روحی دارند منتظرند تا توسط شوکی بزرگ یا خشم از خواب بیدار شوند و در این میانه ممکن است عملی خطرناک مرتکب شوند. تمرکز نویسنده بر زنانی است که دست کم گرفته میشوند. زندگی شخصی نویسنده به او در این راه کمک کرده است. خودش در سال 2013 خبرنگار مسائل تونس و مصر بود و برای نوشتن داستان شغلش را رها کرد. خود وی میگوید: « با اینکه به همه گقته بودم برای نوشتن داستان مجبورم این شغل را رها کنم اما نوشتند که چون نوزادی در خانه دارد شغلش را رها کرد تا از بچه مراقبت کند.»
سلیمانی میگوید هنوز و با وجود نوشتن دو رمان از دست همکارانش ناراحت است که او را دستکم گرفتهاند. شاید مشکلشان این بود که بیش از اندازه به زندگی خانوادگی خود وابستهاند. سلیمانی در رمانهایش خانه و زندگی متاهلی را فقط مایه دلگرمی فرد و نَه پناهگاه میداند: «خانه مکانی سیاسی است، محل خشم و سلطه. جایی که در آن دعوا و شاید جنگی در کار است.»
نظر شما