در کتاب «الف لام خمینی»، گوشههایی از وقایع این روز که از لابهلای اسناد و منابع تاریخی بیرون کشیده شده، روایت میشود.
تبریک رسمی
امام خمینی در بیست و هفتم دی در پیامی به مردم ایران «فرار محمدرضا پهلوی» را طلیعه دست یافتن به آزادی و استقلال خواند و آنرا تبریک گفت. او در شرایط تازه ایران توجه مردم را به نکتههای جلب کرد که نخستین آن حفظ نظم و جلوگیری از آشوب و ناامنی بود. دوم، دنبال کردن تظاهرات و سردادن شعارهای پرشور علیه نظام سلطنتی و دولت غاصب. سوم، معرفی هرچه زودتر دولت موقت برای فراهم کردن زمینه انتخابات مجلس موسسان. چهارم، بازگشت نیروهای مسلح به دامن مردم. آنچه در لابهلای این پیام چندینبار تکرار گردید، کوشش برای حفظ وحدت و همبستگی بود. حتی نوشت که «من از جمیع اشخاصی که انحرافی داشتهاند و یا گرایش به بعضی از مکتبهای انحرافی داشتهاند، تقاضا دارم که به آغوش اسلام که ضامن سعادت آنان است برگردند، که ما آنان را برادرانه میپذیریم. در این موقع حساس که کشور جنگزده ما بیش از هر زمانی به اتحاد و اتفاق احتیاج دارد باید سعی شود که از هر اختلافی احتراز شود.» (صحیفه امام، ج 5، صص 486 و 487)
هرچند امام مژده آزادی و استقلال را با رفتن شاه به مردم داد، اما خبرنگار نشریه اکسپرس فرانسه، امروز از آیتالله پرسید که در کتاب «حکومت اسلامی» که سال 1970 میلادی به زبان انگلیسی منتشر گردیده بود، «شما نظریه مربوط به استقرار رژیم خشک و سختی را که بر مبنای رعایت اصول قرآن پیریزی شده، شرح دادهاید و اضافه کردهاید که در این نظام جایی برای عقاید و احساسات وجود نخواهد داشت و صرفا تعالیم قرآن ملاک عمل خواهد بود و افراد مردم فقط از خدا و قانون او اطاعت خواهند کرد. آیا مردم حاضر خواهند شد که تا این حد آزادیهایشان محدود شود؟» چه بسا این نخستین سوالی بود که خبر از مطالعه کتاب «حکومت اسلامی» توسط خبرنگاری از خیل خبرنگاران میداد و توصیفی بود از نگاه جهان غرب به احکام دین اسلام. شارح حکومت اسلامی در توضیحات جلسه اول از سلسله بحثهای ولایت فقیه، به این موضوع پرداخته، گفته بود چرا احکام اسلام غیرقابل اجرا نمایانده میشود؟ مثالهایی زده بود و درباره احکام جزایی اسلام ابراز کرده بود: «گاهی در کتابها و روزنامههایشان مینویسند که ... احکام خشنی است. حتی یک نفر با کمال بیآبرویی نوشته بود که ... از اعراب پیدا شده است. این خشونت عرب است که اینگونه احکام آورده است. من تعجب می کنم اینها چگونه فکر میکنند! ... اگر اسلام بگوید برای جلوگیری از فساد در نسل جوان، یک نفر [مجرم] را در محضر عموم شلاق بزنند، خشونت دارد اما از آن طرف کشتاری که قریب پانزده سال است به دست اربابهای این هیاتهای حاکمه در ویتنام واقع میشود... اشکالی ندارد!»
او ریشه این ایرادات را در ناتوان جلوه دادن اسلام دانسته بود، ناتوان برای بهدست آوردن استقلال، ناتوان در بهرهمندی از منابع و مخازن خود، ناتوان در فقرزدایی و بالاخره تسلیم بودن و در بن استعمار ماندن. گفته بود تلقین نتوانستن را تا حوزههای علمیه هم رساندهاند؛ اگر عالمی بخواهد راجع به حکومت اسلامی حرف بزند، تقیه میکند! (ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، صص 10 تا 14) امام در پاسخ به خبرنگار اکسپرس اشارهای به این موارد نکرد، همچنان که در پرسش و پاسخهای خود با دیگر نمایندگان رسانهها به جزئیات نمیپرداخت. اینجا نیز پاسخی کلی داد و گفت که در نظام سیاسی اسلام، آزادیها صریح و کامل خواهد بود، اما از آنچه که خلاف مصلحت انسانیت باشد، جلوگیری میشود و به او گوشزد کرد که حمایت مردم از این حکومت نشان میدهد که این پیشنهاد جایگزین / جمهوری اسلامی، مورد پذیرش آنان است. (روزنامه اطلاعات، شماره 15761 (26 دی 1357)، ص 8)».
تحرک چماقداران
لابهلای خبرهایی که بیست و هفتم دیماه از تهران به پاریس رسانده شد، باید خبر تحریک چماق بهدستان نیز بوده باشد. آن روز حدود هزار نفر در میدان فوزیه [امام حسین (ع)] از محمدرضا پهلوی پشتیبانی کرده، به خودروهایی که عکس آیتالله خمینی را نصب کرده بودند، آسیب رساندند. آنان فریاد میزدند: شاه باید برگردد. البته با رسیدن مردم، چماق بهدستان پراکنده شده بودند. (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 24، ص 165) شایعه حضور چماق بهدستان در پایتخت پیچیده بود. خبر بعدی که به پاریس رسانده شد، طغیان ارتش در اهواز بود. با رفتن شاه تقریبا همه مجسمههای او و پدرش در شهرهای کوچک و بزرگ پایین کشیده شد. مردم اهواز هم همین کار را کردند. گویا استاندار خوزستان در سخنرانیاش برای نظامیان لشکر 92 زرهی، به این موضوع اشاره کرده، ضمن تحریک آنان خواستار برپا داشتن تندیسهای سرنگون کرده شده بود. نظامیان در بیست و هفتم دی با تانکها و زرهپوشهای خود به خیابانهای اهواز آمده، کاری کردند که از آن به کودتا یاد شد. با اینکه عباس قرهباغی، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، این تعبیر را تکذیب کرد، اما آنچه بر سر شهر اهواز رفت، بسیار تلخ و خونین بود. دستکم چهل و هفت مغازه غارت و تخریب شد. بیش از هفتاد نفر زخمی شدند و جان حدود 17 تن ستانده شد. منابع مردمی شمار شهیدان اهواز را حدود 30 نفر گفتند. مشابه این حادثه در دزفول هم رخ داد. در هر دو شهر چماقداران نظامیان را همراهی میکردند و کارشان تخریب و غارت و پایین کشیدن عکس خمینی بود.»
نظر شما