شیوا مقانلو همزمان با انتشار «زن تسخیرشده» مطرح کرد:
بارتلمی، جان بارت و براتیگان؛ پیشروان پستمدرنیسم آمریکا
شیوا مقانلو میگوید: بارتلمی نویسنده آوانگاردی بوده است. بارتلمی به همراه جان بارت و براتیگان جزو پیشروان پست مدرنیسم امریکا بودهاند که البته سبک داستاننویسی آنها با هم متفاوت است.
از چه زمانی به ترجمه کارهای بارتلمی علاقهمند شدید؟
از دوران دانشجوئی در دانشگاه هنر. اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد تب مباحث پستمدرن داغ بود ولی بیشتر متون نظری ترجمه میشد تا داستانهای شاخص پست مدرن. به هرحال این جای خالی را حس کردم, گرچه ترجمه و معرفی این نویسنده متفاوت و پیشرو, ریسک بزرگی بود.
اولین کتابی که از بارتلمی ترجمه کردم مجموعه داستانی به نام «زندگی شهری» بود که خود بارتلمی آن را به همین نام یعنی «زندگی شهری» منتشر کرده بود. این کتاب را نشر بازتاب نگار منتشر کرد. بعد از مدتی تصمیم گرفتم مجموعه گلچین شدهای از بارتلمی ترجمه کنم. دوست داشتم داستانهایی که درونمایه نزدیکتری به هم دارند را انتخاب کنم و در یک مجموعه داستان بیاورم. بارتلمی خودش و در اواخر عمرش, داستانهای کوتاهش را در دو مجموعه به نام «چهل داستان» و «شصت داستان» جمعآوری و منتشر کرده بود.
من از این مجموعه داستانهایی انتخاب کردم و اسم یکی از داستانها که «زن تسخیرشده» بود را برای آن برگزیدم. این کتاب از سوی نشر مرکز منتشر شد و چون از شرایط قرارداد راضی نبودم – به دلیل طولانیشدن پروسه تجدیدچاپ- نهایتا آن را فسخ و به نشر چشمه واگذار کردم که متاسفانه همراه شد با دوران تعلیق و تعطیلی نشر چشمه و روند کار کمی طول کشید؛ بعد از بازگشائی مجدد هم مجوز برخی از داستانهای این مجموعه ( با اینکه قبلا چاپ شده بود)، دچار مشکل شد. من اصرار داشتم چیزی از داستانها کم نشود چون آن را نوعی توهین به مخاطب میدانستم. در این فاصله مجموعه دیگری از بارتلمی به نام «روی پلههای کنسرواتور» برای نشر افق کار کردم که زودتر از چاپ دوم «زن تسخیر شده» منتشر شد. درون مایه داستانهای مجموعه «روی پلههای کنسرواتور» به جنگ و نگاه ضدجنگ و کنایی بارتلمی نسبت به سیاستهای آمریکا برمیگردد. این کتاب هم در افق به چاپ دوم رسیدهاست. با این توضیحات، در واقع «زن تسخیرشده» دومین مجموعه به لحاظ زمانی است که از بارتلمی ترجمه کردهام اما ویراست نشر چشمه، جدیدترین نسخه موجود در بازار محسوب میشود.
درونمایه داستانهای بارتلمی در مجموعه «زن تسخیرشده» به هم نزدیک است؟ و اینکه آیا میتوان یک هسته مرکزی برای آنها در نظر گرفت؟
داستانهای بارتلمی، در تمام مجموعههایش، در وجوهی مشترک هستند که همان وجوه باعث شده بارتلمی را پدر داستاننویسی پستمدرن بدانند. عناصری را میبینیم که کمابیش در تمام داستانهای او تکرار میشوند؛ مثل نگاه طنز تلخ و کنایه آمیزی که نسبت به مسائل جدی اجتماع مثلا سیاست و جنگ و نهادهای رسمی دارد. بارتلمی در آثارش نهادهای رسمی را نقد میکند و قواعد جدی جامعهاش را مسخره میکند. دیگر این که، سبک داستاننویسی بارتلمی قطعهقطعهنویسی است و در داستانهای او مقدمه میانه و پایان مشخصی وجود ندارد. انگار که در حال خواندن قطعاتی جدا از هم هستیم که در نهایت آن قطعات به هم متصل میشوند و معنای کلانتری را میسازند.
نکته مشترک دیگر این داستانها این است که بازیهای خاصی با مسائل اسطورهای و تاریخی در آنها وجود دارد و بارتلمی با این مفاهیم هم بازی میکند و به نوعی جنبه دیگر و فیالبداههای از آنها ارائه میکند. بارتلمی در داستانهایش به زندگی معاصر و روزمرگی زندگی انسانها میپردازد اما در پس آن همواره بازیهای اسطورهای او مشخص است. به طور مثال در پس اسامی خیابانها و فروشگاه ها و برنامههای تلویزیونی امروزی، لایه زیرینی هویدا میشود که ریشه در همین ارجاعات دارد.
با توجه به اینکه مترجم آثار او هستید میتوانید نویسنده خاصی را نام ببرید که بارتلمی از او تاثیر گرفته یا اینکه به نظرتان بارتلمی را میتوان نویسنده آوانگاردی قلمداد کرد؟
بارتلمی نویسنده آوانگاردی بوده است. بارتلمی به همراه جان بارت و براتیگان جزو پیشروان پستمدرنیسم آمریکا بودهاند که البته سبک داستاننویسی آنها با هم متفاوت است. به نظرم بارتلمی در کل نویسندهای متاثر از تاریخ و ادبیات است ولو نشود مصداقهای مشخصی از نویسندگان تاثیرگذار بر او را نام برد اما به شخصه معتقدم بارتلمی در داستان « بعضی از ما دوستمان کلبی را تهدید کرده بودند» تحت تاثیر داستانی از ادگار آلنپو به نام «خمره آمونتیلادو» است. در آن داستان هم راوی اول شخص، با خونسردی از تدارکات و مراحل اجرائی قتل دوست نزدیکش میگوید بی این که دلیل مشخصی برای این قتل ذکر شود. بارتلمی روایتی پست مدرن و هیستریک از این داستان دارد. یا مثلا در اکثر داستانهای بارتلمی رد پای قصهها و افسانههای معروف قبلی را میتوان پیدا کرد. مثلا در داستانی به نام «شبح اپرای پاریس» با رمان «شبح اپرا» و کاراکتر معروف آن یعنی همان خواننده اپرا که صورتش سوخته است، شوخی و بازیهای پستمدرن جالبی کرده است.
از این گذشته همانطور که گفتم بارتلمی علاقه زیادی به بازیهای تاریخی دارد و در داستانی به نام «کورتس و مونتزوما» واقعیت تاریخی حمله اسپانیاییها به مکزیکها و غارت آنها را به یک داستان کوتاه پستمدرن تبدیل کرده است. ردپای اتفاقات تاریخی به این شکل در آثار بارتلمی به وضوح قابل ردیابی است.
چه اثر جدیدی در دست ترجمه و نگارش دارید؟
یک مجموعه داستان برای نشر ققنوس ترجمه کرده ام که زیر چاپ است. شش داستان منتخب از نیویورکر که در سال 2016 منتشر شده اند و نام آن را «ابریشمی گلبرجسته» گذاشتهام. همچنین بخش دوم کتاب «بونوئلیها» را برای نشر چشمه کار کردهام. جلد نخست (با نشر چشمه) شامل داستانکها و اشعار و طرحهای ادبی بارتلمی در سالهای جوانیش بود؛ اما این جلد دوم که «جذابیت پنهان بونوئل» نام دارد کاملا سینمائی است: یعنی مجموعهای از طرحهای فیلم، فیلمنامهها، نمایشنامهها, سخنرانیها و مطالب تئوریکی است که بونوئل درباره سینما نوشته, چه فیلمهای خودش و چه فیلمهای دیگران. که گلچین بسیار مهم و هیجانانگیزی است. ضمنا مشغول ترجمه یک نوولت برای نشر افق هستم که در گروه شاهکارهای ادبی پنج میلیمتری این انتشارات عرضه خواهد شد.
همچنین مشغول نگارش رمان جدیدم هستم و هشت فصل آن را تا به حال نوشتهام و امیدوارم تا پایان سال به اتمام برسد.
گفتنی است مجموعه داستان «زن تسخیرشده» نوشته دونالد بارتلمی با ترجمه شیوا مقانلو در 105 صفحه و 700 نسخه به قیمت 12000 تومان در گروه جهان نو نشر چشمه منتشر شده است.
نظر شما