از آشنائیتان با مرتضی ممیز برایمان بگویید.
من در دانشگاه هنر درس خوانده ام و دانشجوی مستقیم او نبودم. اما به دلیل علاقهای که به آثار او داشتم دوست داشتم با ایشان ارتباط داشته باشم. پس از اتمام تحصیل در سال 1370 در مجلهای کار میکردم که آقای ممیز هم با سردبیر آن مجله رفاقت داشت و به دفتر مجله رفت و آمد میکرد و گاهی جلدهای مجله را طراحی میکرد. از آنجا آشنایی من با استاد شروع شد و گاهی به دفترش میرفتم و کارهایم را نشان میدادم. براین اساس رابطه استاد شاگردی خارج از محیط آکادمیک دانشگاهی بین ما ایجاد شد. با اینکه شاگرد مستقیم آقای ممیز نبودم اما همیشه لطف، معرفت و خوبی او را به یاد دارم و با اینکه همیشه رک بود و شاگردان و دانشجویان گرافیک را مورد نقد مستقیم قرار میداد اما همیشه لطفش شامل حال من بود و کار مرا به عنوان یک طراح جوان، قبول داشت که برای من بسیار خوشایند بود. این رابطه دوستی تا رفتن زودهنگام ایشان ادامه پیدا کرد.
شما از سال 1370 تا زمان فوتشان ارتباطات زیادی با استاد داشتهاید، از ویژگیهای و خصوصیات شخصیتی آقای ممیز برایمان بگویید.
من آنچه که از استاد درک کردم را به مناسبت چهلمین روز درگذشتش نوشتم که در مجله تندیس به نام «دن کورلئونه گرافیک ایران» منتشر شد. در این مطلب، آثار ممیز را از نظر کمی و کیفی با آثار انیوموریکونه، آهنگساز مشهور ایتالیایی، مقایسه کردم. انیوموریکونه، بیش 60 سال است که در حال تولید آثار به یاد ماندنی موسیقی و بخصوص موسیقی فیلم در ژانرهای مختلف است و خیلی پرکار بوده و خیلی هم کار ماندگار و ارزشمند دارد. و شخصیت ممیز را با شخصیت براندو در فیلم پدرخوانده ،کسی که مراقب خانوادهای است تا گزندی به آنها وارد نشود، مقایسه کردم چون به نظر من ممیز آن حس را به خانواده گرافیک داشت و همیشه مراقب بود گزندی به آنها وارد نشود و تلاش زیادی در شناسایی این حرفه به جامعه داشت و علاوه بر این شخصیت او دارای کاریزمای فراوانی بود. چراکه در زمانی که او شروع به کار حرفه ای کرد رشته گرافیک در بین عموم کاملا ناشناخته بود حتی در دهه 60 هم که من در این رشته تحصیل میکردم پدرم به من میگفت ما هنوز نفهمیدهایم تو در چه رشتهای درس میخوانی! اما الان این رشته کاملا شناخته شده است و رشته مورد پسند خانواده هاست و کنار رشتههای دیگری مانند مهندسی و پزشکی از پرستیژ قابل قبولی برخوردار است و نسبت به دوره آقای ممیز و دوره من بسیار شناخته شدهتر است آقای ممیز از تاثیرگذارترین افراد در اعتبار بخشیدن به طراحی گرافیک در ایران و مطرح کردن آن در کشورهای دیگر است.
با توجه به شناختی که از مرتضی ممیز دارید، ایشان چگونه وارد حوزه گرافیک و تصویرگری شدند؟
آقای ممیز دانشجوی دانشکده هنرهای زیبا در رشته نقاشی بود و زمانی در این کنکور قبول شد که خانوادهها معمولا علاقهمند بودند فرزندانشان در یکی از رشتههای مهندسی یا پزشکی تحصیل کنند. حتی آقای ممیز در سال اول هم به خانوادهاش نگفته بود که در رشته نقاشی تحصیل میکند تا اینکه بالاخره قضیه لو میرود و موجب کدورت و ناراحتی پدرش میشود. در آن زمان رشته گرافیک در دانشکده هنرهای زیبای تهران وجود نداشت و این رشته در دهه 40 به همت او و دیگر هم نسلانش که دانشآموختههای دانشکده هنرهای زیبا بودند، راهاندازی شد. استاد ممیز همزمان با تحصیلش در آژانسهای هنری و تبلیغاتی کاری کرد که یکی از مهمترین آنها آژانسی بوده است به ریاست محمد بهرامی، از طراحان گرافیک نسل اول ایران یعنی نسل قبل از آقای ممیز. در آن زمان آقای ممیز در دفتر آقای بهرامی کارهای گرافیک از جمله طراحی جلد کتاب انجام میداد. در آن دوران ممیز به طور اتفاقی وارد بخش فرهنگی سفارت لهستان در ایران شد و به کتابخانه آنجا راه پیدا کرد و با تولیدات آثار گرافیکی لهستانیها و بقیه کشورهای غربی آشنا شد و با زوایا، انواع و زیر شاخههای رشته گرافیک ارتباط گرفت و به اهمیت این رشته پی برد و این آشنایی منجر به تحول چشمگیری در طراحی گرافیک معاصر ما شد. کوشش های بعدی ممیز و هم نسلانش باعث تاسیس رشته گرافیک در دهه 40 شمسی در دانشکده هنرهای زیبای تهران شد.

مرتضی ممیز را بهعنوان پدر گرافیک معاصر ایران میشناسند؛ به نظر شما این لقب برای تلاشی که در زمینه تاسیس رشته گرافیک در دانشکده هنرهای زیبای تهران انجام دادند به ایشان داده شده یا برای فعالیتهای گسترده و خلق آثار ارزشمندی که در این زمینه داشتند؟
اولا که آقای ممیز هیچ وقت به اطلاق چنین واژهای راضی نبود و آن را قبول نداشت و اگر کسی در دوران حیاتش او را پدر گرافیک معاصر ایران خطاب میکرد، خیلی برایش خوشایند نبود. اما جمع کثیری از طراحان گرافیکی که نگاه مثبتی به او و آثارش داشتند و از سویی مجموعه اتفاقات فرهنگی که مرتضی ممیز در بوجود آمدن آن نقش عمدهای داشت و مجموعه فعالیتهای او از نظر تولید آثار حرفهای و ارزشمند سبب شد که استاد ممیز را به عنوان پدرگرافیک معاصر ایران بشناسند، در واقع نوع گرافیکی که ممیز ارائه داد، طراحی گرافیک ایران را عوض کرد و بسیاری از نسلهای بعدی متاثر از نگاه او شروع به کار در این رشته کردند و از او بسیار آموختند و بعدا شیوه و بیان خودشان را پیدا کردند. واقعا گرافیک معاصر ایران را میتوان به 2 دوره قبل و بعد از ممیز تقسیمبندی کرد. از دوره آقای ممیز و هم نسلانش تغییر نگاه در گرافیک ایران شروع شد. هنر معاصر ما در دهه 40 تحت تاثیر شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن زمان دگرگون، تکوین و تدوین شد، دستخوش تغییراتی شدو امثال آقای ممیز نقش اساسی در تکوین و تدوین هنر گرافیک معاصر ایران داشتند.
آقای ممیز در دوران حیاتش با افراد شناخته شده و صاحب نام بسیاری ارتباط و آشنایی داشتند مانند احمد شاملو که به دعوت ایشان مدتی در کتاب هفته در سمت تصویرگر و گرافیست مشغول به کار شدند و بعد از آن هم با نشریاتی مانند کتاب ماه، مجله کاوش و اتاق صنایع و معادن همکاری داشتند، از فعالیت مطبوعاتی استاد برایمان بگویید.
کتاب هفته از ابتدای دهه 40 به کوشش احمد شاملو منتشر شد. در آن زمان واژههایی مانند طراح گرافیک مرسوم نبود ولی مرتضی ممیز عهدهدار این مسئولیت در کتاب هفته بود که در طول حدود 2 سال حدود صد شماره از کتاب هفته را هم صفحهآرایی کرد و هم تصویرسازیهای زیادی برای مطالب مختلف انجام داد و برای اولین بار نام طراح گرافیک بهعنوان تنظیم کننده صفحات در شناسنامه کتاب هفته قرار گرفت. قبل از آن زمان، هیچ وقت نام طراح گرافیک در کتابها و مجلات ثبت نمیشد. شیوه تصویرسازی استاد ممیز براساس تجربیاتی بود که برای هر داستان به فراخور نوع داستان و شیوه و تکنیکی که با داستان مطابقت داشته باشد تصویرگری میکرد، لذا تنوع تکنیک زیادی در تصاویر مجله به چشم میخورد، البته با نگاه متمایزی که معلوم بود این کارها بوسیله یک نفر انجام شده است. اما بدلیل اینکه همه کارهای صفحهآرایی و کشیدن تصاویر مرتبط با داستانها برعهده یک نفر بود، و علاوه براین حتما همزمان کارهای دیگری هم انجام میداد؛ به گفته خودش در شمارههای آخر کتاب هفته از نظر توان جسمی ضعیف شد و چند شماره آخر را به دوست دیگری سپرد زیرا کار کتاب هفته انرژی زیادی از او گرفته بود. اما بههرحال کتاب هفته در تاریخ مطبوعات ما نقطه عطفی برای تولید آثار درخشان گرافیک و تصویرگری است.
مرتضی ممیز در زمینه فعالیتهای مدنی هم حضور پررنگی داشتند و نقش عمدهای در تاسیس سندیکا و انجمن گرافیستهای ایران داشتند؛ آیا تاسیس این سندیکا در آن زمان برای از بین بردن خلائی بود که در زمینه توجه به رشته گرافیک یا احقاق حقوق گرافیستها وجود داشت و چرا مدتی بعد این سندیکا تعطیل شد؟
ایدهآل نهایی مرتضی ممیز این بود که برای طراحان گرافیک نظام طراحی درست کند مانند نظام مهندسی یا نظام پزشکی که در آن زمان وجود داشت و حتما باید تائیدیه یک مهندس در پروانه ساخت باشد تا مجوز برای ساخت و ساز صادر شود یا حتما همه پزشکها باید در نظام پزشکی شناخته شده باشند تا بتوانند نسخه بنویسند و از مزایای پزشکی استفاده کنند. بر این اساس ممیز میخواست نظامی ایجاد شود تا هر کاری که در زمینه طراحی گرافیک و دیزاین انجام میشد باید از سوی طراحان گرافیک رسمی و معتبر امضا میشد تا قابلیت تکثیر و چاپ پیدا میکرد. علاوه بر آن از طریق سندیکا و انجمن میتوان حقوق طراحان را حفظ کرد و پوشش قانونی به آن داد. از سویی طبیعتا در هر دورهای کمبود این چیزها وجود دارد و در آن دوره هم قطعاً کمبود این چیزها حس میشده است. اما درباره اینکه چرا بعدا به هم خورد، حضور ذهن زیادی ندارم. به هر حال دگرگونی بزرگی در سال 57 داشتیم و انقلاب شد و قوانین جدید زیادی بعد از انقلاب تدوین شد. از سویی به نظر من این سندیکا در آن زمان نوپا بود چون در نیمه دهه 50 تاسیس شد و زمانی که انقلاب شد، هنوز بهطور کامل شکل نگرفته بود و بعد از انقلاب توقفی در آن ایجاد شد. از طرفی سندیکا قوانینی دارد که با انجمن فرق میکند و راحتتر میتوان انجمن را تشکیل داد چون سندیکا باید تعداد قابل توجهی عضو داشته باشد. شاید در آن زمان تعداد طراحانی که به صورت حرفهای- به این معنا که از راه طراحی گرافیک ارتزاق کنند- به اندازهای نبوده که بتوانند سندیکا تشکیل دهند. اما بعدا این سندیکا در قالب انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران به کوشش ممیز و تعداد دیگری از طراحان گرافیک که بعد از انقلاب تعدادشان رشد کمی و کیفی پیدا کرد در دهه 70 تشکیل شد و هنوز هم پابرجاست و جز انجمنهای خیلی مرتب هنری است.

این انجمن در حال حاضر تا چه اندازه در راستای اهدافی که استاد ممیز در زمان تاسیساش در نظر داشت، حرکت میکند و توانسته در احقاق حقوق اعضا موفق باشد؟
حتما ممیز در جمع کردن دوستان و طراحان و شکلگیری جایی مانند انجمن طراحان گرافیک ایران خیلی اثرگذار بوده است و با منشی که داشت، توانست جماعت زیادی را گرد میزی به نام انجمن جمع کند و قطعاً افراد دیگر هم در این زمینه بسیار موثر بودهاند. اما به هرحال انجمن در آغاز، براساس اساسنامهای شکل گرفته و رسمی شده است که همچنان براساس آن تعاریف در حال ادامه دادن به حیات خودش است و این اساسنامه همه را ملزم کرده در همان مسیر حرکت کنند.
از دیگر فعالیتهای آقای ممیز برگزاری نخستین بی ینال طراحان گرافیک بوده است، از این دوسالانه و ادامه آن برایمان بگویید.
نخستین بی ینال گرافیک در دهه 60 با دبیری علیاصغر محتاج شکل گرفت. آقای ممیز دغدغه بسیاری برای طراحی گرافیک داشت و در شبانهروز حتما ساعتهای قابل توجهی را به طراحی گرافیک فکر میکرد. بعضی از این ساعتها را میتوانیم در تولید آثاری که به وفور از او در زمینههای مختلف مانند طراحی پوستر، طرح جلد کتاب، صفحهآرایی مطبوعات و مجلات، تصویرسازی، لوگو و لوگو تایپ به جامانده، دید. علاوه بر این دغدغه برای آکادمیک شدن این رشته در دانشکده هنرهای زیبا، جذب اساتید برای تدریس این رشته، برگزاری بی ینالها، انجمن و نمایشگاهها نشان میدهد ممیز در شبانهروز ساعتهای زیادی را با فکر طراحی گرافیک سپری کرده است. قطعا حمایت او در برگزاری بی ینال اول و گردآوری آثار بسیار موثر بوده است. این بیینال تا 9 یا 10 دوره ادامه یافت تا اینکه در سالهای اخیر متوقف شد و نمایشگاه سرو نقرهای انجمن جایگزین آن شد. این نمایشگاه تنها نمایشگاهی است که کارهای حرفهای چاپ و تکثیر شده در همه رشتهها در آن شرکت میکنند. به نظر من برگزای نمایشگاه سرو نقرهای از طریق NGO همت بالایی میخواهد و اگر آقای ممیز بود، حتما از این نمایشگاه حمایت میکرد.
استاد ممیز چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب مدتی با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همکاری و فعالیت داشتند و انیمیشنهایی هم برای بچهها تولید کردند؛ آیا در این سالها در زمینه تصویرگری کتابهای کودک و نوجوان کانون هم فعالیت داشتند؟
آقای ممیز در زمانهای مختلف با کانون پرورش فکری همکاریهایی داشت. یک دوره همکاری او مربوط به دوران قبل از انقلاب است که منجر به تولید 3 فیلم انیمیشن برای فستیوال فیلمهای کودکان کانون پرورش فکری در اوایل دهه 50 میشود به نامهای « آنکه عمل کرد و آنکه خیال بافت»، «یک نقطه سبز» و «سیاه پرنده». اما چون به قول خودش خیلی حوصله کار کردن در زمینه انیمیشن را نداشت و ترجیح میداد به جای آن تصویرگری کند یا پوستری طراحی کند، کار انیمیشن برایش خستهکننده بود و در سالهای بعد ادامه نداد. در همان زمان قبل از انقلاب نیز کتابی به نام «حقیقت و مرد دانا» نوشته بهرام بیضایی را برای کودکان تصویرگری کرد که منتشر شد.

بعد از انقلاب هم در دورهای از استاد ممیز دعوت کردند تا در کانون پرورش فکری همکاری کند و مدتی، به عنوان مدیربخش سرگرمیهای سازنده کانون و مدتی هم بهعنوان رئیس آتلیه گرافیک کانون مشغول بود. اغلب دوستانی که الان در آتلیه گرافیک حضور دارند از دوران آقای ممیز بهعنوان دوره طلایی یاد میکنند. آقای ممیز علاوه بر هدایت آتلیه گرافیک کانون، خودش هم در زمینه تولید کارهایی مانند پوستر فیلم «کلید» ابراهیم فروزش و پوستر فیلم «خانه دوست کجاست» که به اتفاق عباس کیارستمی با هم این پوستر را به ثمر رساندند، فعالیت داشت. اما اینکه بعد از انقلاب، خودش در زمینه تصویرگری کتابهای کودک و نوجوان کار کرده باشد، چیزی در خاطرم نیست. اما در آن زمان در نقش مدیر هنری کانون کارهای زیادی را به تصویرگران سفارش داد و قطعاً از سوی او کارهای زیادی در زمینه تصویرگری کتاب کودک و پوستر برای انیمیشنها و فیلمهای کانون پرورش فکری هدایت شده است. همچنین در آن دوران فرشید مثقالی که به بنیانگذار واحد گرافیک کانون محسوب میشود با آقای ممیز رفاقت داشت که بخشی از تولید این کارها به همان دوره برمیگردد.
با توجه به فعالیتهای گستردهای که آقای ممیز در طراحی گرافیک، طراحی پوستر، لوگو، تصویرگری کتاب و ... داشتند به نظر شما شاخصترین کار ایشان کدام کار است؟
کلا وقتی واژه «ترین» پشت کلمهای میآید پاسخ دادن برای من مشکل میشود مثلا در پاسخ سوال «بهترین فیلمی که دیدهاید چه فیلمی است؟» برایم سخت است بهترین فیلم را انتخاب کنم. درباره آقای ممیز هم باید بگویم او کارهای زیادی انجام داده است و هم روی نسل خودش و هم روی نسل های بعد از خودش یکی از تاثیرگذارترینها بوده و نمیتوانم فقط به یک نمونه کار از او اشاره کنم. مثلا در لوگو میتوانم به لوگوی موزه رضاعباسی اشاره کنم که اثر درخشانی است از همکاری مرتضی ممیز و کمکی که از محمد احصایی برای خوشنویسی و از آیدین آغداشلو در فرم اسلیمی آن گرفته است، اشاره کنم یا لوگوی شهرداری اصفهان که مفهوم اصفهان نصف جهان در آن آورده شده است. در زمینه پوستر هم میتوانم به پوسترهای سینمای نوین ایران اشاره کنم که آقای ممیز توانست شیوه پوستر متفاوت را در سینمای نوین ایران رواج دهد.
با کدامیک از آثار مرتضی ممیز خاطره و نوستالژی خاصی دارید؟
در سنین کودکیام وقتی فیلم «خاک» مسعود کیمیایی اکران شده بود، من بهطور اتفاقی با مادرم در کوچه مهران در حال حرکت بودیم که موتورسواری آمد و تعدادی تراکت در هوا پخش کرد من خم شدم و یکی از آنها را برداشتم که پوستر فیلم خاک بود. این پوستر در آن زمان تاثیر مثبتی روی من گذاشت و از طرح آن خوشم آمد و تا سالها این پوستر را در وسایلم نگه داشتم. بعدها که بزرگتر شدم متوجه شدم این پوستر که از پوسترهای درخشان آن زمان بود از سوی مرتضی ممیز کار شده است. بعدها که با گرافیک آشنا شدم و به صورت حرفهای، تحصیل وکارم را شروع کردم، همیشه پوستر «خاک» برایم یادآور آن خاطره بود. و خوشحالم که آن موقع تحت تاثیر کار اساسی و ارزشمندی قرار گرفتم نه کاری که اغلب سلیقه تصویری کودک را خراب میکند!
نظر شما