سه‌شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۹:۴۲
ادبیات معاصر خارج از ایران در دانشگاه‌های دیگر کشورها خیلی جدی‌تر است

زهرا ابوالحسنی، استاد اعزامی وزارت علوم به کشور چک می‌گوید: ادبیات معاصر ما بعد از انقلاب به دو شکل ادبیات معاصر داخل ایران و ادبیات معاصر خارج از ایران تقسیم شد، که ما در ایران معمولا آن ادبیات معاصر خارج از ایران را خیلی به رسمیت نشناخته‌ایم، اما این خودش هشداری است چون در دانشگاه‌های خارج از ایران خیلی جدی به آن ادبیات خارج از ایران اهمیت داده می‌شود و بر آن اسامی مانند ادبیات در تبعید می‌گذارند که این محافل واقعا هم برای بچه‌ها که به این حوزه‌ها علاقه دارند و هم برای اساتیدشان چه در داخل و چه در خارج دانشگاه، جذاب است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- مطهره میرشکاری: ایرانشناسی و زبان‌فارسی به رغم اینکه  دو مبحث جداگانه هستند، اما به دلیل پیوند عمیقی که در ریشه دارند لازم و ملزوم یکدیگرند، لذا گاه برای ایرانشناسی به زبان فارسی و گاه برای آموزش زبان فارسی به مطالعات ایرانشناسی که خاستگاه اصلی این زبان است توجه شده است. این دو رشته از دیرباز مورد توجه و علاقه برخی از افراد در کشورهای غربی و خصوصا اروپایی بوده است. امروزه نیز این روند ادامه پیدا کرده و کرسی‌های ایرانشناسی و آموزش زبان فارسی به محیط آکادمیک و دانشگاهی این کشورها راه یافته است که در این میان به نظر می‌رسد سهم اروپا و به طور خاص اروپای شرقی بیشتر است. کشور چک یکی از کشورهای اروپای شرقی است که با وجود جمعیت کم آن، یک کرسی ایرانشناسی و آموزش زبان فارسی دارد و دانشجو می‌پذیرد. مطمئنا روند فعالیت این کرسی همیشه یکسان نبوده و فرازونشیب‌هایی داشته است. برای آشنایی با کرسی و گروه ایرانشناسی در جمهوری چک و اطلاع بیشتر از وضعیت آن با زهرا ابوالحسنی، که سابقه تدریس در دانشگاه چارلز شهر پراگ، پایتخت جمهوری چک در سال‌های 89 تا 92 را دارد به گفت‌وگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانیم.
 
ابتدا از زمان و حوزه فعالیت خود در کشور چک بفرمایید و اینکه چندسال در آنجا مشغول تدریس بودید؟
من استاد اعزامی از طرف وزارت علوم در سال 1389 به دانشگاه چارلز واقع در شهر پراگ، پایتخت کشور جمهوری چک بودم که از اواخر سال 89 تا سال 1392، یعنی چیزی حدود 3 سال، کرسی آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان-که عموما چکی و اسلواکی بودند- زبان‌شناسی در حوزه زبان فارسی، زبان‌شناسی  و حوزه‌های مشابه را برعهده داشتم.

پیشینه آموزش زبان فارسی در کشور جمهوری چک به چه زمانی برمی‌گردد و تا به امروز چه روندی را پشت سر گذاشته است؟
 فکر می‌کنم بعد از جنگ جهانی دوم، یعنی سال 1946 میلادی بود که ما کرسی زبان فارسی را در جمهوری چک به صورت صوری و روی کاغذ دایر کردیم، منتها این توافق‌نامه به دلایل مختلف مثل جنگ یا تغییر روابط بین دو کشور همیشه با چالش روبه‌رو بوده و همیشه یک جور پیش نرفته است. در 30 یا 20 سال اخیر ما خیلی جدی‌تر به این بحث پرداختیم که حتما آموزش زبان فارسی در آنجا محقق شود و اساتید هم به صورت منظم در این کرسی رفت و آمد داشته‌اند. خود من به دفتر یادبودی در آنجا برخورد کردم که اسامی اساتید بزرگی در آن دفتر بود که از ایران اعزام شده بودند و آنجا کار کرده بودند و کارهای خوبی هم انجام شده مثلا یک دوره‌ای استادهای ادبیات بودند، در یک دوره اساتید زبان‌شناسی بودند. 

 استقبال از آموزش زبان فارسی در کشور چک به چه صورت است و نظر آن‌ها نسبت به ایران چگونه است؟
به طور کلی اروپای شرقی، یعنی کشورهایی مثل چک، لهستان، اسلواکی یا مجارستان، ارتباطشان با زبان فارسی خیلی جدی بوده، به خصوص لهستان که همسایه چک هم هست، خیلی جدی به حوزه زبان فارسی پرداخته است؛ اما در خود چک به این دلیل که جمعیت جمهوری چک خیلی زیاد نیست و علاقه دانشجویان آن علایق چارچوب داری است، این طور بوده که مثلا یا دوست دارند در آینده کاری مثل حقوق یا روزنامه‌نگاری در رابطه با زبان فارسی داشته باشند، یا اینکه علاقه شخصی‌شان بوده، چون خود من در بسیاری از کلاس‌ها نمونه‌هایی دیدم که آموزش زبان فارسی، علاقه شخصی دانشجویان بود و زبان فارسی را به خاطر آن تمدن قدیم یا داغ بودن خبرهای روزش دوست داشتند. بنابراین ایران همیشه برای آن‌ها دو جنبه داشت؛ یکی تاریخ و تمدن بسیار شکوفا و خاص ایران و دیگری اینکه همیشه ایران در صدر داغ‌ترین اخبار روز قرار داشت، این بود که دوست داشتند حتما زبان فارسی را یاد بگیرند.



دانشگاه چارلز- شهر پراگ- جمهوری چک

به جز در دانشگاه چارلز در شهر پراگ در چه شهرهایی دیگری از  جهوری چک به آموزش زبان فارسی پرداخته می‌شود؟
در شهرهای دیگر، ما آموزش زبان فارسی را به صورت آکادمیک نداشتیم. البته ممکن بود موسسه‌ها یا آدم‌های شخصی خودشان به صورت حقیقی کار آموزش زبان فارسی را راه بیندازند، ولی بسیار کوتاه، کوچک و کند بود. آن چیزی که وزارت علوم به صورت شاخص و رسمی انجام می‌داد فقط در دانشگاه چارلز در شهر پراگ که پایتخت جمهوری چک است، اتفاق می‌افتاد و اگر کسی در شهر دیگر چک می‌خواست زبان فارسی را یاد بگیرد به شهر پراگ و دانشگاه چارلز می‌آمد. مثلا خود من دانشجو داشتم که از شهر «برنو» یا از شهرهای دیگر به پراگ می‌آمدند که زبان فارسی را یاد بگیرند، یا مثلا استادهای دانشگاه که درس‌هایی مثل الهیات، شیعه‌شناسی یا اسلام شناسی داشتند، می‌خواستند با زبان فارسی آشنا شوند تا بتوانند منابع اصلی را به زبان فارسی بخوانند. چون همان‌طور که می‌دانید زبان فارسی بعد از زبان عربی، تقریبا زبان دوم جهان شیعه است و این است که منابع خیلی خوبی به زبان فارسی وجود دارد و آن‌ها برای دسترسی به این منابع دوست داشتند که زبان فارسی بخوانند. اما قاطبه و اصل کسانی که به عنوان دانشجو سر کلاس‌ آموزش زبان فارسی می‌نشستند، کسانی بودند که دو رشته را در دوره لیسانس می‌خواندند، یعنی به موازات زبان فارسی یا ایرانشناسی یک رشته دیگر می‌خواندند و زبان فارسی رشته دوم و واحدی بود که در کنار رشته اصلی‌شان می‌خواندند. مثلا ممکن بود حقوق بخوانند و زبان فارسی را به عنوان رشته دوم برگزینند یا اینکه ایرانشناسی رشته اصلی آن‌ها بود و واحدهای زبان فارسی به عنوان واحدهای بسیار جدی و روتین برای آن‌ها ارائه می‌شد.

 گروه زبان فارسی دانشگاه چارلز در چه مقاطعی فعال بود و به چه صورت دانشجو می‌پذیرفت؟
دانشگاه چارلز هم مانند تمام دانشگاه‌ها به لحاظ بحث بودجه و بحث‌های اعتبار با محدودیت‌هایی مواجه بود و به همین دلیل هم چند سال یک‌بار و به صورت مقطعی در رشته ایرانشناسی دانشجو می‌گرفت. زمانی که من آنجا تدریس داشتم، قسمت فعال گرفتن دانشجو در رشته ایرانشناسی، مقطع لیسانس بود و هنوز بخش فوق‌لیسانس آن فعال نشده بود که تا آنجا که اطلاع دارم، بعد از برگشتن من به ایران همین بچه‌هایی که لیسانس را با من گذرانده بودند، چون تعدادشان تقریبا خوب بود، وارد مقطع فوق لیسانس شدند و می‌دانم که چند نفری هم دکتری داشتیم. یعنی همان موقع هم من در دو یا سه مصاحبه دکتری بچه‌ها شرکت کردم، که عمدتا خودشان به تنهایی کار را پیش می‌بردند و با مشاوره اساتید دیگر کار دکتری را انجام می‌دادند ولی آن زمان مقطع دکتری را به عنوان یک مقطع تصویب شده مشخص که دارای دانشجو به صورت منسجم باشد، نداشتیم. یعنی ما در فاصله سال‌های 89 تا 92 فقط مقطع لیسانس را داشتیم ولی الان مقطع فوق‌لیسانس هم به صورت جدی دنبال می‌شود.

 چه واحدهایی برای دانشجویان گروه زبان فارسی ارائه می‌شد؟
در واقع کرسی به نام ایران‌شناسی است و در دانشکده مطالعات آفریقا و آسیا دایر است که این دانشکده گروه‌های مختلفی مانند کرسی ترکی شناسی، عرب‌شناسی، ایران‌شناسی و... دارد که بیشتر درس‌های این کرسی ایران‌شناسی، آموزش زبان فارسی است، البته درس‌هایی مثل تاریخ ایران، جامعه‌شناسی ایران و به طور کلی چیزهایی از این قبیل که درباره ایران باشد نیز توسط اساتید خودشان و اساتیدی که از ایران اعزام می‌شود هم تدریس می‌شود، بنابراین فقط آموزش زبان و ادبیات فارسی نیست.

 
زهرا ابوالحسنی با دانشجویان گروه زبان فارسی دانشگاه چارلز

چند استاد در گروه ایرانشناسی دانشگاه چارلز مشغول به تدریس هستند و از ایران چند استاد اعزام می‌شود؟
زمانی که من برای تدریس به چک اعزام شدم، فقط من به عنوان استاد ایرانی و در واقع بومی وارد این فضا شدم، اما می‌دانم که قبل از من اساتیدی بودند که به صورت سخنران حضور داشتند، یعنی اساتیدی که هر از گاهی سمینار برگزار می‌کردند. به این صورت که دو هفته‌ای یک بار یا ماهی یک بار جلسه‌ای برگزار می‌شد و آن استاد درس یا سخنرانی را ارائه می‌داد و می‌رفت که دکتر میرچی یکی از آن اساتید بود که رشته‌اش زبان فارسی نبود ولی به این حوزه علاقه داشت و حدود چهل سال در آنجا مشغول به کار بود. زمانی که من در چک بودم، استاد دیگری از ایران نبود. یعنی تنها کسی که از ایران آمده بود و به صورت جدی فارسی کار کرده بود، خود من بودم. سه استاد دیگر هم داشتیم که اهل چک بودند. یکی از آن‌ها خانم «سوزانا کریهوا» بود که همان‌جا درس خوانده بود و آن زمان در حال گذراندن دوره دکتری بود مرتب در ایران تردد داشت و دوره‌های مختلف زبان فارسی را در ایران گذارنده بود. در مجموع زبان فارسی و مطالعات ادبیات معاصرش تقریبا می‌توان گفت خوب بود. استاد دیگر «پرفسور گومبار» که رئیس دانشکده و رئیس گروه بود منتها خیلی به فارسی مسلط نبود، ولی مطالعات حوزه تاریخش درباره ایران تقریبا خوب بود و بیشتر درس‌های مربوط به تاریخ را تدریس می‌کرد. «پروفسور مارِک» هم متخصص زبان اردو بود و زبان فارسی را تا حدی می‌دانست. البته آن زمانی که من در چک بودم ایشان دیگر در گروه ما درس نمی‌داد اما هر از چند گاهی برای برخی مراسم‌ یا سخنرانی به گروه مراجعه داشت.  سوزانا کریهوا دوستی هم داشت که البته دانشجوی خود من هم بود و زبان فارسی‌اش خیلی کامل نبود و با من مکالمه و تمرین می‌کرد. در یک درس به خانم سوزانا کمک می‌کر که ایشان هم چک درس خوانده بود اما دوره‌های کوچک زبان فارسی را در ایران هم گذرانده بود.

ارتباط و همکاری شما با رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی در چک چگونه بود و آیا برنامه مشترکی هم داشتید؟
 زمانی که من در چک استاد بودم، رایزنی فرهنگی وجود نداشت و فقط یک سفارت داشتیم. آن موقع سفارت کاردار داشت که الان به سفیر ارتقاء پیدا کرده است. سطح کاردار کمی از سفیر پایین‌تر است و به دلیل مسائل سیاسی که بین دو کشور وجود دارد و خصوصا بحث رادیوهایی که در آنجا بود، ارتباط بین دو کشور از سطح سفیر به سطح کاردار تنزل پیدا کرده بود، بنابراین سفارت کار خودش را انجام می‌داد و ما در واقع با کاردار همکاری می‌کردیم. کاردار هم کمک‌های فرهنگی به دانشگاه داشت و بخش فرهنگی را خود سفارت پوشش می‌داد، ولی رایزن فرهنگی به آن معنا نداشتیم، بلکه در سفارت یک کارشناس فرهنگی داشتیم که به لحاظ بودجه‌ای کمک می‌کرد ما استاد از ایران برای سخنرانی‌های کوتاه مدت یا سمینارهای یکی دو روزه دعوت کردیم و هزینه آن با سفارت بود. یا مهمانی‌های مناسبتی که در سفارت برگزار می‌شد. مثلا مهمانی‌های فرهنگی برگزار می‌شد و دانشجویان گروه ایران‌شناسی و زبان فارسی دعوت می‌شدند تا با مسائل فرهنگی ایران آشنا شوند، مهمانی‌های خوبی بود و به بچه‌ها آشنایی فرهنگی می‌داد. یا مناسبت‌هایی مثل 22 بهمن یا دیگر مناسبت‌های انقلابی و عید نوروز گرامی داشته می‌شد. علی‌الخصوص عید نوروز برنامه‌های خیلی خوبی بود. که از ایران گروه‌های موسیقی و فرهنگی برای برگزاری آن می‌آمدند و برنامه‌هایی مثل شاهنامه‌خوانی و دیگر برنامه‌های فرهنگی داشتند که قطعا پای ثابت آن دانشجویان گروه زبان فارسی دانشگاه چارلز بودند و از این مسائل استفاده می‌کردند. اگر اتفاق دیگری هم به لحاظ فرهنگی با همکاری سفارت در آن‌جا رقم می‌خورد، قطعا دانشگاه در جریان قرار می‌گرفت و به ما اطلاع می‌دادند که بچه‌ها را به آن مراسم برسانیم و آن‌ها هم بتوانند از آن مراسم فرهنگی استفاده کنند. در مجموع ارتباط خوبی بود و خود من به شخصه ارتباط فرهنگی خوبی با کاردار داشتم، چون بالاخره ما برای اینکه بتوانیم در آن‌جا کار کنیم، نیاز بود این همکاری به صورت خوب اتفاق بیفتد تا بچه‌ها منتفع شوند، یعنی دانشجویان به خصوص به لحاظ فرهنگی بتوانند از این ارتباط خوب استفاده کنند که این اتفاق افتاد.

 هزینه‌های مربوط به گروه زبان فارسی و حقوق اساتید این گروه در دانشگاه چرلز برعهده چه نهادی است؟ میزان همکاری کشور چک در این زمینه چطور بود؟
تمام هزینه استادهای اعزامی بر عهده ایران است. یعنی ما از وزارت علوم در ایران حقوق می‌گرفتیم و دانشگاه مقصد هیچ هزینه‌ای متقبل نمی‌شد. البته اساتید اهل چک چون کارمند یا عضو هیات علمی دانشگاه چارلز بودند یا به صورت استاد مدعو به این دانشگاه دعوت می‌شدند، قضیه جداگانه‌ای داشت. دانشگاه چارلز به لحاظ اینکه گروه یا دپارتمان ایران‌شناسی را داشت باید این گروه را به لحاظ مالی تغذیه می‌کرد و حقوق اساتیدشان را پرداخت می‌کرد اما اگر استادی از ایران اعزام می‌شد، تمامی هزینه‌های مربوط به اقامت، حقوق یا هر هزینه‌ دیگری که بخواهد انجام شود از طریق وزارت علوم صورت می‌گرفت، مگر اینکه سفارت ایران برنامه فرهنگی یا مراسمی با همکاری دانشگاه برگزار می‌کرد که خود سفارت متحمل هزینه آن می‌شد.


 دانشگاه چارلز از نمای نزدیک

وضعیت ادبیات فارسی و دیگر کارهای فرهنگی مربوط به ایران در کشور چک چگونه است؟ چه کارهایی در این زمینه صورت گرفته است؟
تا جایی که من اطلاع دارم، ایران دوستانی که خارج از ایران هستند، به صورت متفرقه و شخصی کارهایی انجام داده‌اند. در حال حاضر برای ادبیات مثالی ندارم، اما در حوزه سینما پسر جوانی به نام کاوه دانشمند که به مسائل فرهنگی علاقه‌مند بود، هرسال به صورت شخصی یک جشنواره سینمایی در چک دایر می‌کرد و فیلم‌های روز ایران را برای مخاطبان چکی به نمایش می‌گذاشت که از این نظر خیلی هم فعال و موفق بود. در مورد ادبیات هم ممکن است چیزهایی بوده باشد، اما فکر نمی‌کنم به آن فعالیتی که ما انتظار داشتیم، برسد و حداقل دیده نمی‌شد. یعنی در مورد ادبیات چیزی نبود که خارج از حیطه وزارت خارجه، سفیر و سفارت‌خانه یا وزارت علوم انجام شود. یعنی کارهای ما در مورد ادبیات غیر از درس‌های روتین که در دانشگاه داشتیم، محدود به سمینارهای یکی دو روزه‌ای بود که استادی از ایران -با همکاری وزارت علوم که استاد را معرفی می‌کرد و کارهای اعزام ان را برعهده داشت- می‌آمد و به میزبانی سفارت ایران در جمهوری چک سمیناری برگزار می‌شد. ما هر از چند گاهی استادی از ایران را دعوت می‌کردیم که سمینار یک یا دو روزه‌ای در حوزه ادبیات کلاسیک یا معاصر انجام دهد. خاطرم هست که در حوزه ادبیات کلاسیک یکی از استادان دانشگاه تهران دعوت شدند و یک سمینار دو روزه درباره حافظ و مولوی داشتیم که اتفاقا مدعوین هم شرکت کردند و خیلی هم علاقه‌مند بودند چرا که علاوه بر دانشجویان جوانی که در جریان بحث‌های ادبیاتی هستند، تعدادی از مردم چک مخصوصا قشر میانسال و رو به پیر آن‌ها خیلی به حوزه‌های ادبیات فارسی علاقه‌مند هستند ممکن است زبان فارسی را خوب ندانند اما به خاطر آن ملودی و موزون بودن شعر و ادبیات فارسی، آن را خیلی دوست دارند به همین سبب در آن سمینارهای شرکت می‌کردند و از بحث‌ها استفاده می‌کردند به همین خاطر ما هم سعی می‌کردیم بحث‌های ادبیات کلاسیک‌مان را ترجمه هم کنیم که دوستانی که زبان فارسی‌شان قوی نبود هم بتوانند از بحث‌ها استفاده کنند.

 در زمینه ادبیات معاصر وضعیت چطور است؟
در حوزه ادبیات معاصر، آنچه که آن زمان من برداشت کردم، این بود که ادبیات معاصر بیشتر دست خود چکی‌هاست، یعنی ادبیات معاصر را خودشان به بچه‌ها درس می‌دهند و چون ادبیات معاصر ما بعد از انقلاب به دو شکل ادبیات معاصر داخل ایران و ادبیات معاصر خارج از ایران تقسیم شد، که ما در ایران معمولا آن ادبیات معاصر خارج از ایران را خیلی به رسمیت نشناخته‌ایم، اما این خودش هشداری است چون در دانشگاه‌های خارج از ایران خیلی جدی به آن ادبیات خارج از ایران اهمیت داده می‌شود و بر آن اسامی مانند ادبیات در تبعید می‌گذارند که این محافل واقعا هم برای بچه‌ها که به این حوزه‌ها علاقه دارند و هم برای اساتیدشان چه در داخل و چه در خارج دانشگاه وجود دارد جذاب است. این بود که این اتفاق هم می‌افتاد و به نظر من اتفاق بدی هم نبود چون آن چیزی که ما به آن توجه داریم، ادبیات است و آن چیزی هم که آن‌ها به آن می‌پردازند هم ادبیات است و به عنوان یک متن ادبی باید دیده شود. منتها آن‌ها به این صورت با آن برخورد می‌کردند.

 وضعیت آموزش زبان فارسی در کشور چک را در حال حاضر چگونه می‌بینید؟ استقبال از این رشته در میان دانشجویان چکی نسبت به قبل روند کاهشی داشته یا افزایشی؟
یکی از آیتم‌های جدی برای کسی که به کشورهای خارجی برای تدریس زبان فارسی اعزام می‌شود، این است که با زبان آن کشور آشنا باشد یا اگر با زبان آن کشور آشنایی چندانی ندارد، حداقل زبان انگلیسی‌اش خوب باشد و دیگر اینکه بتواند با فرهنگ آن کشور ارتباط بگیرد و به خوبی بتواند فرهنگ خودش را به نمایش بگذارد. متاسفانه به دلیل عدم توجه به این دو عامل تاثیر گذار، افت جدی در پذیرش دانشجو اتفاق افتاد و دانشجویانی که دوست داشتند زبان فارسی بخوانند، عقب نشینی کردند؛ اما بعد از اینکه وزارت علوم به این نتیجه رسید که باید استاد زبان‌شناس اعزام شود تا بتواند با زبان انگلیسی قوی وارد شود و یک مقدار بسته فرهنگی را تقویت کند، بالاخره این اتفاق افتاد و دوباره جریان جذب دانشجو خیلی بیشتر شد. خوشبختانه زمان تدریس من در چک، تعداد دانشجوها خیلی خوب شده بود.
 
علاوه بر تدریس آیا برنامه دیگری هم برای دانشجویان چکی داشتید؟
در مورد شخص خودم، من چون یک مقدار بحث‌های فرهنگی برایم در اولویت است- چون کار پژوهشی‌ام هم در حوزه زبان و فرهنگ است- سعی می‌کردم بحث‌های فرهنگی را در آنجا باب کنم. من یک سری بحث‌های علی‌حده داشتم و کلاس‌های اختیاری برای بچه‌های علاقه‌مند می‌گذاشتم که خیلی هم استقبال می‌شد. مثلا ما درس فیلم، رمان‌خوانی، تحلیل خبر و ... داشتیم. در این کلاس‌ها هم مکالمه فارسی داشتیم و هم به مسائل فرهنگی دو کشور مسلط می‌شدیم و این ارتباط فرهنگی خودش یک پل می‌شد برای ارتباط زبانی و این ارتباط زبانی تفاهم را بیشتر و احترام به فرهنگ‌های دو کشور را دو چندان می‌کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها