یکشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۳
محمدحسن شهسواری: فیلمنامه سفارشی است؛ روحیه نویسندگان سفارشی‌پذیر نیست

محمدحسن شهسواری می‌گوید: برای نوشتن فیلمنامه باید سفارش بگیرید. اگر برای تلویزیون می‌نویسید،‌ سفارش‌دهنده مدیران تلویزیون و اگر برای سینما باشد، سفارش‌دهنده تهیه‌کننده فیلم خواهد بود. اینطور نیست که بتوانید برای دل خودتان بنویسید.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)  جمله درخشانی وجود دارد که می‌گوید سینما و ادبیات از هم جدا نیستند اما متاسفانه این جمله در بعضی موارد فقط در حد حرف باقی می‌ماند و به عمل نمی‌رسد. بین سینمای ایران و ادبیات معاصر امروز شکافی وجود دارد که رفته‌رفته عمیق‌تر می‌شود. در اکثر نقاط دنیا که سینمای پیشرفته‌ای دارند،‌ اقتباس از آثار ادبی به وفور انجام می‌گیرد و بسیاری از نویسندگان در حوزه فیلمنامه‌نویسی به مدد سینماگران می‌روند. بسیاری از فیلم‌های درخشان سینما حاصل اقتباس‌اند و بهترین فیلمنامه‌نویسان جهان از اهل قلم و نویسنده بوده‌اند. اما اینکه چقدر سینمای امروز ایران به حضور اهل قلم در تولیدات خود بها می‌دهد و چه تعداد از نویسندگان به اقتباس سینمایی از آثار خود تن می‌دهند، مساله‌ای است که نیازمند آسیب‌شناسی است. به منظور کندوکاو در این مساله تصمیم گرفتیم با اهل قلم و نویسندگانی که تجربه کار در سینماو تلویزیون را داشته‌اند سلسله گفت‌وگوهایی ترتیب بدهیم. اولین گفت‌وگوی ما با محمدحسن شهسواری، نویسنده و فیلمنامه‌نویس سینما و تلویزیون است که در ادامه می‌خوانید.

چه شد که با وجود اقبالی که در ادبیات داشتید به فیلمنامه‌نویسی روی آوردید، صرفا جنبه مالی قضیه برایتان مهم بود یا علاقه شخصی هم به فعالیت در این زمینه وجود داشت؟
من کار حرفه‌ای در سینما و تلویزیون را زودتر از ادبیات آغاز کردم. اولین فیلمنامه 35 من که مجوز ارشاد گرفت در سال 73 بود و اولین سریالی که تصویب شد و بابت آن پول گرفتم در سال 74. اما اولین مجموعه داستان و در حقیقت اولین کتابم در سال 1376 چاپ و منتشر شد. بنابراین من از ادبیات وارد سینما نشدم اگر چه تقریبا هر دو را با هم شروع کردم.

فعالیت در زمینه فیلمنامه‌نویسی تا چه حد باعث ارتقا و دیده‌شدن بیشتر شما در دنیای ادبیات شد و اینکه چه تاثیرات مثبت قابل ذکری داشت؟
من این کار را برای ارتقای سطح داستان‌نویسی‌ام یا دیده شدن آن انجام ندادم. من فارغ‌التحصیل دانشگاه صداوسیما هستم و علاقه‌ام به سینما به دهه 60 بازمی‌گردد. در حقیقت تقریبا از اولین‌شماره‌های مجله‌ فیلم در نیمه‌ دوم دهه شصت یک مجله «فیلم» خوان حرفه‌ای بودم و به شدت تعقیب کننده اخبار مربوط به فیلم و سینما. این طور نبود که سینما را به دلیل ادبیات دنبال کنم. درواقع عکس این مساله برایم اتفاق افتاد. در اوایل دهه 80 به نقطه‌ای رسیدم که باید بین ادبیات و سینما انتخاب می‌کردم و در آنجا بود که ادبیات را انتخاب کردم.

اتفاقی که از این به بعد برای بسیاری از نویسندگان می‌افتد و بین اکثریت اهل قلم مشترک است این است که چه نویسندگانی که از ابتدا در دنیای ادبیات فعالیت داشتند و چه کسانی مانند شما که از سینما و تلویزیون وارد ادبیات شده‌اند،‌ به صورت مقطعی به کار فیلمنامه‌نویسی می‌پردازند و کمتر نویسنده‌ای است که به صورت مستمر در سینما هم فعالیت داشته باشد. به نظرتان دلیل این امر چیست؟
به همان دلیلی که من مجبور شدم بین سینما و ادبیات،‌ داستان‌نویسی را انتخاب کنم. دوستان داستان‌نویس نمی‌توانند فیلم‌نامه‌نویسی را ادامه بدهند و این مشکل به ذات فیلم‌نامه باز می‌گردد. شما برای نوشتن فیلم‌نامه باید سفارش بگیرید. اگر برای تلویزیون می‌نویسید،‌ سفارش‌دهنده مدیران تلویزیون و اگر برای سینما باشد، سفارش‌دهنده تهیه‌کننده فیلم خواهد بود. این بحث هم تعارف‌بردار نیست. اگر در هالیوود هم باشید باید بر اساس سفارش استودیو بنویسید. اینطور نیست که برای دل خودتان بنویسید. اما ادبیات ذاتا به این شکل نیست. شما برای دل خودتان داستان می‌نویسید و به هر حال اثر را ناشری پیدا می‌شود که بپذیرد و منتشر کند. حداقل در ایران که ژانرنویسی رونق ندارد این طور است.

دلیل دیگر این که فیلمنامه‌نویسی یک عمل تکنیکال است تا کار خلاقه. در سینما از نظر من تنها کارگردان است که کار خلاقه می‌کند. بنابراین خلاف نظر عمومی که عده‌ای فکر می‌کنند یک فیلمنامه خوب را حتا کارگردان هم نمی‌تواند خراب کند،‌ با اطمینان می‌گویم که سطح یک فیلم،‌ سطح کارگردان است. یعنی یک کارگردان خوب می‌تواند از یک فیلمنامه متوسط یک فیلم خوب بسازد و عکس آن نیز صحیح است. یک کارگردان بد هم می‌تواند یک فیلمنامه شاهکار را خراب کند. فیلمنامه یک اثر درجه دو است. از این جهت که محصول نهایی به شمار نمی‌آید. فیلمنامه نوشته می‌شود که بر اساس آن فیلمی ساخته شود. اما اکثر داستان‌نویسان این موضوع را برنمی‌تابند و دوست دارند که فقط اسم خودشان بر اثر باشد. نکته بعدی همان است که پیش از این گفتم. فیلمنامه سفارشی است و روحیه نویسندگان نیز خیلی سفارشی‌پذیر نیست. باید به این نکته اشاره کنم که این مساله ایراد فیلم‌نامه‌نویسی نیست بلکه ذات آن است و نمی‌شود آن را زیر سوال برد همانطور که نمی‌شود در بازی فوتبال با دست گل زد. مگر آن که ماردوانا باشی. در عالم فیلمنامه‌نویسی هم مگر فیلیپ کافمن باشی که برای دل خودت بنویسی و فیلمسازان و استودیوها مشتاق کار کردن با تو باشند.

در اینجا بحث مالی قضیه هم مطرح می‌شود و خیلی از نویسندگان برخلاف شما که از ادبیات به سینما روی می‌آورند،‌ دستمزد تولید یک فیلمنامه را برابر با چاپ‌های متعدد یک اثر می‌دانند.
بله. خوشبختانه من عکس این مسیر را رفتم و درآمد خیلی خوبی هم از راه فیلمنامه داشتم چون هم دستم تند بود هم سلیقه‌ها را می‌شناختم. در کل جزو فیلمنامه‌نویسان محبوب تلویزیون بودم. اما اگر کسی به‌واسطه پول درآوردن سراغ فیلم‌نامه‌نوشتن برود و سفارشی‌نویسی را برنتابد، اینجاست که نویسنده مقصر است. چطور است که هیچ کارمندی از رییس‌اش رضایت ندارد اما سی سال آنجا و تحت فرمان او کار می‌کند و هرگز به استعفا فکر نمی‌کند. در این جا هم مساله همین است و چون بحث مالی مطرح می‌شود پس در نگارش آن باید حرف‌شنوی داشت. بسیاری از فیلمنامه‌ها تا ده بار هم بازنویسی می‌شود و حاصل کار با نسخه اولیه بسیار متفاوت است.

از تجربیاتی که در این زمینه دارید هم بگویید.
شخصیت اصلی رمانم؛ «میم عزیز» نماد برخورد سینما و ادبیات است. در این رمان اگر چه شخصیت اصلی از من بسیار دور است اما منعکس‌کننده تجربیات خود من در این زمینه است. آن جا هم شخصیت اصلی یک داستان‌نویس- فیلم‌نامه‌نویس است. با خواندن این رمان دیگر لازم نیست درباره این موضوع با من گفت‌وگو کنید. تقریبا همه چیزهایی که می‌توان در این حوزه تجربه کرد،‌ به نحوی در این رمان آمده است.

سوال بعدی‌ام در رابطه با اقتباس است. در شرایط فعلی چون اقتباس از آثار ایرانی چندان انجام نمی‌گیرد نویسنده‌ای که از اثر او اقتباس می‌شود تا حدی خوش شانس است. اما باز هم نارضایتی به وجود می‌آید و اغلب نویسندگان از این شکایت دارند که سینماگران به اثر اصلی وفادار نمی‌مانند.
نباید هم وفادار بمانند. ما یک زمانی می‌گوییم، فیلمنامه‌ای نوشتیم و قرار است به ما پول بدهند. اما درباره اقتباس که پول را از قبل گرفته‌ایم و دیگر جایی برای اعتراض باقی نمی‌ماند. پس از خرید حق اقتباس کارگردان و تهیه کننده مختارند هر کاری که بخواهند با اثر انجام بدهند مگر اینکه شرایط  خود را در قرارداد مانند دست نبردن در فیلمنامه و ... ذکر کنید که در اینصورت هم کمتر تهیه‌کننده‌ای حاضر به امضای قرارداد می‌شود. حق هم دارند. وقتی شما حق اقتباس را فروخته‌اید،‌ اعتراض کاری غیرحرفه‌ای است.

پس معتقدید که اقتباس سینمایی از یک اثر ادبی می‌توانند اقتباسی کاملا آزاد باشد.
از بهترین‌های رمان های تاریخ ادبیات برداشت آزاد شده است. هر «آناکارنینا»یی که ساخته شده،‌ بخش مربوط به لِوین را یا کار نکرده یا کمرنگ آورده. معروف‌ترین تیم اقتباس متشکل از رمان همینگوی،‌ فیلمنامه فاکنر و هاوارد هاکسِ فیلمساز بوده‌اند برای اقتباس از رمان «داشتن و نداشتن» برای فیلمی به همین نام،  اما در نهایت می‌بینیم که تنها پنج تا ده دقیقه ابتدای فیلم به رمان وفادار است. اصلا بیشتر فیلم‌های اقتباسی از نوشته‌های همینگوی افتضاح است. حتی پیرمرد و دریا که خود همینگوی بالای سر کار بود. تنها فيلمي که همينگوي خيلي دوست داشت و در آرشيو شخصي‌اش نگه داشته بود و آن را زياد نگاه مي کرد، فيلمي است از «رابرت سيودماک» که از روي داستان کوتاه آدمکش‌ها (در ايران در دهه‌ بيست با نام «عاقبت جنايتکاران» پخش شد) که فقط ده دقيقه‌ اولش به داستان همينگوي وفادار است. خیلی‌ها از جمله نویسندگان به غلط فکر می‌کنند استراکچر (ساختار) رمان را باید فیلمنامه کرد در حالی که اساسا ساختار این دو گونه‌ روايي با هم متفاوت است. و همین موجب سوتفاهم‌های فراوان می‌شود. آن چه قابل انتقال در این دو گونه‌ روایی است بخشی از پلات است.



نمونه‌های اقتباس‌های سینمایی موفق در سینمای ایران تعداد انگشت شماری را شامل می‌شود. دلیل  اصلی بی‌رغبتی سینماگران ایرانی برای اقتباس از آثار ایرانی را در چه می‌دانید؟
اتفاقا درباره این مساله پیش از این مقاله‌ای نوشته‌ام. به نظرم دو مشکل را می‌توان اینجا مطرح کرد؛ مشکل اصلی و اول این است که دوستان کارگردان ما علاقه شدیدی به عنوان سینماگر مولف دارند و فکر می‌کنند اگر فیلمنامه‌ را خودشان ننویسند خللی به فعالیت حرفه‌ای‌شان وارد می‌شود. در حالی که مولف بودن در ذات خود کارگردانی است. از هیچکاک که دیگر مولف‌تر در سینما نداریم؛‌ تمام کارهای او هم که یا اقتباسی است یا فیلمنامه‌نویس آن را برایش نوشته است. دومین مساله هم همین چیزی است که از ابتدا درباره آن بحث کرده‌ایم و آن اعتراض‌های نابجای نویسندگان است که سینماگر به متن اصلی وفادار نبوده و ... در نهایت این مسائل باعث بروز این بی‌رغبتی می‌شود. راستش داستان‌نویسان ما خیلی رویشان زیاد است. لوس هستند. انتظار دارند یکی دو میلیارد خرج منویات آن‌ها شود.

در کنار این بی‌رغبتی‌های تلخ خبرهای شیرینی حاکی از آن است که قراردادی برای اقتباس از رمان «مرداد دیوانه» به قلم شما بسته شده است. این مساله صحت دارد ؟
بله. قرار  است اثری بر اساس این رمان ساخته شود و خیلی اجازه ندارم که درباره جزئیات آن صحبت کنم چون روابط عمومی این کار را به موقع انجام خواهد داد ولی می‌توانم بگویم که با بالاترین مبلغی که یک رمان ایرانی معاصر خریداری شده،‌ این قرارداد اقتباس بسته شده است. البته از خوش‌شانسی من است که صاحب حق اقتباس این اثر آقای اسماعیل عفیفه است که از فرهیختگان عرصه سینما و تلویزیون است. ایشان از بسیاری از داستان‌نویس‌های ما بیشتر با ادبیات ایران و خارج از ایران آشناست.

در این وانفسای شکاف بین ادبیات و سینما این خبر بسیار خوبی است و امیدوارم که قدم «مرداد دیوانه» سبک باشد و راه برای اقتباس هر چه بیشتر از آثار ادبیات معاصر باز شود.
البته اگر اقتباس هم نشود اتفاق بدی نمی‌افتد. در هالیوود هم تمام حق اقتباس‌هایی که خریداری می‌شود به مرحله ساخت نمی‌رسد. دلیل اصلی من از رسانه‌ای کردن این خبر بالابردن شان ادبیات بود و این که ناشران ما با رقم‌های کم حاضر به فروش حق اقتباس اثر نشوند و همانطور که گفتم شان ادبیات بالا برود.
 
 

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • اسماعیل ۱۰:۳۵ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۷
    تا اینجا یک به هیچ به نفع سینماست. باید ببینیم نفر بعدی چی میگه
  • ندا زندی ۱۰:۳۷ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۷
    شهسواری ... استاد عزیزم....اسمش برای من شین عزیزه. سلامت باشه همیشه
  • محمد ۱۱:۴۷ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۷
    مسلماً باید چارلی کافمن باشی نه فیلیپ کافمن!
  • نسیم ۱۱:۴۹ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۷
    نفر بعدی کیه؟
  • امیر ۱۳:۳۶ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۷
    به نظرم موفقیت شهسواری مال اینه که به قول خودش تابع سلیقه صداسیماست
  • زهرا محمدی ۲۳:۳۶ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۷
    خیلی خوب حرف زده ... نمیشه که نویسنده فیلمنامه از صبح تا شب بره ور دل تهیه کننده و کارگردان بشینه که

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها