به عنوان کسی که سالها به عنوان کارشناس نشر در انتشارات مختلف فعالیت داشته است، به نظر شما معیارهای انتخاب و گزینش آثار در طول سالها چه تغییر و تحولاتی داشته است؟
برای من تغییراتی نداشته است. چون یک سری اصول علمی برای کارم انتخاب کرده بودم، شامل زبان و ادبیات، تناسب با گروه سنی، هماهنگی فرهنگی و داشتن جاذبه لازم و اینکه کتاب به موضوعی بپردازد که موضوع مورد نیاز بچهها باشد، که کماکان در گزینش آثاری که به دستم میرسد، مدنظر قرار میدهم.
به هرحال به مرور زمان جامعه دستخوش تحولاتی شده، آیا این تحولات تاثیری در معیارهای شما برای گزینش آثار نداشته است؟
ملاکهای کلی تغییری نمیکند اما چیزهایی به آن اضافه میشود. مثلا مقدار جاذبه فرق کرده است، وقتی تعداد کتابهای جاذب زیاد شد، خواهناخواه کارشناس باید با احتیاط بیشتری جاذبه را معنا کند. یا مثلا ویژگیهای اصلی گروه سنی مخاطب عوض نشده اما اطلاعات اجتماعی مخاطبان تغییر کرده است و طبیعتا ویژگیهای گروه سنی همراه با اطلاعات اجتماعی آنها در گزینش آثار ملاک میشود. درواقع براساس تحولاتی که از گذشته تا بهحال در جامعه رخ داده، در هر دورهای تمایل به یکسری موضوعات بیشتر میشود. اما من همه آثاری که در موضوعات مختلف منتشر میشود را براساس همین معیارهای اصلی میسنجم و برای من تفاوتی ندارد که کتاب در چه حوزهای نوشته شده است.
معمولا برای کارشناسی آثار با چه چالشهایی روبهرو هستید؟
چالش اصلی این است که چون یکی از شرطها خلاق بودن اثر است، گاهی نویسنده کار خودش را برترین و شبیهترین میداند و راضی کردن نویسنده برای اینکه کارهای بهتری هم وجود دارد و کار تو بهترین نیست، سخت است. از طرفی ناشران برای خودشان موضوعاتی انتخاب میکنند و تاکید میکنند که حتما آثار در همان حوزه باشد که این مساله کارشناسان نشر را محدود میکند. البته این موضوع برای من پیش نیامده اما در بسیاری از انتشارات رخ میدهد. من در کارشناسی همیشه نسبت به موضوع ویژه بیتفاوت بودهام و اصل اثر را بررسی کردهام همچنین هیچوقت رد و قبول مطلق نکردهام و اشکالات و تصحیحاتی که به نظرم اگر اعمال میشده کار بهتر میشده را به طور مفصل برای نویسنده نوشتهام مگر اینکار خیلی با معیارهای اصلی بیگانه و دور بوده است.
شناخته شده بودن نویسنده و مطرح بودنش در جامعه چقدر در گزینش اثر تاثیرگذار است؟
اصلا به این قضیه فکر نمیکنم. چون بسیاری از نویسندگان مشهور مانند خود من جاهایی خراب میکنند و بسیاری از نویسندگان تازهکار هم کارهای خوبی مینویسند.
در گزینش آثار چقدر به سلیقه و خواست مخاطب توجه میکنید؟
سعی میکنم به سلیقه و خواست مخاطب و جامعه توجه کنم چون جزء معیارهای جاذبه است و این سلیقه هم همیشه یکسان نیست و تغییر میکند. سلیقه مخاطب بخشی از جاذبه است و اثری که امروز برای مخاطب جاذبه دارد با تغییر سلیقه مخاطب در پنج سال بعد جاذبه ندارد و این جاذبه به نسبت تغییرات جامعه تغییر میکند. اصل این است که اثر جاذبه داشته باشد؛ و این جاذبه را در دو صورت میتوان بررسی کرد؛ نخست جاذبههای کلی است که بنا بر اصول داستانی و روانشناسی است و دوم جاذبههایی که تابع زمان، مکان، دیدهها، خواندهها و شنیدههای جدید است که باید رعایت شود.
کارشناسان نشر چه نقشی در معرفی نویسنده یا کتابی به جامعه دارند؟
تاثیر زیادی دارند. اصولا کارشناسی نشر مخصوصا امروزه تقلیدی است از چیزی که در کشورهای دیگر اسمش را گذاشتهاند ادیتوریال. نویسنده اثرش را به نشر میدهد و ناشر اثر را به کارشناسان یا ادیتورها میدهد و آنها یا میگویند قابل چاپ است یا صاحب اثر دارای استعداد است یا کلا قابل چاپ نیست. در انتشارات بزرگ سرویراستار (ادیتوریال) وجود دارد و او در نهایت نظر میدهد که نظر ادیتور تا چه حد درست است و درنهایت تصمیم گیرنده اوست. به یاد دارم چندسال پیش در کنفرانسی در لندن با خانم نویسندهای صحبت میکردم. او از من پرسید بدترین لحظات زندگیات چه زمانی است و من پاسخ دادم «بدترین لحظه زندگی من زمان جنگ بود که حق با ما بود و ما مقاومت کردیم.» از او پرسیدم بدترین لحظه زندگی شما چه زمانی است و او پاسخ داد «زمانی که پشت در اتاق سرویراستار نشستم و منتظرم نظرات او را بشنوم. سرویراستار گاهی سه فصل از کتاب را حذف میکند و میگوید زیادی است گاهی میگوید فصل اول را ببر بعد از فصل هشتم و نظرات فنی میدهد و زیر و بالای اثر را بالا و زیر میکند و اثر دیگر اثر تو نیست.»
اما در ایران معمولا ویراستار به معنای کارشناس نشر نیست؟
ما ویراستار را در لغت، بد بهکار میبریم و در نظر ما ویراستار فقط به معنای کسی است که مینشیند و متن ادبی را تصحیح میکند و سرویراستار هم خیلی تعریف درستی در ادبیات نشر ما ندارد. در سایر کشورها ویراستاران کتابها را تا آخر میخوانند و نظر دقیق میدهند و درنهایت سرویراستار براساس نظر آنها تصمیم به رد یا قبول آثار میکند یا خودش اثر را دوباره میخواند و پیشنهادات اساسی میدهد. براین اساس اگر کارشناس ما در ایران به معنای ویراستار یا سرویراستار باشد این اتفاق افتاده و بسیاری از کارشناسان بودند که یا اثری را در بررسی اولیه قبول کردهاند یا رد یا گفتهاند که اگر تغییراتی در آن ایجاد شود، خوب میشود. الان جای ویراستار و سرویراستار در ایران قاطی شده است. من در بررسی آثار سعی میکنم با نویسنده حرف بزنم نه با ویراستار. معمولا کارشناسان دوست ندارند که نویسنده بفهمد کارشناس اثرشان چه کسی است ولی من نامه مینویسم به نویسنده و به ناشر هم میگویم اشکالی ندارد به او بگوییم کارشناس اثرت چه کسی بوده. حتی گاهی هم شده که نویسنده معروف بوده و من نمیخواستم جلوی ناشر ایرادات اثر را بیان کنم و کارش را ضعیف جلوه دهم و در نامهای محرمانه ریز مطالب را برای نویسنده نوشتهام.
در طول این مدت توانستهاید نویسنده ناشناختهای را در جامعه مطرح کنید؟
فراوان. یکی از افتخارات من این است که کتاب اولیهای زیادی را به جامعه معرفی کردهام. یکی از راههایی که در دنیا برای معرفی نویسندگان و آثار به جامعه وجود دارد این است که نویسندگان باسابقه و پیشکسوت آنها را به جامعه معرفی کنند و من از این کارها زیاد کردهام و خیلی هم لذت بردهام. الان به برخی افراد نگاه میکنم که من آنها را معرفی کردهام از خود من بهتر مینویسند و من لذت میبرم.
مثلا چه کسانی؟
بهتر است من نامی از آنها نبرم. چون خیلی اوقات دیدهام بسیاری از آنها صحبتی درباره این مساله نمیکنند و ظاهرا تمایلی ندارند. بهتر است من هم دراین باره حرفی نزنم.
براساس معیارها و ملاکهایی که برای سنجش اثر مناسب میدانید، کیفیت آثاری که امروزه در حوزه کودک و نوجوان منتشر میشود را چگونه ارزیابی میکنید؟
من همه آثار منتشر شده را بررسی نکردهام که بخواهم کاملا دقیق و علمی درباره آنها اظهار نظر کنم اما معتقدم اغلب ناشران کودک و نوجوان کارشناس ندارند و خیلی از آنها سفارش کار میدهند و تعدادی نویسنده درجه سه و چهار هم داریم که سفارش پذیرند. آنها خودشان اثری خلق نمیکنند بلکه منتظرند ناشر به آنها کاری سفارش دهد و بگوید را جع به فلان موضوع 10 تا قصه یا 10 تا شعر بنویس. بسیاری از افرادی که تعداد کتابهایشان زیاد است سفارش پذیرفتهاند و متاسفانه در حد یک عمله نشر عمل کردهاند. البته ممکن است در بین آنها تعدادی هم کار خلاقه دیده شود. ولی آنچه امروزه در بازار نشر ما وجود دارد حاکی از آن است که بسیاری از ناشران افراد باسابقه و هنرمند را به عنوان کارشناس اصلیشان انتخاب نکردهاند یا اینکه اصلا به دنبال کارشناس هم نبودهاند و خودشان سفارش کار دادهاند. البته خیلی هم نمیتوان به ناشرانی که کتاب زرد منتشر میکنند ایراد گرفت چون که اقتصاد نشر اقتصاد بدی است و ناشر میخواهد روی پای خودش بایستد و اگر ناشر قدرت نداشته باشد، برند نشده باشد و توان نداشته باشد، بیشتر، کارهای بازاری انجام میدهد تا به نتیجهای برسد. کار بازاری هم کارشناس نمیخواهد یا کار بازاری را از خارج از کشور میگیرند و در اینجا ترجمه و منتشر میکنند یا کار بازاری را همینجا تولید میکنند درباره موضوعاتی که مورد نیاز جامعه است مثل مسائل مذهبی و غیره. بخش عظیمی از کتابهای موجود در بازار کتاب ما حتی آنهایی هم که خیلی خوش آب و رنگ هستند اینگونه تولید شدهاند. در جریان سالم ادبیات کودک حتما ناشر گروه کارشناسی دارد که علاوه بر بررسی آثار به صاحب نشر هم مشورت میدهند. و در بالا بردن سطح ادبیات و نشر تاثیر دارند.
یعنی امروزه دیگر ناشران توجهی به استفاده از کارشناسان نشر نمیکنند؟
امروزه هم مانند گذشته است. در گذشته هم تعداد محدودی ناشر که دلشان میخواست آبرو و حیثتی داشته باشند و تبدیل به برند شوند در انتشاراتشان گروه کارشناسی داشتند. الان هم همینطور است. اما قبلا 10 ناشر بدون کارشناس داشتیم در مقابل 5 ناشری که کارشناس نشر داشتند، الان 110 ناشر بدون کارشناس داریم در مقابل 5 ناشری که کارشناس نشر دارند.
نظر شما