مریم شفقی درباره معیار انتخاب خود برای اثر میگوید: معیار انتخاب یک کار برای برگردان به فارسی برای من، نو بودن کار و معاصر بودن آن است. دیگر اینکه معیار و یا نکتهای متمایز در خود نویسنده یا اثر وی وجود داشته باشد که به آن اثر اولویت ببخشد.
کار برگرداندن آثار نمایشی ادبیات جهان را از کجا آغاز کردید و ترجمههای قبلیتان چه تاثیری در این کار داشت؟
تا کنون دو کار اصلی در حوزه برگردان پژوهشهای ایرانشناسان شوروی از زبان روسی به فارسی انجام دادهام. کار نخست، ترجمهای است از «دستور زبان ادبی معاصر فارسی» به تألیف یوری آرونویچ روبینچیک که توسط پژوهشگاه علوم انسانی به چاپ رسید و دومین کارم نیز ترجمه جلد سوم از دوره سه جلدی پایاننامه دکتری والنتین آلکسیویچ ژوکوفسکی است که با عنوان «موادی برای مطالعه گویش بختیاری» منتشر شد. در این کار علاوه بر مقابله و تصحیح اشعار شفاهی بختیاری و برگردان ترجمه روسی این اشعار، تحلیلی زبانشناختی، ادبی و تاریخی نیز با تلاش دکتر سیدمهدی دادرس، مدرس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه فدرال قازان، که خودشان هم گویشور بختیاری هستند، انجام شد.
به طور کلی معیار شما برای انتخاب اثر برای ترجمه چیست؟ معیار انتخاب یک کار برای برگردان به فارسی برای من، نو بودن کار و معاصر بودن آن هست. دیگر اینکه معیار و یا نکتهای متمایز در خود نویسنده و یا اثر وی وجود داشته باشد که به آن اثر اولویت ببخشد.
درباره دو نمایشنامهای که به تازگی با ترجمه شما منتشر شده بگویید (کار در آستانه انتشار است) و اینکه چه خصوصیت ویژهای در این دو اثر بود که شما را ترغیب به ترجمه آنها کرد؟
علت اصلی انتخاب این دو اثر، موفقیت نویسندگان آن بوده و تنها معیار انتخاب این کارها قالب نمایشنامه نبوده است. کارهای لودمیلا اولیتسکایا تاکنون به بیش از 20 زبان ترجمه شدهاند. «مربای روسی» از معدود نمایشنامههای وی در قالب پسامدرن است که در حقیقت دیالوگ اولیتسکایا با آنتون چخوف است و دنباله و سرنوشت تلخ «باغ آلبالو» را در عصر حاضر نشان میدهد. آلکساندر وامپیلوف نیز نثرنویس و درامنویس بنام دوران شوروی است و «شکار مرغابی» او تصویری از کاستیها و معایب زندگی مردم در زمان نظام اتحاد شوروی است و تاثیر بینظمی آن زمان را در زندگی فردی و اجتماعی شخصیتها نشان میدهد: در این نمایشنامه میبینیم که چگونه نظام اجتماعی موجود، اراده شخص را در زندگی کاری و مدیریت او را در زندگی خصوصی تحت تاثیرات منفی قرار داده است.
چرا به سراغ ترجمه نمایشنامه رفتهاید و نه رمان. با توجه به اینکه مخاطبان رمان خارجی از نمایشنامهها بیشترند. علت انتخاب نمایشنامههای روسی برای برگردان به فارسی، قبل از هر چیز، به تمایل درونی و اشتیاقم به کار روی آثار ادبی روسی و بعد تئاتر برمیگردد. این را هم بگویم که «شکار مرغابی» وامپیلوف حتی پیش از انتشار ترجمه آن، به همت حمیدرضا قطبی، خرداد ماه 95 در سالن ایرانشهر به روی صحنه رفت. البته تفاوت عمیق اجرای نمایش در روسیه با ایران، این است که در روسیه هر نمایش سالیان سال، تا حتی 10 سال میتواند با توجه به زحمات انجام شده برای اجرا و هزینه دکور ادامه پیدا کند. ولی «شکار مرغابی» آقای قطبی، علی رغم زحمات بسیار بازیگران و دکور بسیار جذابی که داشت تنها یک ماه بر روی صحنه اجرا بود. بسیار علاقمندم این اجرا در زمان دیگری تکرار شود و بهتر از آن این که نمایشنامه «مربای روسی» هم امکان اجرا روی صحنههای تئاتر را پیدا کند.
تئاتر «شکار مرغابی» به کارگردانی حمیدرضا قطبی/ تماشاخانه ایرانشهر خرداد 1395
به نظرتان مخاطبان دو اثری که ترجمه کردهاید چه قشری را شامل میشوند؟ آیا طبقه متوسط هم قادر به برقراری ارتباط با آن هست یا خیر؟
هر دوی این آثار، ویژگی طنزی تلخ از مشکلات اجتماعی اطراف را با خودشان همراه دارند و این طنز تلخ، بار فلسفی کار را معتدل ساخته و از این راه میتواند جذابیت خواندن یا دیده شدن را برای قشر متوسط هم ایجاد کند.
نظر شما