سه‌شنبه ۷ آذر ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۹
هجو بی‌رحمانه زندگی‌های هم شکل ما

«سحابی خرچنگ» نوشته اریک شوویار با ترجمه مژگان حسینی روزبهانی در نشر ققنوس منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) اریک شوویار، نویسنده فرانسوی در سال 1964، در شهر روش ـ سور ـ یون به دنیا آمد. در مدرسه عالی روزنامه‌نگاری لیل تحصیل کرد و ادبیات را در نانت، با خواندن یک کتاب در روز، فراگرفت. خودش گفته است: «استادها خیال می‌کنند ورلِن اند و دانشجوها خودشن را رَمبو می‌دانند؛ هیچ فایده‌ای ندارد.»

انتشارات مینویی نخستین کتاب شوویار را در بیست و سه‌سالگی با عنوان از مردن زکام می‌‌گیرم (1987) چاپ کرد، و بعد از آن ماقبل تاریخ (1994)، خیاط کوچولوی نترس (2004) گوش قرمز (2005)، نابود کردن نیسار (2006)، بدون اورانگوتان (2007) و بسیاری از دیگر آثار او در همین انتشارات به چاپ رسیدند.

به این ترتیب، شوویار جوان، همان‌‌طور که در رویایش می‌دید، کتاب‌هایش را در همان قفسه‌ای چید که زمانی کتاب‌های ساموئل بکت را می‌چیدند.
سحابی خرچنگ (1993)، پنجمین کتاب شوویار، را با آثار بکت مقایسه کرده‌اند؛ و کراب، شخصیت محوری آن، را با پرسوناژ پلوم (1938)، اثر معروف آنری میشو. 

شوویار را نویسنده پسامدرن می‌دانند و سحابی خرچنگ هم رمان پسامدرنیستی است. نه داستان معلومی دارد، نه به‌اصطلاح سروته مشخصی، کراب که زندگی‌اش را در این کتاب قطعه‌قطعه و ناپیوسته می‌خوانیم شخصیت مه‌گونه و محوری دارد، انگار از جنس سحابی است.

گاهی همزمان انسان و خرچنگ و سحابی است؛ سحابی خرچنگ نام توده ابرمانندی در فضایت. کراب که در زبان انگلیس (crab) به‌معنی خرچنگ، چنگار، سرطان و چیزهای دیگر است، در زبان فرانسوی (crabe)، برای این‌که همان خرچنگ باشد، یک e کم دراد، ولی، با وجود این تفاوت املایی، تکرار نامش در رمان پیوسته یادآور خرچنگ است. کراب بازیگر نمایش زندگی خودش است، نمایشی که در پایان پرده‌ای بر آن فرونمی‌افتد، و کراب نمایش این زندگی را از سر می‌گیرد، که می‌توان گفت‌ «هجو بی‌رحمانه زندگی‌های هم شکل ما»ست.

شوویار برای به سخره گرفتن این بیهودگی طنز نیرومندی دارد، طنزی که از نظر او نوعی عذرخواهی از کتاب نوشتن است که ادعای خودپسندانه و نابخشودنی نویسنده است: «آدم دست‌کم می‌خنداند.» و با این همه، همچنان می‌نویسد؛ برای نوشتن رمانش طرح مشخص و از پیش اندیشیده‌ای ندارد، بعد از نیمه‌شب تا صبح می‌نویسد، و روز شاید او را ببینید که کاغذ و قلم به دست، در باغ‌وحش یا باغ‌گل و گیاه، مردم را تماشا می‌کند. شوویار علاقه ویژه‌ای به جانوران دارد و فهرست نام آن‌ها در سحابی خرچنگ هم کمابیش بلند است.


کراب موجود خیلی متفاوت و عجیب و غریبی است، برای خودش کسی است و در عین حال یکی از بی‌شمار هیچ‌کسان روی زمین است، یکی مثل همه ما، مثل اریک شوویار که این اثر می‌تواند شرح‌حال خودش باشد، یا به عبارتی جلد اول شرح‌حالش که دو سال بعد در یک روح (1995) ادامه پیدا می‌کند. در یک روح با کراب بیشتر آشنا می‌شویم، دقیق‌تر این که از شناخت او ناامیدتر می‌شویم. البته اثری که زندگینامه خودنوشت شوویار شناخته می‌‌شود، و در واقع زندگینامه نیست، مجموعه یادداشت‌های روزانه خیال‌پردازانه اوست که از سال 2007 در وبلاگش با عنوان نویسنده زندگینامه تخیلی می‌نویسد و تقریبا هر سال یک عنوان جدید از آن‌ها را به چاپ می‌رساند.

زندگی کراب مثل خودش انباشته از تناقض‌هاست، در زمان و مکان معلوم و قطعی نمی‌‌گذرد و سرگردان است. نثر شوویار در به‌تصویرکشیدن این زندگی چندان ساده نیست بلکه، مانند نثر اغلب نویسندگان پسامدرن، آمیخته با ایهام و جناس و بازی‌های زبانی است که به‌خصوص برای مترجمان بعضی دشواری‌های برگردان شعر را دارد. شوویار اقرار می‌کند که رمان برای او فقط یکی از انواع شعر است؛ داستان‌بافی را بی‌معنی می‌داند، چون از نظر او اصل این داستان‌ها در زندگی آدم‌ها می‌گذرد و رمان‌هایی که براساس سرنوشت‌های واقعی نوشته می‌شوند از خود این زندگی‌ها موفق‌تر نیستند. و البته، چنین تعریفی از رمان نباید ما را به اشتباه بیندازد که در آثار شوویار به دنبال رمان شاعرانه بگردیم.

شوویار برای سحابی خرچنگ جایزه فِنِئون را گرفته است. این جایزه در واقع نوعی جایزه حمایتی است که به نویسندگان با استعدادی اهدا می‌شود که مشکل مالی دارند. شوویار برای کتاب‌های بعدی و مجموعه آثارش هم جایزه‌های معتبری گرفته است. با این همه، وقتی پا به دنیای شوویار می‌گذاریم، ردیف کردن اسم جایزه‌ها، مثل کارهایی که از کراب سرمی‌زند، ابلهانه به نظر می‌رسد. می‌توانیم باور کنیم که نوشتن از نظر او، همان‌طور که خودش می‌گوید، «نوعی پیروزشدن» بر زندگی، و گونه‌ای «ارادة قدرت» است. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها