جمشید کیانفر، مصحح متون تاریخی و مدیر سابق خانه نقد ضمن ابراز ناخرسندی از پختهخوار بودن اساتید دانشگاهها، گفت: توصیه میکنم کارگاههای آموزشی بهمنظور مرغوب شدن آثار چاپی برگزار شود.
وی درباره عنصر پدیدآورنده اثر توضیح داد: با نگاهی به میراث فرهنگی مکتوب در مییابیم که صاحبان و پدیدآورندگان آنها از تخصص و دانش کافی و لازم برخوردار بودند و هیچگاه با اطلاعات اندک، اثری را ولو به صورت سفارشی، تألیف نکردهاند. با دقت به ترجمههایی که از دوره قاجار در دست داریم، متوجه میشویم افرادی به ترجمه اقدام کردهاند که دانش کافی در موضوع ترجمه و تبحر در دو زبان (مبدأ و مقصد) را داشتند و به همین دلیل آثار آنها دارای استحکامی است که در نوع خود بینظیرند.
کیانفر افزود: البته پیشگامان، در عصر حاضر نیز همان خصوصیات صاحبان قلم ادوار تاریخی را داشتند که از آن میان میتوان به افرادی مانند شادروانان عبدالحسین نوائی، عبدالحسین زرینکوب، محمداسماعیل رضوانی اشاره کرد. خوب که بنگریم متوجه میشویم که نخستین پیشگامان عرصه قلم دارای دانش و بینش فوقالعادهای بودند و به قول معروف، آنچه که به رشته تحریر درآوردهاند، حاصل مطالعات، پژوهش و جستوجوی خودشان است.
مشاور علمی فصلنامه تحقیقات اسلامی بیان کرد: اما وقتی به دنیای امروز میرسیم، وضعیت متفاوت میشود. وقتی کمی جلوتر میرویم بهویژه بعد از انقلاب اسلامی، بهویژه در دو یا سه دهه اخیر با یک قانون ِ وزارت علوم، همه چیز به هم میریزد و متأسفانه اساتید فرهیخته دانشگاههای ما پختهخوار میشوند. بدین معنی که پایاننامه دانشجویان که موظف بودند برای دفاع به چاپ برسانند و نام اساتید راهنما و مشاور را بر روی آن قید کنند، کارنامه اساتید دانشگاهی شد.
وی توضیح داد: مراد از بیان پختهخواری، نعوذبالله جسارت و توهین به هیچ یک از سروران و فرهیختگان دانشگاهی نیست؛ بلکه همه ما بهنوعی در جامعه پختهخوار هستیم؛ وقتی لباس یا کفشی را میخریم و یا زمانی که قدم به خانه میگذاریم مادر، همسر و خواهرمان غذایی را پختهاند، کنار سفره حاضر میشویم و آن غذای آمادهشده را میل میکنیم بدون آن که مستقیماً در پخت و پز آن دخالتی داشته باشیم. حال ممکن است مواد اولیه را ما تهیه کرده باشیم اما حاصل، پختهخواری ما است و مرادم از پختهخواری چنین چیزی است.
این مصحح متون تاریخی افزود: وقتی به آثار عرصه پژوهش خوب مینگریم، متوجه میشویم که جملگی کپیبرداری از یکدیگر هستند و هیچ مطلب جدیدی در آنها به چشم نمیخورد.
وی ادامه داد: حال ممکن است این پرسش پیش بیاید که روش تحقیق، روش تحقیق است و نمیتوان هر روز بدعتی در این عرصه نهاد. پاسخم این است که با این وجود چه ضرورتی دارد که به جای تجدیدچاپ آثار قبلی، به صورت دائم این مطالب در آثار جدید بازگو شوند؟!
کیانفر با اشاره به مرحله سوم تولید کتاب یعنی ویرایش، اظهار کرد: همین مسأله را در عرصه ویراستاری نیز میبینیم و گاهی گمراهکننده هم هستند. وقتی سخن از ویراستاری است، یعنی کسی که دانش و معلوماتش همسطح پدیدآورنده اثر است و میتواند در ویراستاری نکات مبهم و احیاناً غلط را اصلاح کند. در حالیکه ویراستارانِ کنونی، در نقطه و ویرگول و تغییرِ است و بود و میباشد، غرق شدهاند و گویی نذر دارند محض رضای خدا یک فرقان نقطه و ویرگول به متن بیفزایند. و این نقطه و ویرگول نذری، کمکی به بهتر شدن اثر نمیکند که هیچ، گاه خواندن راهم مشکل میسازد. از طرفی، رسمالخط و املا نیز مهم است و متأسفانه فرهنگستان زبان و ادب فارسی هر روز با انتشار جزوهای، معضلی بر معضلات ما میافزاید و باعث میشد عدم همخوانی با شیوه و رسمالخط کتابهای درسی به اوج خود برسد. در حالیکه اثری چون «غلط ننویسیم» مرحوم نجفی بهترین اثر در این زمینه است.
وی افزود: وقتی با چنین تنوع کارهای تکراری روبهرو میشویم، نه تنها بر کیفیت آثارمان افزوده نمیشود گاه به بیراهه هم میرویم. حال در این معضلات، دنیای مثلی که آن را مجازی میخوانند، بسیاری از کارها را راحت و آسان کرده است و افراد به جای داشتن دانش، تحقیق، تفحص و مطالعه، دست به کپیبرداری میزنند. کافی است لپتاپ یا کامپیوتر خود را روشن کنند و موضوع مورد نظر را تایپ کنند و با یک کلیک، حاصل اندیشه و تفحص دیگران را بر صفحه کامپیوتر خود ببینند. سپس بهصورت شکسته بسته و ناقص از هر خرمنی خوشهای بچینند و یک کار ابتر و ناقص را به عنوان پایاننامه یا کتاب عرضه کنند.
مدیر سابق خانه نقد ادامه داد: در این میان مؤسسات فراوانی نیز در عرصه تألیف و تدوین به وجود آمدهاند که کار دانشجویان را در عرصه تألیف رساله راحت کردهاند. اگر به مدت 10 یا 20 دقیقه در مقابل دانشگاه تهران که یکی از مهمترین مؤسسات دانشگاهی است، قدم بزنیم نه تنها با سیل عظیمی از اعلامیهها و آگهیهای این قبیل مؤسسات رو به رو میشویم بلکه علناً با افرادی مواجه میشویم که با صدای بلند فریاد میزنند: مقاله، پایاننامه ... آماده برای عرضه داریم. حال در چنین اوضاع و احوالی که دانشجویان از مطالعه، تحقیق و پژوهش بینیاز هستند و با اندک مبلغی میتوانند سیدی یک پایاننامه را برای خود بخرند، سخن گفتن از عرصه تحقیق و پژوهش شاید کار عبثی باشد.
کیانفر درباره رُکن سوم مؤثر در فرایند تولید کتاب یعنی چاپ و صحافی عنوان کرد: از نظر فنی نیز در گذشته قلمهای متفاوتی برای نگارش داشتیم و به نوعی این قلمها در نگارش هر نوع اثری چشمنواز و روحنواز بودند. حال میخواستیم به صورت کتاب باشد یا مکاتبات اداری.
وی افزود: وقتی با دقت مینگریم، متوجه میشویم ذوق ایرانی، قلم تعلیق و نستعلیق و شکسته را به وجود آورد و همچنان نسخ جدید را به قوت خود باقی گذاشت و از هر یک از این قلمها برای نگارش موضوع خاصی استفاده کرد. به طور مثال از قلم نسخ برای کتابت قرآن مجید و کتابهای ادعیه و دینی و از نستعلیق برای دیگر آثار تاریخی و فلسفی و ...و از شکسته نستعلیق در مکاتبات استفاده کرد. همین مسأله ادامه پیدا میکند تا زمانی که پدیدهای به نام چاپ به وجود میآید. در این عرصه نیز میبینیم که نخستین کتابهای چاپی ما اصطلاحاً چاپ سنگی هستند، بدین معنی که کاتب خوشخط یا خوشقلمی اثر را بهصورت زیبایی مینوشت و سپس آن را بر روی سنگ چاپ منعکس میکرد و بعد، آن سنگ را به دستگاه چاپ متصل و بر روی کاغذ آن تحریر صاحب قلم خوشخط منعکس میشد.
این مصحح متون تاریخی بیان کرد: این شیوه، هم درباره چاپ کتاب و هم روزنامهها تا مدتی رایج بود و بعدها حروف سُربی جایگزین آن شیوه تحریر و سنگ چاپ شد. و از حروف سُربی و گاه چوبی برای چاپ استفاده کردند. بهمرور بر اثر پیشرفت تکنولوژی چاپ، شیوههای جدیدی برای چاپ به وجود آمد اما در همان روزگار نیز سعی میکردند که از حروف سُربی متفاوت و در اندازههای مختلف برای موضوعهای متفاوت استفاده کنند. قطع کتاب نیز با توجه به موضوع کتاب و صحافی کتاب با توجه به میزان استفاده از کتاب تعیین میشدند.
کیانفر اظهار کرد: با پیشرفت چاپ و استفاده از تکنولوژی جدید چاپ، بخشی از این ذوق و نیاز از بین رفت. گرچه هنوز هم در برخی از زمینهها این امور رعایت میشوند. مثلاً طبیعی است که برای کتاب کودکان، تصویر بیشتر از حروف نقش بازی میکند. پس کتابها با تصاویر رنگی و نوشته اندک به چاپ میرسند و حتی قطع این قبیل کتابها غالباً به صورت چهارگوش و یا اصطلاحاً خشتی است. همچنین این مسأله درباره کتابهای درسی به نوع دیگری رعایت میشد؛ به این صورت که از قلم یا فونت مناسبتری در حروفچینی کتاب استفاده و روی کاغذ ارزانتر چاپ و با جلد مقوایی به بازار عرضه میکردند. اما کتابهای مرجع و منبع با فونتهای دیگر و با صحافی مرغوبتر چاپ میشدند. حتی قطع این قبیل کتابها باز متفاوتتر از کتابهای درسی و کودکان بود. مثلاً در عرصه هنر معماری، کتابها در قطع رحلی همراه با تصاویر و فونت و حروف زیبایی، کتابآرایی میشدند و مطالب علمی در قطع وزیری و با جلد گالینگور یا مستحکم که اصطلاحاً بدان جلد سخت میگفتند، انتشار مییافتند و حتی رمان را در دو قطع خاص رقعی و جیبی و با جلد مقوایی منتشر میکردند.
وی ادامه داد: اما بهمرور، همین مسأله نیز تغییر پیدا کرد و برخی از ناشران سعی کردند کتاب را فقط به لحاظ فنی، به صورت فاخر منتشر کنند. مثلاً کتابهای رمان را با فونتهای متفاوت و جلد گالینگور به بازار عرضه کردند در حالیکه شما ممکن است رمان را در زمان استراحت مطالعه کنید و اگر در این لحظه خوابتان ببرد و کتاب با آن جلد سخت بر روی صورتتان بیفتد، خدا به فریاد بینیتان برسد. وقتی خوب نگاه کنید متوجه میشوید که کتابهای مرجع، اطلسها و ...غالباً در قطعهای بزرگ و در جلد سخت منتشر میشوند چرا که از آنها اغلب بر روی میز بهرهمند میشویم.
کیانفر بیان کرد: متأسفانه امروزه این نکات کمتر مورد توجه قرار میگیرند و ناشران کمتر به کاربرد کتاب توجه دارند. در حالی که وقتی به تاریخچه قطع کتابها نگاه میکنیم متوجه میشویم که هر کدام از این قطعها کاربرد خاصی داشتند. به طور مثال قطع جیبی را بهراحتی میتوان در جیب قرار داد و از آن استفاده کرد.
مدیر سابق خانه نقد درباره راهکارهای بُرونرفت از معضلات نامبرده، گفت: در دنیای امروز رسم بر این است که کارگاههای آموزشی دایر میکنند. وقتی مؤسسه فرانکلین در ایران برای نخستینبار گشایش یافت برای تربیت ویراستار به تشکیل کارگاهها و حتی اعزام برخی از آنها به کشورهای دیگر برای یادگیری فنون ویراستاری اقدام شد. همینطور برای کیفیت و فن چاپ ،افرادی را پرورش داد که به عنوان ناظر بر چاپ فعالیت میکردند.
وی بیان کرد: به طور مثال شادروان دکتر وحید _ اگر نام حضرتشان درست بخاطرم مانده باشد_ ناظر بر چاپ شاهنامه بایسنقری بودند. وی از تحصیلکردگان و متخصصان چاپ بودند، بهطوری که هم مسائل فنی چاپ و هم رنگها را خوب میشناختند و هم تلفیق آنها را. بنابراین اثر یادشده در کیفیت بینظیری در ایران به چاپ رسیده است.
کیانفر افزود: تا جایی که بخاطر دارم پس از انقلاب تنها مؤسسهای که از متخصصان چاپ بهعنوان ناظر چاپ بهره برده و امور چاپی خود را پیش میبرد، مرکز نشر دانشگاهی بود که آن هم با تغییر مدیریت گویا به بوته فراموشی سپرده شد و شاید هم آن را زاید تشخیص دادند.
این مصحح متون تاریخی تأکید کرد: امروز هم توصیه همین است که از افراد متخصص چاپ و تحصیلکرده در امر چاپ به عنوان ناظر چاپ استفاده شود و با برپایی کارگاههای آموزشی چاپ نیروی جدیدی را پرورش دهیم تا آثار چاپشده به صورت مرغوب و خوب به بازار عرضه شود.
نظر شما