محمد امین قانعی راد درباره وضعیت نشرعلوم اجتماعی در ایران گفت: گفتمان معرفتشناسی و گفتمان علوم اجتماعی کاربردی دو گفتمان غالب در نشر علوم اجتماعی است. در دانشگاههای ایران نیز هر دو گفتمان وجود دارد اما با گرایش معرفتشناسی همراهی کمتری دارد.
گزارش کامل نشست را در ادامه بخوانید:
افشین داورپناه: شاید از حدود دو دهه پیش دکتر قانعیراد با دغدغه پیوند علم و جامعه و نیز بررسی وضعیت علوم اجتماعی در ایران کتابها و مقالات متعددی را نگاشته است همچنین کتاب «هابرماس و روشنفکران ایرانی» که سال گذشته توسط ایشان منتشر شد مورد اقبال قرار گرفت. به هرحال ایشان از استادانی هستند که تمرکز بسیاری روی ساماندهی وضعیت علوم اجتماعی در ایران داشته است. بررسی این موضوع وابسته به متغیرهایی چون وضعیت آکادمی، تدریس علوم اجتماعی، وضعیت دانشجویان، استادان و ... است. شاید نشر حوزه علوم اجتماعی نیز بتواند بازتابی از وضعیت آن باشد. تعداد کتابهای ترجمهای و تالیفی و سنجش کیفیت این آثار میتواند به ما در ارزیابی این وضعیت کمک کند. در سال 1997 انجمن جامعهشناسی در گفتگو با جامعهشناسان مختلف نظرسنجی را به عمل آورد تا براساس آن بهترین و برترین کتابهای علوم اجتماعی در قرن بیست و یکم انتخاب شود. نکته جالب توجه این است که از میان فهرست صد کتابی که مشخص شد 10 کتاب برتر آن تعیین و پس از آن 8 کتاب به زبان فارسی ترجمه شد. همچنین از فهرست صدکتاب برتر تاکنون 32 کتاب به زبان فارسی ترجمه شده است. در سال گذشته نیز 700 عنوان کتاب مشخص شده و بهطور مشخص 500 عنوان مربوط به کتابهای حوزه جامعهشناسی، انسانشناسی، جمعیتشناسی و ارتباطات است. همچنین 175 عنوان کتاب ترجمه شده و این خود میتواند وضعیت نشر در علوم اجتماعی ایران به لحاظ کمی را توضیح دهد. حال ارزیابی شما از وضعیت نشر علوماجتماعی در ایران چیست؟
محمدامین قانعیراد: در ابتدا به این موضوع اشاره کنم که برگزاری نمایشگاه کتاب بهذات اثرگذار است حتی اگر کتابی خریداری نشود. اما برای تشریح وضعیت نشر در علوم اجتماعی باید به برگزاری کتاب سال گذشته اشاره کنم. ما در سال گذشته موفق نشدیم کتابی را بهعنوان اثر برجسته انتخاب کنیم. البته این بهمعنای عدم تدوین کتاب خوب نبود. اما وقتی آثار را برای واحدها و مراکز پژوهشی بهمنظور داوری فرستادیم بین نمرات داوران تفاوتهای فاحشی وجود داشت در حالی که در حوزه علوم پایه و تجربی با چنین مشکلی روبهرو نبودیم. بنابراین داوریها در حوزه علوم اجتماعی از واریانس بیشتری برخوردار بودند و این شاید نشاندهنده پارهپاره شدن فضای علوم اجتماعی و تنوع نابسامان فکری است. بنابراین در یک نگاه کلی در نشر علوم اجتماعی ایران اگر جنبه علمی وجود داشته باشد همراه با نارواداری است و اگر جنبه علمی هم نباشد همراه با دوستی و دشمنی سازمانی است. این موضوع وضعیت نامناسبی را ایجاد کرده و بهطور مثال موجب شد که سال گذشته نتوانیم کتاب برتری در این حوزه انتخاب کنیم.
داورپناه: در حوزه علوم انسانی ما با گفتمانهای متنوعی روبهرو هستیم بهطور مثال گفتمان بومیگرایی موافقان و مخالفانی در ایران دارد آیا میتوان از گفتمانهای غالب در علوم اجتماعی انام برد؟
قانعیراد: بههرحال کار مشکلی است اما همانطور که بیان شد بخشی از موضوع به دوگانگی فضا در علوم اجتماعی برمیگردد. مهندسی علوم اجتماعی در ایران بهدنبال این است که این علم را بهعنوان یک رشته از بیرون دانشگاه بهلحاظ معرفتی و کاربردی بررسی کند در همین راستا دوگرایش بهوجود آمده است. گرایش نخستین بهدنبال تاسیس علم دینی است و میگوید باید جامعهشناسی اسلامی داشته باشیم که پایگاه آن حوزه علمیه است، گرایش دوم بهعلوم اجتماعی کاربردی اعتقاد دارد و معتقد است که این علم باید دستگاه معرفتی داشته باشد که برای بهبود برنامهها و سیاستهای دولت و ... بهکار گرفته شود. اکنون گرایش معرفتشناسی در ایران از وضعیت خوبی برخوردار است و موسسات مختلف به بحث علم دینی میپردازند و محصولات و تولیدات آن را به لحاظ کمی میتوان مثبت ارزیابی کرد. گرایش کاربردی نیز برای خود ناشران و کانونهایی دارد که به دنبال ارایه راهحل برای حل مسایل اجتماعی و رابطه دولت و مردم است. در مقابل این دو، در دانشگاه وضعیت خاصی وجود دارد بدین معنی که یک نوع همراهی با هر دو گرایش دیده میشود البته گرایش معرفتشناسی همراهی کمتری دارد.
داورپناه: شاید بخشی از این موضوع به این دلیل باشد که فارغالتحصیلان برای جذب پروژههای تقویتی معمولاً با کارفرمایانی روبهرو میشوند که گرایش به معرفتشناسی وابستگی دارند.
قانعیراد: بههرحال بحث درآمدزایی برای استادان و دانشجویان مهم است گاهی اساتید با پروژهای تحقیقاتی فقط از دید اقتصادی نگاه میکنند در حالی که ما باید کاری بکنیم که پروژهها صرفا برای جذب بودجه انجام نشود. متاسفانه بسیاری از پروژهها قابلیت تبدیل شدن به کتاب و مقاله را ندارند و بهعبارت بهتر دستاوردی از آنها استخراج نمیشود. بههرحال در دانشگاه هر دو گفتمان در حوزه علوم اجتماعی جدی گرفته نمیشود و در این باره مقاومت وجود دارد. ما اساتیدی را در دانشگاه داریم که پارادایمهای علمی خودشان را به دانشجو منتقل میکنند اگرچه که خود این سنتها را گاهی تصادفی به دست آوردهاند اما براساس آن تدریس میکنند و کتاب مینویسند بنابراین این یک نوع نمایش علمی بودن است که نشان دهیم همه در حال کار علمی کردن هستیم در حالی که خودمان فاقد دغدغههای علمی هستیم بدین معنی که علم باید نگاه به مسایل جامعه داشته باشد اما امروز ما در علم درگیر دغدغههای روششناسی در حد حاکمیت فرمالیسم علمی هستیم.
داورپناه: بهنظر میآید بخشی از این موضوع به این دلیل باشد که برخی استادان بهدنبال زندگی آکادمی بیدردسر هستند بنابراین به سراغ ترجمه آثار کلاسیک میروند و حتی از این طریق اسم و رسم پیدا میکنند اما چون نمیخواهند خود را درگیر آن دو گفتمان جدی علوم اجتماعی کنند راه ترجمه را پیش میگیرند و بههمین دلیل است که یک فضای انفعالی شکل گرفته است. از سوی دیگر تعدادی از اساتید درگیر ژورنالیسم و سخنرانی هستند.
قانعیراد: باید در نظر داشته باشیم که فعالیت علمی دانشجویان و استادان در سازمان دانشگاه صورت میگیرد سازمان هم قواعد بوروکراتیک دارد و میگوید چگونه آدمها استخدام شوند در نتیجه اساتیدی که میخواهند ارتقا پیدا کنند باید در همین چارچوب فعالیت کنند و در نهایت تبدیل به انسانهای سازمانی و کارمند مسلک میشوند. همچنین دانشگاه با نظام دولتی رابطه بوروکراتیک دارد و ما این را در عزل و نصبهای تغییر دولتها میبینیم. یکی دیگر از مسایلی که وجود دارد این است که اساتید ما اغلب مقالات خودشان را هم نمیخوانند چون قالبهای صوری است و بههمین دلیل فاقد ایده است در حالی که کار تالیفی خلاقیت و ظرافت فکری میخواهد به همین دلیل است که استادان راه کتابهای ترجمهای یا تالیف کتب درسی را پیش میگیرند چرا که این دو هم سادهتر است و هم برای صاحب آن شأن و اعتبار میآورد.
ما در حوزه نظریههای جامعهشناسی کتابهای درسی استاندارد خوب داریم بنابراین اگر کتاب درسی تالیف میشود باید توجیه مناسبی داشته باشد نه اینکه تقلیدی از آثار دیگر باشد. متاسفانه اغلب این کتابها دچار آشفتگی است و انتقال درست نظریهها بهندرت در آن صورت گرفته است. من سال گذشته 4 کتاب داشتم که به بازار کتاب آمد اما از میان آنها کتاب «هابرماس و روشنفکران ایرانی» موردتوجه قرار گرفت اگرچه که ممکن است نسبت به کارهای دیگر من کمتر خلاقیت و ظرافت فکری داشته باشد. حال ممکن است عدهای فکر کنند که من کتابهایم را برای پرکردن رزومه تدوین میکنم اما واقعیت این است که از نوشتن آنها انگیزه و هدف دارم.
داورپناه: یکی از مسایلی که در نشر کتابهای علوم اجتماعی وجود دارد چرخه معیوبی است که پس از انتشار کتاب محسوس است بدین معنی که ناشر فقط کتاب را منتشر میکند اما پس از آن برنامهای برای اطلاعرسانی و تبلیغ ندارد شاید درباره کتاب «هابرماس و روشنفکران ایرانی» تبلیغات بهتری از سوی ناشر و یا انجمنهای علمی صورت گرفته است.
قانعیراد: در ایران سازوکارهایی برای تبلیغ کتاب وجود دارد که یکی از آنها انجمنهای علمی است در انجمن جامعهشناسی ایران نقد و بررسی کتابها دنبال میشود از سوی دیگر مجلات در عرصه عمومی منتشر میشود که با وجود جهتهای فکری متفاوت توانستهاند بهکتابهای تاثیرگذار بپردازند. بنابراین من میپذیرم که نهادهای میانجی در تبلیغ کتاب تاثیرگذارند.
داورپناه: در ایران در دورههای مختلف متفکرانی مطرح میشوند بهطور مثال در یک دوره هابرماس، فوکو، ژیژک و ... مورد توجه قرار میگیرد اما در خارج از کشور چنین اتفاقی صورت نمیگیرد. آیا حوزه علوم اجتماعی ایران آگاهانه به سراغ این متفکران میرود یا اینکه صرفا هر متفکری که زودتر آثارش ترجمه میشود در آکادمی مطرح میشود؟
قانعیراد: یکی از متفکرانی که در دهه 70 در ایران مطرح شد هابرماس بود و این بهدلیل زمینه اجتماعیای بود که در آن دوره وجود داشت من در کتابی که درباره هابرماس منتشر کردم بهاین موضوع پرداختم که برخی از روشنفکران ایرانی بعد از پایان جنگ بهدنبال بازسازی اندیشه خود در عین حفظ مبانی بودهاند و علیرغم اینکه ناقد غرب بودند میخواستند به توسعه سیاسی کشور کمک کنند. این نیروها برای رسیدن به اجماع پروژه گفتوگو و ساخت جامعه مدنی را مطرح کردند و از همین منظر به هابرماس پرداختند در سالهای بعد هم ما فضای گویشهای اجتماعی جدیدی را مانند زنان، جوانان، محیطزیست و ... داریم که برخی از متفکران بهدلیل این زمینهها مطرح شدند.
داورپناه: اما درباره برخی از متفکران مانند وبر یا دورکیم با وجود اینکه یکی از اندیشمندان کلاسیک مهم است کمتر کتابی ترجمه یا تالیف شده است. درباره زیمل هم با اینکه برخی چارچوبهای فکریاش برای ما ارزشمند بوده اما به آن پرداخته نشده است. علت این موضوع چیست؟
قانعیراد: از اندیشههای وبر در ایران استفاده نشد چون وبر منتقد بوروکراسی بود. اما درباره دورکیم باید گفت که کسی کتاب «تقسیمکار اجتماعی» او را مورد تامل نداده است چون ما بهجای اینکه متنخوانی را در بین دانشجویان گسترش دهیم به تکستبوک توجه کردهایم. البته قطعاً این کتابها باید ترجمه میشد و به دانشجویان تدریس میشد اما شیوه متنخوانی باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد. این کاری است که در دانشگاههای خارج از کشور انجام میشود.
داورپناه: شاید بهاین دلیل که دانشگاههای ایران سازمانی است اما در خارج از کشور دانشگاهها و آکادمیها امکان بیان گفتمانهای خاصی در علوم اجتماعی را دارند. اما در ایران این آزادی بیان وجود ندارد.
قانعیراد: همینطور است در غرب نظریهپردازانی چون پارسونز و مرتون در دانشگاه هاروارد کار میکنند و پروژههای خودشان را دنبال میکنند چرا که نخبهگرایی در عرصه علم در خارج کشور اعمال میشود اما ما در ایران فاقد آن هستیم. امروز ما نیازمند اقتدار معرفتی هستیم. از سوی دیگر در خارج از کشور سیستم ارزیابی دقیقی برای ارتقای اساتید وجود دارد اما ما در ایران فاقد چنین دستگاهی هستیم و بنابراین باید اقتدارگرایی در علم وجود داشته باشد تا مانع از پوپولیسم علمی شود. متاسفانه امروز این پوپولیسم نهادهای دانشگاهی اجازه نمیدهد که افراد توانمند بالا بیایند و ابراز وجود کنند. همچنین در ایران نگارش کتاب ادامه پروژه فکری مولف نیست در حالی که در خارج از کشور دانشمندانی چون گیدنز یا فوکو در ادامه پروژههای پژوهشی خودشان کتاب تالیف میکنند. اما نکتهای درباره کتابهای ترجمهای بگویم.
متاسفانه ترجمه جدی در حوزه علوم اجتماعی انجام نشده البته ترجمههای حسن حبیبی که در این حوزه صورت گرفت بهدلیل ثقیلبودن برای دانشجویان قابل استفاده نبود بعدها ترجمه باقر پرهام صورت گرفت که ترجمه بهتری بود اما همچنان واژههای سختی داشت با چنین نوع ترجمههای پیچیده نمیتوانیم انتظار آموزش درست به دانشجو را داشته باشیم بنابراین بر ترجمه کتابهای علوماجتماعی بحث واژهگزینی و نداشتن معادل بسیار مهم است که باید مورد توجه قرار گیرد. درباره کتابهای درسی هم مطالعه بیشتری وجود دارد چرا که دانشجو در فرایند تحصیل مجبور به خواندن آن است و علاقه به مطالعه کتابهای عمومی کم است. این مشکل نیز تنها با تقویت نظام آموزشی مرتفع میشود چرا که این نظام دانشآموز و دانشجو را نسبت به کتاب متنفر میکند. مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بهعنوان متولی باید به کنشگر تبدیل شده و در تعامل با وزارت آموزش و پرورش شوق کتابخوانی را از کودکی در بچهها بهوجود بیاورد.
داورپناه: بهعنوان سوال آخر سالها فکر میکردم شکلگیری انجمنهای غیردولتی میتواند موجب تغییراتی در این حوزه بشوند اما پس از سالها میبینیم که سازوکارها به شکلی است که انجمنهای علمی نمیتوانند بهخوبی فعالیت کنند.
قانعیراد: یکی از مسایلی که این روزها در فضای علمی مطرح است بحث تجاریشدن است انجمن جامعهشناسی ایران بهعنوان یک انجمن علمی تقویت تعاملات و ارتباطات را بهعنوان یک هدف برای خود تعریف کرده و بهدنبال این است که عوامل موجب جدایی تفرقه را کاهش دهیم و عوامل همگرایی را تقویت کند اما متاسفانه مسایل اقتصادی مانع از این شده و رقابتهایی را ایجاد کرده است. بههرحال انجمن جامعهشناسی باید به دنبال راههای باشد که همگرایی و اشتراک بین گفتمانها را تقویت کند.
سیاُمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران با شعار «یک کتاب بیشتر بخوانیم» و با ریاست سیدعباس صالحی از 13 تا 23 اردیبهشت در مجموعه نمایشگاهی شهر آفتاب میزبان علاقهمندان به کتاب و کتابخوانی خواهد بود.
نظر شما