یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۸:۰۰
بهزاد قادری: «جن‌زدگان» ایبسن با رمان «جن‌زدگان» داستایوسکی همانندی‌هایی دارد/ تاثیر تراژیک نیهلیسم بر فرد و جامعه

بهزاد قادری، مترجم نمایشنامه «جن‌‌زدگان» ایسبن در گفت‌وگو با ایبنا اشاره کرد که این نمایشنامه با رمان داستایوسکی به نام ­«جن‌­زدگان»­ همانندی خیره‌کننده دارد؛ این همانندی، تاثیر تراژیک نهیلیسم بر فرد و جامعه است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ـ محمد آسیابانی: به تازگی نمایشنامه «جن زدگان» اثر هنریک ایبسن، نمایشنامه‌نویس مشهور و اثرگذار نروژی، با ترجمه‌ای از دکتر بهزاد قادری از سوی نشر بیدگل منتشر شده است. قادری یکی از معدود ایبسن‌شناسان ایرانی و از مترجمان تخصصی آثار این نویسنده مشهور به زبان فارسی است. به دلیل اهمیت انتشار این نمایشنامه با او به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه آن را مطالعه خواهید کرد.

«جن‌زدگان» برای نخستین بار است که به فارسی ترجمه می‌شود؟
سابقه ترجمه این اثر که به پیروی از متن انگلیسی (Ghosts) آن­را «اشباح» ترجمه کرده‌اند، به سال 1339 می‌رسد که زنده‌یاد مهدی فروغ آن را به فارسی برگرداند. از آن زمان به بعد هم شاهد چند ترجمه از این اثر بوده‌ایم. من این اثر را در مقاطع مختلفی از کارم ترجمه و بعد رهایش می‌کردم، تا اینکه سال پیش جمعش کردم. ترجمه من از این اثر نخستین بار است که منتشر می‌شود. حال چرا به این­‌کار شتاب دادم؟ اول اینکه همیشه فکر می‌کردم اگر در بحثِ اوج رئالیسمِ شاعرانه نمایشنامه «مرغابی وحشی» پای «جن‌زدگان» را به‌وسط نکشم، کار بیهوده‌ای کرده­ ام؛ برای همین، اول باید اینکار را ترجمه می‌کردم تا هم آن­ را از خود کنم و هم بتوانم به «مرغابی وحشی» جلوه بهتری بدهم! دوم این­که که فکر می‌کردم برای توزیع عادلانه زبان ایبسن در میان شخصیت‌ها، باید در ترجمه فارسی «جن‌زدگان» یک­بار دیگر به فرایند مازوخیسم در ترجمه تن بدهم.  
 
دلیل شما برای انتخاب نام «جن‌زدگان» به جای «اشباح» چیست؟
در پیشگفتاری که برای این اثر نوشته‌ام، این را توضیح داده‌ام. بازهم می‌گویم، من برای کار و زحمت دیگران احترام قائلم و هرگز فکر نمی‌کنم نام اشباح برای این نمایشنامه «غلط» است. هر ترجمه‌ای خوانشی یگانه است و چه خوب می‌شود که از یک اثر چندین ترجمه موجود باشد تا مردم با دیدگاه‌های مختلف آشنا شوند.

تاکنون این نمایشنامه با استناد به Ghosts در زبان انگلیسی یا Gespenster در زبان آلمانی به اشباح ترجمه شده است. این مفهوم تمامی معانی موردنظر ایبسن را نمی‌رساند. در زمان ایبسن، این اثر با نام Les Revenants به زبان فرانسه ترجمه شد که به مفهوم مورد نظر ایبسن نزدیک‌تر است. واژه نروژی  Gjengangere به معنای کسی یا پدیده­ای است که دوباره به جایی باز می‌گردد یا رویدادی که دوباره رخ می‌دهد. به همین دلیل، «اشباح» این مفاهیم را نمی‌رساند و ترکیباتی چون «بازآیندگان» یا «بازگشته‌ها» معادل‌های بهتری‌اند، که در ترجمه به زبان فرانسه می‌شود Les Revenants و این نزدیک‌ترین مفهوم به دیدگاه ایبسن است. این‌ها چند نمونه «بازگشت» در این نمایشنامه‌اند، همسر خانم آلوینگ، پس از یک دوره عیاشی، خانه‌نشین می‌شود؛ اینک اُسوالد، پسر این­دو، پس از دوره‌ای زندگی در پاریس باز می‌گردد و خانه‌نشین می‌شود؛ بیماری پدر اینک به سراغ پسر آمده است؛ پدر اُسوالد در غذاخوری با مادر رگینه معاشقه کرده بود، حالا اُسوالد در غذاخوری با رگینه چنین می‌کند؛ مادر رگینه از خانه خانم آلوینگ اخراج می‌­شود؛ اینک خود رگینه آنجا را ترک می‌کند؛ مادر رگینه در خانه انگستران چیزی جز یک کالای اقتصادی نبوده؛ اینک رگینه به عنوان زینت‌المجالس به مسافرخانه انگستران باز می‌گردد؛ تکرار گذشته به شکل مضحک و تلخ.

واژه «بختک­‌ها» تا اندازه‌ای مفهوم «بازگشت» را دارد، اما این بازگشت بیشتر یادآور کرختی اعصاب و منگی حاصل از آن است. در نگاهی دیگر، «جن‌زدگی» هر دو مفهوم تسخیر روانی فرد و حضور مکرر و پوشیده موجوداتی در جایی یا در روان کسی را می‌­رساند. از این گذشته، «جنت» به مفهوم بهشت با «جن» از یک ریشه‌اند و «جن‌زدگی» تقابل دو مفهوم «آرمان» در اندیشه کشیش ماندرش و خانم آلوینگ را نیز بهتر می‌رساند، دو برداشتی که دیگران را هم جن‌زده می‌کند، اما به جنت نمی‌انجامد.

از اینها گذشته، در بحث‌های مربوط به ایبسن و پیوند بینامتنی آثار او با کارهای معاصرانش، مثل داستایوسکی، همانندی‌هایی از حیث درونمایه می‌بینیم. نمایشنامه «روسمرسهولم» از نظر درونمایه گناه و میل درونی به اعتراف و تزکیه روانی، پژواک دراماتیک جنایت و مکافات (1866) داستایوسکی است. رمان داستایوسکی به نام ­«جن‌زدگان»­ (1872) نیز با این نمایشنامه ایبسن یک همانندی خیره‌کننده دارد و آن تأثیر تراژیک نهیلیسم بر فرد و جامعه است، نکته‌ای که خود ایبسن نیز در پیوند با این نمایشنامه به آن اشاره می‌کند. این شد که نام جن‌زدگان را برای این اثر برگزیدم.
 
گویا برای نخستین بار است که این نمایشنامه از زبان اصلی ــ و نه زبان‌های واسطه ــ ترجمه می‌شود.

خیر، چنین نیست، ولی در ترجمه این اثر از متون متفاوتی استفاده کرده و همه را هم با متن نروژی مقابله کرده‌ام.  یک‌سالی که در اسلو بودم، زبان نروژی امروزی را در سطح ابتدایی‌اش یادگرفتم اما زبان ایبسن آمیزه‌ای است از دانمارکی، سوئدی، و نروژی. معضل ما هم با ایبسن در ترجمه‌های انگلیسی یکی دوتا نیست. با برنارد شاو موافقم که می‌گفت در انگلیس وقتی ایبسن را ترجمه می‌کنند، اول باید او را به ابتذال بکشند. حالا چرا؟ شاو بازیگران حرفه‌ای انگلیس را بلای مترجم می‌دانست چون، به نظر او، این بازیگران بیشتر به ایراد و اجرای نطق و خطابه روی صحنه معتاد بودند (و هنوز هم هستند)؛ در نتیجه، مترجمان باید ایبسن را طوری به انگلیسی ترجمه می‌کردند که این بازیگران را به زحمت نیندازند! این دشمن جوهر زبان ایبسن است، خاصه در آثار رئالیستی‌اش که می‌خواست با زبان، هم‌زمان، چند کار را انجام دهد: 1- از شهرنشینان میان‌­مایه بنویسد؛ 2- نوسانات روحی و ظریف آنها را ثبت کند و 3- از شاعرانگی هم دورنیافتد. مطابقت دادن ترجمه انگلیسی آثار ایبسن با متن نروژی آنها به من کمک می‌کند که قالب هر دیالوگ و حد و اندازه واژگان را ببینم، که خودش امر مهمی است.   
 
درباره ترجمه‌های جدید خود نیز کمی توضیح دهید. گویا قرار است دیگر ترجمه‌های شما از ایبسن نیز از سوی ناشر «جن‌زدگان» منتشر شود.

قرار است همه آثاری که از ایبسن ترجمه کرده‌ام نیز به ترتیب برای چاپ از سوی نشر بیدگل آماده شوند. اثر بعدی نمایشنامه «مرغابی وحشی» است که با متن نروژی هم مطابقت داده شده و زبان دراماتیک آن زنده‌تر از چاپ‌های قبلی شده است. همچنین، مقدمه تازه‌ای هم بر این نمایشنامه نوشته‌ام که بیش از 40 صفحه است، در دو بخش؛ اولی بحث درباره مفهوم رئالیسم شاعرانه با آمیزه­ای از زندگی «میان‌مایگان» شهرنشین است، دومی گفتاری است درباره راه­کارهای ما در هنگام ترجمه این اثر، با این هدف که ترجمه را تابع و برآیندی از پژوهش و میزان عمق آن بشناسانم. گویا پس از ایبسن، در بیدگل نوبت به کارهای ما از یوجین اونیل، نمایشنامه‌نویس مشهور آمریکایی، می‌رسد.

کتاب «نخستین دموکراسی» که دومین کتاب از پال وودراف و درباره پیوند تئاتر با دموکراسی و عرف و خرد شهروند است، باید هم­زمان با این نمایشنامه‌ها برای چاپ آماده شود. تجدید چاپ (سوم) ترجمه کتاب «مرگ تراژدی» اثر مشهور جورج استاینر و کتاب تالیفی‌ام «ایبسن، آرمان­شهر و آشوب» و ... هم در نوبت انتشارند.

نمایشنامه «جن‌زدگان» اثر هنریک ایبسن و ترجمه بهزاد قادری با شمارگان هزار نسخه، 137 صفحه و بهای 11 هزار تومان از سوی نشر بیدگل روانه کتابفروشی‌ها شده است.

درباره مترجم
بهزاد قادری دارای دکترای ادبیات نمایشی از انگلستان است. او تاکنون سمت‌های علمی و آموزشی مختلفی را در دانشگاه‌های ایران و کشورهای دیگر تجربه کرده است. مقالات پرشماری به قلم او در نشریات ایرانی و بین‌المللی منتشر شده است.

از میان ترجمه‌های منتشرشده دکتر قادری در حوزه نمایشنامه می‌توان به این موارد اشاره کرد: «پابرهنه در آتن» اثر مکسول اندرسن (با حسین زمانی مقدم)، «اطلس جهان» اثر شلای استیفنسن، «مرغابی وحشی» (با یداالله آقاعباسی)، «روسمرسهولم»، «هنگامی که ما مردگان سربرداریم»، «جان گابریل بورکمان» و «پرگنت» همه از آثار هنریک ایبسن، «نخستین آدم»، «مارکوپولی» (با آقاعباسی)، «گوریل پشمالو» و «مرد یخین می‌آید» همه از آثار یوجین اونیل، «ادبیات مرده‌شور» اثر هاوراد برنتن، «اسم من آرام است» نوشته ویلیام سارویان (مجموعه داستان)، «سارداناپولس» اثر لرد بایرون و دو نمایشنامه به نام «خاندان چن‌چی»، به ترتیب از پرسی بیش شلی و آنتونن آرتو.

همچنین «مرگ تراژدی» نوشته جرج اشتاینر و «ضرورت تئاتر» نوشته پال وودراف، از ترجمه‌های منتشرشده قادری در حوزه نظری تئاتر هستند.

از میان تألیفات علمی و پژوهشی وی نیز می‌توان به «ایبسن، آرمانشهر و آشوب»، «با چراغ در آینه‌های قناس: ادبیات نمایشی رمانتیسم و تئاتر پسامدرن»، «گذر از تئاتر ارسطویی به درام پسامدرن»، «هر کسی را اصطلاحی داده‌اند: شش گفتار پیرامون ترجمه متون نمایشی» اشاره کرد.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها