اولین نشست از سلسله نشستهای تاریخ شفاهی کتاب برگزار شد
ماجرای کتابهای «پشت جلد سفید» اوایل انقلاب/ روایت طهوری از چاپ کتاب سهراب سپهری و عباس اقبال
سید احمدرضا طهوری، مدیر انتشارات طهوری در اولین نشست تاریخ شفاهی کتاب که در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب برگزار شد، گفت: اینکه هر ایرانی دو یا سه صفحه در سال کتاب میخواند یا چقدر برای خرید کتاب هزینه میکند بازی با ارقام است، شعور و شخصیت اشخاص نشان میدهد چه کسی کتابخوان است.
حدادی در ابتدای این نشست که به صورت پرسش و پاسخ برگزار شد، به تحسین ویژگیهای اخلاقی مرحوم سید عبدالغفار طهوری، بنیانگذار انتشارات طهوری پرداخت و او را فردی دارای شهرت حسن اخلاق و شوخ طبع معرفی کرد. این نشست به صورت میزگرد برگزار شد، نصرالله حدادی پرسشهایی را مطرح کرد و سید احمدرضا طهوری نیز به آنها پاسخ داد.
از چه زمانی به این حرفه وارد شدید؟
خانواده من از ابتدا در زمینه کتاب فعال بودند. هنگامی که برادر مرحومم «رضا» به دنیا آمد، فرو رفتگی در سر او ایجاد شده بود که در اثر حمل کتابهای زیاد توسط مادر در دوران بارداری به وجود آمده بود. اگر موفقیتهایی برای خانواده ما بهوجود آمده، محصول همکاری خانواده بوده است. علاوه بر مشارکت خانواده، پدر مسئولیت اصلی کار را به عهده داشت و این در روزگاری بود که ما از لحاظ موقعیت مالی در مضیقه بودیم اما من به همراه مادر، خواهر و برادرم به پدر کمک میکردیم.
نشر در ایران به شکل خانوادگی بوده و ناشران نسل اندر نسل مسائل کتاب را به دوش کشیدهاند، نحوه حضور مرحوم طهوری از کتابفروشی در خیابان شاه آباد سابق به جلو دانشگاه که تعداد اندکی از کتابفروشان در آنجا حضور داشتند، چگونه بود؟
پدر بعد از مهاجرت از خلخال به تهران در حدود سال 1323 توسط یکی از اقوام در یکی از ادارات دولتی مشغول به کار میشود که به مذاقش خوش نمیآید. او دستفروشی کتاب را انتخاب میکند و به کتابخانه دانش میرود و به شاگردی در آنجا مشغول میشود. بعد از آن به کتابفروشی خیابان «شاه آباد» و سپس روبهروی دانشگاه نقل مکان میکند.
مرحوم طهوری چگونه در استمرار فرهنگ ایران زمین نقش ایفا کرده است؟
پدر این کار را مرهون حضور خود در کتابخانه دانش میداند که بسیاری از استادان و دانشمندان همچون عباس اقبال به آنجا آمد و شد داشتند. پدرم در سال 1332 اولین کتاب را با نام «تذکرة الملوک» به چاپ رساند. مرتب کردن آثاری که به چاپ میرسید ابتدا توسط خانواده انجام و سپس برای صحافی ارسال میشد.
چرا مرحوم طهوری هرگز قیمت کتاب را تغییر نمیداد و این کار را توهین تلقی میکرد؟
در آن زمان بسیاری از کتابفروشان این کار را میکردند. پدر معتقد بود کتاب کالا نیست و نباید به آن به چشم کالا نگریسته شود و هر نوع کتابی را به فروش نمیرساند. بعضی استادانی که هنوز زندهاند در هنگام دانشجویی از پدر به صورت قسطی کتاب میخریدند. از جمله این افراد خانم دکتر میراحمدی است که حق تالیف اولین کتاب خود را از انتشارات ما نگرفت.
چرا مرحوم طهوری هر نوع کتابی را به فروش نمیرساند؟
پدر تا اصالت کتاب را تایید و آن را مطالعه نمیکرد، آن را نمیفروخت. او معتقد بود کتاب مانند دارو است که اگر اشتباه به مخاطب داده شود، باعث بیماری خواهد شد. نباید هر کتابی به دست مردم داده شود. او در سال 1363، چهار کتاب از عباس اقبال را به چاپ رسانید و با توجه به اینکه بیشتر از 30 سال از درگذشت اقبال میگذشت، با زحمت فراوان «زهرا اقبال» دختر او را پیدا کرده و حق تالیف کتاب را با همکاری انتشارات سنایی و طهوری پرداخت کرد.
نتیجه شکایت از ناشرانی که «هشت کتاب» سهراب سپهری را منتشر کردند، به کجا رسید؟
انتشارات ما قرارداد چاپ «هشت کتاب» را با سهراب سپهری امضا کرده بود اما چند ناشر این کتاب را به صورت غیر قانونی چاپ کردند که از میان آنها، انبار سه ناشر را پیدا کردیم. هنگامی که پرونده را به دادگاه فرستادیم، قاضی گفت: «شاید شما کتاب را خودتان چاپ کردهاید تا حق تالیف آن را بگیرید؟» که یکی از ناشران حاضر در دادگاه گناه خود را به گردن گرفت. شاید اگر غیر از این اتفاق میافتاد من محکوم میشدم.
در مدت زمان 18 سالی که کتابفروشی طهوری روبهروی دانشگاه قرار داشت، چند عنوان کتاب به چاپ رسید؟
تا سال 1350 حدود 150 عنوان کتاب به چاپ رسید و از میان آنها کتاب «یادداشتهای زرین کوب» کتاب مورد علاقه پدر و از پر فروشترین کتابها بود که با تکنولوژی امروز باز هم کسی نمیتواند کتابی با این کیفیت و دقت چاپ کند. کتاب «دبستان مذاهب» که شامل تاریخ ادیان میشود نیز از جمله کتابهایی بود که متاسفانه به فروش نرفت.
کتابفروشان در گذشته بیشتر از پول، کتاب در میان خود رد و بدل می کردند که این باعث رونق گرفتن کتاب نیز میشد. نظر شما در این زمینه چیست؟
ما با کتابفروشیهایی که در سطح خودمان بودند، کتاب مبادله میکردیم اما سقفی هم برای قیمت میگذاشتیم و این کار برای حرمت دادن به کتاب صورت میگرفت.
حق التالیف را افرادی مانند مرحوم طهوری و آل رسول در سال 1332 باب کردند در حالی که این حق تنها برای افراد مشهور در نظر گرفته میشد؟
پدر هرگز از انتشار محتوای کتابی پشیمان نمیشد زیرا پیش از چاپ آن را مطالعه میکرد اما گاهی به دلیل رفتار بعضی مولفان از چاپ آن پشیمان میشد. او ناشری را رقیب خود نمیدانست اما گاهی از ناشرانی که کتاب او را چاپ کرده بودند، گله میکرد.
مرحوم طهوری برای قیمت گذاری کتاب چگونه عمل میکرد؟
در گذشته مخارج را ضرب در (5/2) میکردند و حق تالیف و دیگر هزینهها از آن کسر میشد تا قیمت کتاب مشخص شود. پدر تورم را در قیمت کتاب وارد نمیکرد اما امروزه فقط چند ناشر هستند که قیمت کتاب را تغییر نمیدهند و اکثر ناشران برخلاف این عمل میکنند.
آیا مرحوم طهوری برای معرفی آثارش، به تبلیغات هم توجه نشان میداد؟
پدر حداقل برای هر کتاب یک بار در روزنامه اطلاعات تبلیغ میکرد و این شاید تاثیری هم در فروش داشت.
قرارداد چاپ «هشت کتاب» سهراب سپهری چگونه با او بسته شد؟
سهراب برای خرید به کتابفروشی ما میآمد که این سبب آشنایی و بعد قرارداد چاپ کتاب او شد. همفکر بودن سهراب سپهری و پدر هم از دلایل چاپ کتاب محسوب میشود.
آیا انتشارات طهوری با سازمان اطلاعات و امنیت کشور به مشکل برخورده بود؟
در حکومت قبل هر سه ماه یک بار کسی از سازمان اطلاعات و امنیت به مغازه ما میآمد و فهرست کتابهای ممنوعه را ارائه میداد و ما هم با امضای آن لیست، متعهد میشدیم که آن کتابها را نفروشیم. تعهد چند مورد کتاب هم برای جلوگیری از چاپ مجدد آنها از ما گرفته شد. به غیر از این موارد ما هیچ برخوردی با سازمان امنیت نداشتیم.
در دوران انقلاب کتابهایی با عنوان «پشت جلد سفید» باب شدند که به صورت قاچاق چاپ و در حاشیه خیابان فروخته میشدند. چرا طهوری اقدام به فروش این نوع کتابها نمیکرد؟
دلیل این کار اعتماد نداشتن به محتوای این نوع از کتابها بود.
چرا مرحوم «رضا طهوری» دیگر فرزند پدرتان از تهران رفت که بعد به همراه خانوادهاش در زلزله رودبار کشته شد؟
اختلاف سلیقه و نسل بین رضا و پدر در چاپ و مدیریت وجود داشت. رضا معتقد به سیستم مدرن با همان تفکر سابق بود که این باعث شد این دو با هم اتفاق نظر نداشته باشند و رضا هم به این دلیل از تهران رفت.
مسئولیت این حرفه بعد از فوت پدر چقدر بر دوش تو سنگینی کرده است؟ من شهادت میدهم که به خوبی از عهده این کار برآمدهاید.
من از سال 1374 که پدرم از دنیا رفت تا به اکنون نقش بازی نکردهام تا اسم پدرم آسیب نبیند و با خود عهد کردهام هرجایی که نتوانستم ادامه دهم، این کار را منحل کنم تا نام و خاطره پدرم خراب نشود.
چرا مردم کتاب نمیخوانند؟
من به آمار کتابخوانی اعتقاد ندارم. اکنون ملاک شیوه جدیدی که برای آمارگیری کتاب درنظر گرفته میشود، خواندن کتابهایی است که هیچ منفعت مالی نداشته باشند و تنها رمان و داستان این قابلیت را دارند اما من به این هم اکتفا نمیکنم زیرا نتیجه خواندن کتاب را به اینکه شما پشت چراغ قرمز میایستید یا خیر میسنجم. اینکه هر ایرانی دو یا سه صفحه در سال کتاب میخواند یا چقدر برای خرید کتاب هزینه میکند بازی با ارقام است. آنچه نشان میدهد شما کتابخوان هستید، شعور و شخصیت شماست. آنچه ما را از کشورهای کوچک همسایه عربی، افغانستان، پاکستان و داعش جدا میکند، گلستان و بوستان و سعدی و حافظ است.
بدترین خاطرهای که داری، چه بود؟
روزی که برادرم رفت، بدترین خاطره زندگیم است.
حدادی در پایان گفتوگوی خود اظهار امیدواری کرد تا کتابفروشی طهوری همیشه پا برجا بماند چراکه جایگزین شدن آن با هر ناشر دیگری، فاجعهای ملی خواهد بود و این در حالی است که احمد طهوری در این زمینه بیتقصیر است.
در پایان این میزگرد لوح و هدیهای به رسم یادبود از سوی موسسه خانه کتاب به «احمدرضا طهوری» اهدا شد.
نظر شما