دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۵:۴۵
رمان کلاسیکی که نباید خواندنش را از دست بدهید

رمان صلح جداگانه، اثری کلاسیک است که با بیان ماهرانه مفهوم دوگانگی، کمک می‌کند به ترس‌ها و ایرادات خود پی ببریم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از هافینگتن پست، «بتسی بلوم» مقاله‌نویس آمریکایی در وب‌سایت معرفی کتاب Off the Shelf مقاله‌ای در مورد رمان «صلح جداگانه» بهترین اثر «جان نولز» نوشته و خواندن آن را به کتاب‌دوستان توصیه کرده است:

این یک اعتراف‌نامه است. من بیشتر دوره بزرگ‌سالی خود را بدون خواندن «صلح جداگانه»ی «جان نولز» (1959) گذراندم، اما در دفاع از خود باید بگویم که این یک غفلت و بی‌توجهی سهوی بود. من هرگز این کتاب را که افتخارات بسیاری کسب کرده و بیشتر دانش‌آموزان دبیرستانی آن را خوانده‌اند، در کتاب‌های تابستانی خود نخواندم و دوره تحصیل خود را بی‌خبر از این خلاء آموزشی گذراندم.

روزی به یکی از همکارانم گفتم که این کتاب را تاکنون نخوانده‌ام. او تعجب کرد و من شرمنده شدم. سپس تصمیم گرفتم آن را بخوانم. شروع خواندن من با شک و تردید همراه بود اما آن را با تحسین به پایان رساندم.

داستان این رمان در «دوون»/Devon، یک مدرسه شبانه‌روزی بزرگ در نیوانگلندی و در اواسط جنگ جهانی دوم روی می‌دهد. درحالی‌که جنگ شدت گرفته ولی زندگی در «دوون» نسبتاً بدون تغییر باقی مانده است: کلاس‌های لاتین و خستگی طاقت‌فرسا. قهرمانان داستان یعنی «ژن» و «فینی» در کلاس‌های تابستانی شرکت می‌کنند و برای اینکه زندگی کمی هیجان‌انگیزتر شود، «انجمن خودکشی دوره تابستان» را تشکیل داده‌اند.

ژن اهل تفکر، آرام و درون‌گرا است، درحالی‌که فینی برون‌گرا، بانشاط و ذاتاً نیرومند است. آن‌ها رابطه خوبی باهم دارند اما ژن نسبت به فینی احساس حسادت و حقارت در دل دارد.

زمانی که این رمان را می‌خواندم به نمادها و مضمون‌ها توجه می‌کردم و نکات مهم را در حاشیه ورق‌های کتاب یادداشت می‌کردم. علی‌رغم میل باطنی، کتاب را کاملاً منتقدانه خواندم ولی حتی هنوز هم با نظر دادن و نتیجه‌گیری در مورد آن مبارزه می‌کنم.

نولز در طول رمان به شیوه‌های متحیرکننده دو مفهوم متضاد را بررسی می‌کند. او با این دوگانگی بازی می‌کند: پسران جوان در آستانه بلوغ، بی‌گناه اما قادر به شرارت؛ فضایی خفقان‌آور و بی‌تحرک در دوون در برابر هیاهوی جنگ جهانی در خارج از آن.

ژن می‌خواهد خوب و وفادار باشد، اما بااحساس حسادت نسبت به بهترین دوست خود دست‌وپنجه نرم می‌کند. گرچه هنگام خواندن داستان بارها از او متنفر می‌شدم ولی با او توانستم معایب و عمیق‌ترین ترس‌های خود را بشناسم. نولز می‌داند که این دوگانگی در درون همه ما وجود دارد، احساسی که آرام‌آرام بیشتر می‌شود و گاهی فوران می‌کند.

وقتی «صلح جداگانه» را تمام کردم، غمگین شدم بیشتر به این خاطر که پایان آن اندوهناک و دل‌خراش بود. اما بخشی از ناراحتی من نیز به خاطر این بود که کتابی که دوستش داشتم، تمام شده بود، همچنین از این ناراحت بودم که چرا هیچ مقاله‌ای راجع به آن ننوشته‌ام!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها