خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- ماهرخ ابراهیمپور: نشست بررسی «شکوفایی و زوال تمدن ایران در گذر تاریخ» با سخنرانی دکتر الهه ابوالحسنی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با تکیه بر نظریه انحطاط عقلانی از دیدگاه دکتر سید جواد طباطبایی چهارشنبه 12 شهریورماه در پژوهشکده مطالعات فرهنگی روایت برگزار شد.
شاخصهای جامعه رو به انحطاط از دیدگاه سید جواد طباطبایی
الهه ابوالحسنی با اشاره به فراز و فرود تمدن ایران از دیدگاه سیدجواد طباطبایی گفت: ما بر طبق دیدگاه طباطبایی از سلسله هخامنشی به بعد با یک دوره زوال در تمدن ایران روبهرو بودهایم اگرچه در زمان حکومت شاه عباس در عصر صفویه و در مشروطه در دوره قاجار تلاشهایی حاکی از پویایی فرهنگ را مشاهده کردیم اما با این حال ایران در عبور از دورههای سیاسی به مرور با یک تمدن رو به انحطاط مواجه شده است.
وی با تشریح شاخصهای تمدن رو به انحطاط افزود: اما در جامعهای که تمدن رو به انحطاط است میتوان شاخصهایی را به وضوح مشاهده کرد؛ نخست عدم درک صحیح از مشکلات درونی و بیرونی جامعه به وجود میآید سپس در جامعه رو به انحطاط مسائل طرح نمیشود یعنی طرح پرسش وجود ندارد و به دلیل عدم طرح پرسش جامعه از پویایی بازمیماند و علم تولید نمیشود. در نتیجه برای مسائلی که در جامعه ایجاد میشود پاسخی نیست و در آخر این که در جامعهای که طرح سوال نمیشود تا جامعه علمی به دنبال پاسخ آن برود، علمی تولید نمیشود در نتیجه با انباشت دادهها مواجه میشویم. در این جامعه بازآفرینی علم وجود ندارد چون با مناسبات روز علم آشنایی ندارند و استانداردی در این زمینه تعریف نشده و فکر تازه و ایده نویی آفریده نمیشود.
این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با اشاره به بزرگ شدن گروههای کوچک در تمدن رو به زوال، عنوان کرد: خطری که تمدن رو به زوال را تهدید میکند این است که در نتیجه فقدان فکر، منطق و استدلال ضعیف و برخی مسائل بزرگ میشوند. در جامعه رو به زوال برخی گروههای کوچک بزرگ میشوند و چون علم و علمپروری مطرود است این گروههای کوچک، بزرگ به دشمن بزرگ تلقی خواهند شد. این نگاه و دیدگاه سیدجواد طباطبایی در جامعه رو به زوال است.
نخستین کسی که در غرب به مساله انحطاط پرداخت نیکولو ماکیاولی بود
ابوالحسنی با اشاره به تقسیمبندی افرادی که در جامعه رو به انحطاط وجود دارند، بیان کرد: سه دسته در جامعه رو به زوال وجود دارند. نخست دستهای که اصلا به مساله انحطاط در جامعه نمیپردازند. دوم، دستهای که به مساله انحطاط میپردازند و سوم دستهای که این دوره را دوره گذار میپندارند، این گروه یک پای در سنت و یک پای در مدرنیته دارند و در عین حال تلاش میکنند با دستیابی به شاخصهایی از این جامعه بیرون بروند. برای مثال ما در تفکر این خلدون میبینیم که وی سعی میکند از این انحطاط بیرون بیاید و دستکم راهی برای برون رفت از این انحطاط پیدا کند.
وی با اشاره به ماکیاولی فیلسوف و سیاستمدار غربی ادامه داد: اما در غرب نخستین کسی که به طور جدی به مساله انحطاط پرداخت، نیکولو ماکیاولی بود. چه در زمانی که کشیش ساونارولا حکومت میکند و چه در دورهای که سزار بورجیا (شاهزاده حاکم واتیکان) در ایتالیا با حیله و نیرنگ کشور را اداره میکند و سعی در نجات کشور و بیرون رفتن از انحطاط دارد. چه در دوره سوم یعنی زمان مدیچیها که ماکیاولی به عنوان سفیر در عرصه سیاست حضور دارد و بعد از مدتی برکنار میشود. ماکیاولی به عوامل سقوط امپراتوری رم میپردازد و برای ریشهیابی این انحطاط نخست از تمدن یونان شروع میکند و سپس به سراغ امپراتوری رم و بعد ایتالیا میرود. ماکیاولی تلاش میکند نظام زمانه خودش را درک کند و به مناسبات اقتصادی سیاسی ایتالیا با فرانسه بپردازد. همچنین مسایلی را که در درون و بیرون ایتالیا وجود دارد مورد بررسی قرار میدهد و کتاب «شهریار» را مینویسد کتابی که در پی تحلیل قدرت است.
ابوالحسنی اظهار کرد: ماکیاولی سپس برای اینکه ایتالیا به قدرت برگردد و موقعیتیابی کند کتاب «شهریار و پرنس» را در 30 فصل به نگارش درآورد و برای اینکه نشان دهد یک پرنس چگونه میتواند ایتالیا را به شکوه و قدرت برساند یک منظومه فکری منسجم را تدوین میکند. برای همین ماکیاولی را بنیانگذار علم سیاست یا علم و مناسبات جدید مینامند.
نقطه شکست ایران در مشروطه و نقطه شروع انحطاط در جامعه ایرانی کجاست؟
وی در ادامه با طرح پرسشهای گفت: نگاه ما به جامعه ایران چگونه است؟ آیا ما باید منتظر باشیم و ببینیم اتفاق یا تصادف ما را به کجا میبرد؟ یا باید به صورت اساسی به ریشهیابی مساله انحطاط بپردازیم؟ این در حالی است که عدهای در جامعه ایران به شدت مخالف پرداختن به مساله انحطاط هستند! غرب با کاویدن در سقوط امپراتوری روم به بررسی انحطاط در جامعه آنروز خود پرداخت اما ما تا کنون کتابی نداشتهایم که حمله مغول را تحلیل کند و کتابی که حمله ترکها، شکست صفویه، شکست مشروطه را بررسی همه جانبه و تفسیر کند، نوشته نشده است!
اگرچه مورخان و پژوهشگران به گوشههایی از زوال ما در این دورهها پرداختهاند اما ایراد عمده این است که عوامل شکست ایرانیان در دورههای مختلف تاریخی از سوی مورخان به صورت عمده و همه جانبه بررسی و تحریر نشده است. سخن اصلی این است پاشنه آشیل ایران کجاست؟ نقطه شکست ایران در مشروطه و نقطه شروع انحطاط در جامعه ایرانی کجاست؟
این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با بهره گرفتن از دیدگاه سیدجواد طباطبایی در صدد پاسخگویی به دلایل انحطاط در جامعه ایرانی برآمد و اظهار کرد: طباطبایی در کتاب «دیباچهای بر نظریه انحطاط ایران» میگوید: «آن چیزی موجب پویایی تفکر میشود که مبتنی بر تفکر، تامل عقلانی و اندیشیدن باشد. جایی که تمدن عقلی از تفکرها فاصله میگیرند و از قدرت، پویندگی و زایندگی دور میشوند به انحطاط میروند.»
جامعه ایرانی در دوره هخامنشی دارای پویایی است. در این دوره بحث قدرت سیاسی مطرح است اما به دلیل حمله اسکندر و از بین رفتن کتابخانههای عظیم و ارزشمند در دوره هخامنشی میراث مکتوبی از این دوره بر جای نمانده است. برخلاف یونانیان که «سیاستنامه» افلاطون را دارند ما از منابع فکری و سیاسی کوروش در این دوره اطلاعی نداریم و نمیدانیم چه قدرتی پشت سر کوروش بوده که جامعه ایرانی دوره هخامنشی از نظر علم، هنر، موسیقی و معماری در برترین سطح قرار دارد.
در پایان این نشست الهه ابوالحسنی به پرسشهای حاضران در جلسه پاسخ داد.
پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۱
نظر شما