داستان کتاب اینگونه آغاز میشود: «بهار، تابستان، پاييز و زمستان هر فصل سال، يك رنگ دارد. در بهار كه رنگ جوانهها و شكوفههاست، مادرم روي پيراهن من شكوفهها را گلدوزي كرد...در تابستان پدرم براي من يك جفت كفش سبز خريد، كفشم را پوشيدم و به باغ همسايه رفتم...من يك قناري زرد داشتم. در پاييز قناري من از قفس گريخت و روي برگهاي زرد درختان نشست...من يك خرگوش سفيد هم داشتم، در زمستان خرگوش سفيدم به كوچه دويد و ناپديد شد...باز بهار آمد. صبح زود با آواز قناري بيدار شدم، برفها آب شده بود، به كوچه دويدم، يك سفيدي در كوچه ميدويد. اين خرگوش سفيد
من بود. فرياد زدم: تو آزاد هستي، خرگوش كوچك سفيد! بعد پيراهن پر شكوفهام را پوشيدم، بازي كردم، دويدم، خنديدم...»
احمدرضا احمدی دراردیبشهت ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد. آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیما دستمایهای شد تا حرکتی کاملا متفاوت را در شعر معاصر پیریزی کند. از بیست سالگی به طور جدی به سرودن شعر پرداخت. وی نخستین مجموعه شعرش را در سال 1340 منتشر کرد که توجه بسیاری از شاعران و منتقدان این دهه را به خود جلب کرد.
وی در سال 1385به عنوان شاعر برگزیده پنجمین دوره اهدای جایزه شعر بیژن جلالی انتخاب شد و در سال 1388 نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن شد. برف هفت گل بنفشه را پوشاند، روزی که مه بیپایان بود، در باغچه عروس و داماد روییده بود، خواب یک سیب، سیب یک خواب، حوض کوچک، قایق کوچک، در بهار پرنده را صدا کردیم، خرگوش سفیدم همیشه سفید بود، هفت روز هفته دارم، حوض کوچک، قایق کوچک، هفت کمان هفترنگ و در بهار پرنده را صدا کردیم بخشی از آثار این نویسنده بهشمار میرود که برای کودکان ونوجوانان نوشته یا سروده است.
انتشارات كتاب نيستان «در بهار خرگوش سفیدم را یافتم» را با شمارگان دو هزار نسخه و قيمت چهار هزار و 500 تومان منتشر کرده است.
نظر شما