«شیخ محمدتقی بهلول» واعظ و فقیهی که نامش با واقعه مسجد گوهرشاد پیوند خورده و خطابه حماسی وی، نقش بزرگی در قیام مردمی مسجد گوهرشاد بر ضد اقدامات رضاخان داشت، در مورد ماجرای دستگیری خود در خاطراتش میگوید: «شهربانی گناباد از مشهد دستور یافته بود مرا دستگیر سازد، من از این [امر] مطلع شدم و شبانه به قائن فرار کردم، در قائن هفت شب منبر رفتم، شب هفتم شنیدم فردی از مشهد آمده، به دیدنش رفتم و اوضاع مشهد را پرسیدم گفت: تازهترین خبر مشهد این است که آیتالله قمی از مشهد ناپدید شده است بعضی میگویند به تهران رفته و برخی دیگر میگویند ایشان را گرفتهاند. بنده از سالها پیش منتظر فرصتی بودم تا مرجعی مورد ظلم واقع شود و به یاریش بشتابم؛ لذا به محض اینکه این خبر را شنیدم از جا جستم و در دوازده ساعت خود را از قائن به مشهد رساندم. شب پنجشنبه بود وارد خانه آیتالله قمی شدم، از عیالش جویای حالش شدم، گفت: آیتالله قمی به قصد دیدار با شاه به تهران رفته است. ولی او را محصور کرده، وقت ملاقات به وی ندادهاند، و به شهربانی مشهد دستور داده شده، طرفداران آقا را بگیرند که از جمله آنها شیخ غلامرضا واعظ طبسی میباشد تو را هم میخواهند بگیرند، هوشیار باش و احتیاط را از دست مده ... بنابراین تصمیم گرفتم امام رضا (ع) را زیارت کرده و روز جمعه به تهران بروم و آقا را ملاقات کنم.»
بهلول پس از ورود به مشهد زیر نظر ماموران شهربانی قرار گرفت و در 18 تیرماه ماموری به سراغش میآید و به وی میگوید: «شهربانی تو را احضار کرده است ... مأمورین درصدد دستگیری وی بودند و بهلول به حرم پناه برد. بعد از مدتی ایشان را دستگیر و به کشیکخانه برده شد. با موافقت اسدی {نایب التولیه آستان قدس رضوی} قرار شد فعلا در کشیک خانه محفوظ باشد تا شب پس از متفرق شدن جمعیت وی را تسلیم مأمورین نظمیه نمایند.» (ر. ک: آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش بازیابی 422)
آیتالله بدلا (از استادان حوزه علميه قم) در خاطراتش میگوید: «وقتی دستور تغییر کلاه و پهلوی به کلاه فرهنگی از طرف دولت به استانداری خراسان رسید پاکروان {استاندار خراسان} برای اجرای آن، مراتب را به کلیه ادارات و دوایر ابلاغ کرد، وی معتقد به برخورد با مردم و کسانی بود که این امر را اجرا نکنند، علاوه بر پاکروان به عنوان یک استاندار مقتدر و کینهجو و قدرتطلب که نماینده قشر جدید مدیران پرورده رضاشاهی، وجود مرجع تقلیدی بیاعتنا به حکومت و به شدت مقید به اصول شرع، و نیز وجود نایبالتولیهای پرنفوذ و محافظهکار وجود واعظی توانا چون بهلول موجب گردید که این شهر متفاوت از سایر نقاط باشد.»
احتشام رضوی {سرکشیک پنجم آستان قدس رضوی} در بازجویی خود بعد از دستگیری در تیر ماه 1314 میگوید: «در ... روز چهارشنبه 18 تیرماه، که همان روزها راجع به تغییر کلاه و غیره اقداماتی میشد در صحن مشغول فریضیه نماز بودم، مشاهده نمودم عده زیادی اجتماع نموده و بهلول بین آنها میباشد. جمعیت راجع به کشف حجاب و تغییر کلاه اظهاراتی میکردند، چون با جمعیت مذکور هم عقیده بودم و در اثر عارضه مرض قلبی حالت عصبانی پیدا کرده، و از نقطه نظر علاقه به مذهب و فرط عصبیت، من داخل جمعیت شده چند مرتبه به منبر رفته و به حضار گوشزد کردم که از طریق مسالمت و نزاکت خارج نشده و از پیشگاه اعلی حضرت همایونی خواستههای خود را خواستار شوند.»
کنسول انگلیس در مشهد، در گزارشی که به لندن مخابره کرد، ضمن اشاره به این موضوع میگوید: «فرمانده لشکر، دچار خبطی اساسی شده به نظر میرسد که گیج شده باشد، لذا دستور عقبنشینی صادر کرد و درهای ورودی حرم را باز کرد، در یک آن، مردم بیشمار به حرم ریختند و فرمانده مجبور شد سه روز بعد، آن کاری را که آن روز باید انجام می داد، انجام دهد.»
محمدعلی نجات – از شاهدان عینی حادثه، آمار کشته شدگان را هفتاد، هشتاد نفر ذکر میکند، این در حالی بود که مقامات مملکتی از وقایع مشهد بیاطلاع بودند و محمود جم – وزیر فرهنگ – مختصر اطلاعی داشت و تنها کسی که در جریان اوضاع بود – سرپاس مختاری – رئیس نظمیه وقت بود.»
سرلشکر مطبوعی {فرمانده لشکر خراسان} به صراحت به دستور رضاشاه مبنی بر استعمال قوای نظامی در سرکوب غایله مسجد گوهرشاد اشاره کرده و میگوید: «از تهران، دفتر مخصوص ابلاغ نمودند، بایستی فورا غائله کنده شود، با استاندار و رییس شهربانی مذاکره نمودم، نظر من بر این بود که با نصیحت حتی به وسیله علما به غائله خاتمه دهیم، اسدی اظهار نمود که ایشان به دهات آستانه مینویسد که رعایا بیایند و آنها متحصنین را بیرون کنند، پاکروان هم استعمال قوای نظامی را پیشنهاد کرد قرار شد هر کسی نظریه خود را به مرکز بنویسد، من نظریه فوق را گزارش دادم، در جواب تلگراف اینجانب، رضا شاه، توسط دفتر مخصوص با نهایت تغیر و فحاشی جواب داد که تو نباید نظامی میشدی.»
علیاصغر حکمت، وزیر معارف و اوقاف وقت – درباره صدور دستور حمله به متحصنین در مسجد گوهرشاد اشاره به این مساله میکند که شاه به محض رسیدن گزارش به بستنشینی مردم در حرم امام رضا (ع) به مامورین نظمیه مشهد، امر صریح کردند که اگر تا فردا صبح آن جماعت جاهل و اغوا شده را متفرق نکنند، هر آینه بالاترین مجازات نظامی گرفتار خواهند شد.»
نظر شما