دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۹
از خبر بازداشت وزیر ارشاد دولت موقت تا بدحال شدن آیت‌الله خامنه‌ای در بیمارستان

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در کتاب «عبور از بحران» ‌می‌نویسد: «بعد از آسیب دیدن آقای خامنه‌ای، امام من را مامور اقامه نماز جمعه فرموده‌اند. برای برگزاری نمازجمعه از تحریرالوسیله قدری مسایل نماز جمعه را مطالعه نمودم. سپس به ملاقات آقای خامنه‌ای به بیمارستان رفتم.»

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، آيت‌الله هاشمي رفسنجاني به عنوان يكي از چهره‌هاي فعال در مبارزات پيش از انقلاب و حاضر در رويدادهاي پس از آن است و خاطراتش به‌ویژه درباره دهه نخست انقلاب اسلامي بسیار قابل تامل است. وي را باید تنها رجل سیاسی ایران به شمار آورد که به شکلی منظم، هر ساله خاطراتش را به همراه پی‌نوشت‌ها و توضیحاتی مفصل نوشته و در قالب کتاب چاپ کرده است. اقبال عمومی به این خاطرات بسیار زیاد است به نحوی که برخی از این آثار بارها بازچاپ شده‌اند. 

وی در مقدمه کتاب «عبور از بحران» (کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1360) می‌نویسد: «توفیق ثبت بخشی از خاطرات و حوادث مهم تاریخی دورن انقلاب اسلامی را از الطاف الهی می‌دانم، کاری ساده و آسان برای اینجانب بود اما مطمئنا برای تدوین تاریخ پربار انقلاب، می‌تواند سرمایه خوبی باشد.»

در ادامه برخی خاطرات مربوط به دهه اول تیرماه 1360 را مرور می کنیم.

سه‌شنبه 9 تیر 1360 

اول صبح در مجلس، تعدادی از آیات سوره آل عمران، در رابطه با جنگ احد را مطالعه کردم که خیلی شبیه شهدای پریشب بودند، آقای بهشتی، حمزه و دیگران (سپاه اسلام)، جلسه هیات رییسه داشتیم. معلوم شد، تاکنون بیست و هفت نماینده شنیده شده‌اند و بقیه شهدا تا هفتاد و سه نفر از اعضای دستگاه قضایی و دولت (چهار وزیر و عده‌ای معاون) و اعضای حزب جمهوری اسلامی بوده‌اند. 

عصر از محل انفجار بمب و سالن مخروبه، دیدار کردم. حال عجیبی داشتم. سپس به عیادت مجروحان در بیمارستان طرفه و عیادت از آقای خامنه‌ای رفتم، حالشان خوب‌تر شده، ولی اطمینان‌بخش‌ نیست و به خصوص که نمی‌دانم، ضربه سنگین روحی و عاطفی خبر شهادت آن همه همسنگر را چگونه تحمل خواهند کرد. خدا رحم کند. 

چهارشنبه 10 تیر 1360
 

ساعت شش صبح- یک ساعت قبل از جلسه علنی- به مجلس رفتم زیرا صبح زود، اطلاع رسیده بود که ضدانقلاب، برنامه خرابکاری در مجلس دارد. از سپاه و ارتش و شهربانی، متخصص آمدند و همه جا را تفتیش کردند و مراقبت کامل برای امنیت نمایندگان به عمل آمد. نگران عدم تشکیل مجلس، به خاطر کمبود از حد نصاب لازم بودم. خوشبختانه با یک ساعت تاخیر، نصاب حاصل شد و جلسه علنی رسمیت یافت. موفقیت بزرگی به حساب می‌آید.
جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری در دفتر من تشکیل شد، درباره ترمیم شورا که هفت عضوش در فاجعه انفجار بمب شهید شده بودند و از انتخابات میان دوره‌ای بحث کردیم. احمد آقا تلفن کرد و گفت امام، اقامه نماز جمعه تهران را در دوره نقاهت آقای خامنه‌ای به عهده من گذاشته‌اند. 

پنجشنبه 11 تیر 1360
 

بعد از آسیب دیدن آقای خامنه‌ای، امام من را مامور اقامه نماز جمعه فرموده‌اند. برای برگزاری نمازجمعه از تحریرالوسیله قدری مسایل نماز جمعه را مطالعه نمودم. سپس به ملاقات آقای خامنه‌ای به بیمارستان رفتم. برخلاف انتظار، ایشان را بی حال دیدم. معلوم شد دیشب ریه‌های ایشان را مایعات ناشی از تزریق خون، زیاد ناراحت کرده و تنفس مصنوعی به ایشان می‌دهند، دکترها اطمینان دادند که خطری در پیش نیست و در این گونه موارد، چنین وضعیتی طبیعی است.
عصر به جلسه فاتحه حزب جمهوری اسلامی، برای شهدای انفجار بمب در دفتر مرکزی حزب رفتم. گفته شد که تعداد شهدا دو سه نفر بیشتر از هفتاد و دو نفر است، ولی قرار شد به خاطر اعتبار و ارزش عدد هفتاد و دو و شباهت آن با شهدای کربلا و جا افتادن آن، عوض نشود. شب زودتر به خانه آمدم و برای اینکه، سحر بایستی برای روزه گرفتن، بیدار شویم، شام سبکی خوردم و خوابیدم. 

جمعه 12 تیر 1360 

روزه‌ گرفتم‌؛ ولی‌ بعدازظهر از طرف‌ مراجع‌ اعلام‌ شد که‌ ثابت‌ نشده‌، امروز ماه‌ رمضان‌ باشد. عده‌ای‌ صبح‌ زود به‌ خانه‌ آمدند و آقای‌ تحریریان‌ خبر بازداشت‌ آقای‌ میناچی (وزیر ارشاد در دولت موقت مهندس بازرگان) را داد وکمک‌ خواست‌. قرار شد صحبت‌ کنم‌. خانم‌ شهید مطهری‌ هم‌ آمد و اصرار داشت‌ که‌ منزل ‌بعضی‌ از معاریف‌، کانون‌ ضدانقلاب‌ است‌ و چاره‌ای‌ می‌خواست‌. 

سری‌ به‌ بیمارستان‌ قلب‌ زدم‌، برای‌ احوالپرسی‌ از آقای‌ خامنه‌ای‌. سپس‌ به‌ دانشگاه‌ (تهران‌) برای‌ اقامه‌ نماز جمعه‌ رفتم‌. آقای‌ (حبیب‌ الله‌) عسکراولادی‌ سخنران‌ پیش‌ از خطبه‌ها بود. خطبه‌ها را خواندم‌ و نماز جمعه‌ را اقامه‌ نمودم‌. به‌ شدت‌ اندوهگین‌ بودم‌ و سعی‌ کردم‌ که‌ اندوهم‌ را مخفی‌ نمایم‌ و مطمئن‌ و امیدوار جلوه‌ کنم‌. نمی‌دانم‌ چه‌ قدر موفق‌ بودم. 

افطار در منزل‌ شهید بهشتی‌ مهمان‌ بودیم‌ و جمع‌ زیادی‌ از دوستان‌ بودند؛ من‌ جمله‌ دکتر محمود روحانی‌ که‌ گفته‌ می‌شد جزء شهدا یا مجروحان‌ است‌. معلوم‌ شد در جلسه‌ شرکت‌ نداشته‌، جلسه‌ را قبل‌ از انعقاد ترک‌ کرده‌ با بعضی‌ از دوستان‌ محرم‌تر، درباره‌ وجود نفوذی‌های‌ فراوان‌ گروهک‌ها در جاهای‌ حساس ‌و خطرهای‌ احتمالی‌ در کمین‌ و ضرورت‌ تقویت‌ محافظت‌ و احتیاط و مراقبت‌ شدید از آقای‌ خامنه‌ای‌، صحبت‌ کردیم‌.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها