به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) انتشارات نیستان مجموعه داستان «دو پنجره، دو کبوتر، یک پرواز» که مجموعهای از داستانهای دهه شصت سید مهدی شجاعی در حوزه دفاع مقدس را به چاپ دهم رساند.
این مجموعه داستان در میان داستانهای پر شمار سید مهدی شجاعی در دهه شصت - که میتوان از آن به عنوان دوران شکوفایی و اوج نگاه شاعرانه و در عین حال منتقدانه او نام برد، - حسبرانگیزترین داستانهای او به شمار میروند، داستانهایی که به نظر میرسد نویسنده هدف از نوشتن آنها را نه به رخ کشیدن زاویه دید و مهارتش در استفاده از تکنیکهای روایی، بلکه انتقال مفاهیمی قرار داده که حس کرده است در برههای از زمان باید در زبان ادبیات جاری شود.
همچنین لازم به ذکر است که شورای ترجمه و توسعه برونمرزی سازمان هنری و ادبی دفاع مقدس پس از بررسی کلیه آثار منتشره ادبیات دفاع مقدس «دو کبوتر، دو پنجره، یک پرواز» را به عنوان یکی از شش کتب منتخب برای ترجمه به زبانهای انگلیسی و عربی انتخاب و مقدمات انتشار و توزیع بینالمللی این آثار را فراهم کرده است و مذاکرات با ناشران خارجی را جهت انجام اقدامات اولیه برای نشر این آثار انجام شده و درحال حاضر این کتاب در دست ویرایش است.
این مجموعه داستان شامل 7 داستان کوتاه با عناوین "دو کبوتر، دو پنجره، یک پرواز"، "آبی اما به رنگ غروب"، "راز دو آینه"، آن شب عزیر"، "آرامش قهوهای"، بغض آینه" و "امضاء" میباشد. داستان «دو کبوتر، دو پنجره، یک پرواز» نخستین داستان این مجموعه است که عنوان کتاب نیز از همین داستان گرفته شده است. این داستان با یک عبارت استعاری شروع میشود؛ دو کبوتر که استعاره از دو برادر است که با هم در صحنه نبرد حاضر شدهاند و از دو پنجره که استعاره از دو اتفاق برای شهادت است به یک مفهوم که شهادت است میاندیشند و در نهایت نیز به آن میرسند. اما راوی این ماجرا یکی از همرزمان این دو برادر است که میتوان او را نیز استعاره از تمامی جداماندگان از پنجره شهادت دانست و از همین دریچه است که نویسنده سعی کرده است نشان دهد که زندگی به عنوان با ارزشترین و زیباترین مفهوم زندگی انسانی میتواند صاحبش را در موقعیتی قرار دهد که فدا کردن و از دست دادنش برای او شیرینتر و با اهمیتتر از داشتنش باشد.
در بخشهایی از این داستان میخوانیم:
«سرت را اگر روی پایم بگذاری، دستم را اگر در میان موهایت گم کنی، چشمهای بستهات را اگر به من بدوزی، کلام مرا شاید بهتر دریابی. صدای دلخراش خمپاره میخواهد نگذارد تو حرفهایم را بشنوی. این جاده قلوهکن شده از گلولههای نابینای دشمن، این تکانهای بیوقفه و ناگزیر آمبولانس، غرش گاه و بیگاه هواپیماها و هلیکوپترها، ریزش بیامان گلولهها نمیگذارند که گوش تو صدای مرا دریابد. اما من با تو سخن میگویم، رساتر از همیشه و تو حرفهایم را میشنویی، روشنتر از هر روز، به یقین.
زبان گلایه ندارم، که زبان گلایه دل مکدر میخواهد و من دلم از تو روشن و صافی و زلال است. اما چرا چنین شد؟ تو دور از چشم من چه کردی، تو پنهان از من با خدا چه گفتی که دست خدا تقدیر را اینگونه رقم زد؟ اکنون که گذشته است کتمان نکن، بگو. من تمام وجودم لاله گوشی است که شنیدن یک کلام تو را لحظه میشمرد. تو چرا نگفتی که تصمیمی چنین گرفتهای؟ ما که با هم غریبه نبودیم، آشناتر از ما دو با هم در دنیا کسی نبود! ما که همیشه با هم بودیم چرا اینبار تنها برادر؟ چرا؟»
سید مهدی شجاعی چاپ دهم مجموعه داستان «دو کبوتر، دو پنجره، یك پرواز» را در 108 صفحه و با قیمت 6000 تومان منتشر کرده است.
یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۵:۲۰
نظر شما