شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۹
مفاهیم انتزاعی در قصّه کودکان

شاید نویسنده آزاد باشد که هر موضوعی را در قصّه کودک وارد کند ولی تنها واردکردن آن موضوع در قصّه مهمّ نیست بلکه پرداختن به آن و چگونگی پرداختن به آن مهم است تا بدین وسیله مخاطبی چون کودک را بتواند به سوی خود جذب کند. آوردن مفاهیم انتزاعی در قصّه کودک، مهارت خاصّی را می‌طلبد که نه تنها به دانش کتابی بلکه به هوش دریافتی از چگونگی رفتار کودکان از سوی نویسنده نیز نیازمند است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، معصومه افراشی: دکتر چیستا یثربی در کتاب«عشق سوم» در این رابطه به شرح مفاهیم انتزاعی در ادبیات کودک پرداخته و در این رابطه اعتقاد دارد که نوعی از مفاهیم وجود دارند که بی واسطه و آسان در برابر پدیده های خاص خود قرار نمی‌گیرند و بیشتر مفاهیم انتزاعی و روان‌شناختی را از این نوع می‌بینند. مثلاً مفاهیمی مثل مرگ- دوستی- اشتیاق- نفرت و اضطراب، زیرا همه این موارد دارای مصداق‌های بیرونی ثابتی نیستند که همیشه بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند. معمولاً درک این گونه مفاهیم از دیدگاه افراد مختلف فرق می‌کند و گاهی باعث سوء تفاهماتی می‌شود به طوری که یک مفهوم خاص انتزاعی تعریف واحدی را در میان افراد مختلف دارا نیست و هرکدام به طریق خاص خود از آن استنباط می‌کنند و از اینجاست که سوء تعبیرها و اختلافات نظری آغاز می‌شود. 

بنابراین برای کودک مضامین انتزاعی از جایگاه ویژه و خاصیّ برخوردار است زیرا کودک مثل یک بزرگسال نمی‌تواند درکی ذهنی از این قضایا داشته باشد و همه چیز برای او یا سیاه است یا سفید و حدّ متوسط وجود ندارد.

یثربی در ادامه درپی القای این واقعیت است که کودکان به جای اینکه مفهوم یک واقعیت را از آن انتزاع کنند و با واژه‌های دیگر بیان کنند به سطح ملموس‌تری روی می‌آورند و آن مفهوم را با توجه به مصداق عملی و بیرونی آن تعریف می‌کنند؛ چون کودک تا قبل از 11 – 12 سالگی (دوره هوش انتزاعی یا عملیات مطلق صوری) قدرت تفکر انتزاعی ندارد و تنها قادر به استنباط و استقرار و عملیات عینی است. پس مفاهیم انتزاعی را نه برگونه بزرگسال بلکه با دید کودکانه خود به طریقی با رویدادهای واقعی زندگیش ربط می‌دهد تا بتواند آنها را بفهمد و احیاناً تعریف کند. به همین دلیل داستان‌نویسی برای کودکان زیر 11 سال علاوه بر هنر و استعداد نویسندگی، شناخت لازم از ویژگی‌های ذهنی کودک را هم می‌طلبد.

بسیاری از مسائل را نمی‌توان به‌راحتی برای کودک خردسال مطرح کرد؛ چرا که ظرفیت ذهنی او هنوز به مرحله درک و شناسایی آن مفاهیم خاص نرسیده است. از جمله این مسائل مسئله عشق و مرگ است که دو مفهوم بزرگ تجریدی هستند که کودک قادر نیست ماهیت آنها را به طور ذهنی ادراک کند بلکه برای فهم و تعریف آن به مصداق ها و معادل های بیرونی شان روی می آورد.

مثلاً کودکی مرگ مادر بزرگش را با رفتن او به یک مسافرت طولانی توضیح می‌دهد و وقتی که از او پرسیده می‌شود مادربزرگ کجا رفته؟ می‌گوید: «رفته به آخر دنیا آنجا یک شهر است، دم شهر یک تابلو زده‌اند، رویش نوشته اند پایان! مادربزرگ به آن شهر سفر کرده و شاید حالا حالاها هم برنگردد.»

پس مشاهده می‌کنیم که کودکان آن‌طور که ذهنشان با محیط بیرون تماس برقرار می‌کند مفاهیم را می‌گیرند و استنباط می‌کنند، همچنان که ژان پیاژه روان‌شناس سویسی معتقد است که کودک از بدو تولد در تماس و برخورد با محیط خارج قرار می‌گیرد واین برخوردها یک سری واحدهای شناسایی به نام «روان‌بُنه» در ذهن او پدید می‌آورند. پس روان‌بنه‌ها اساسی‌ترین واحدهای شناخت هستند و همچون قیاسی هستند که نشان می‌دهند چقدر از ویژگی‌ها و خصیصه‌های شیء یا فرد مورد نظر در چارچوب ذهنی کودک وارد شده است. همچنان که ژان پیاژه مطرح کرده روان‌بنه‌ها نقش بسیار مهمی در معانی کلمات و برداشت‌های کودک از محیط خارج و مضامین انتزاعی دارند و کودکان آن‌طور که خودشان می‌خواهند از این مضامین برداشت می‌کنند. چیستا یثربی دربخشی دیگر از کتاب خود این بحث را این چنین پیش می‌برد که چون هر کودکی بنا به شناخت خود از موقعیت‌ها و تجارب بیرونی تعاریفی از آنها پیدا می‌کند و آنها را در موقعیت‌های جدید به کار می‌گیرد، مفاهیم تنها برای خود او معنی خاصّی را القا می‌کنند و شاید کودک از آنها برداشت کاملاً متفاوتی داشته باشد.

بنابر تعاریفی که در بالا عرضه شد اگر می‌خواهیم برای کودک بنویسیم، نخست باید دنیای ذهن او را بشناسیم واین امر تنها با خواندن کتب روان‌شناسی تخّصصی امکان‌پذیر نیست بلکه باید به میان کودکان رفت و با آنها به زبان خود آنها به گفت‌وگو نشست و دیدگاه‌های آنها را درباره مسائل مختلف پرسید تا متوجّه نوع نگاه خاص آنها شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها