شنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۲ - ۱۴:۲۶
تو بهترین خودت هستی!

جونات دیاز نویسنده دومینیکنی-آمریکایی که جایزه معتبر پولیتزر را برای نخستین رمانش با عنوان «گزارش کوتاه شگفت انگیز اسکار وائو» دریافت کرد، در مصاحبه ای کوتاه به سوال‌هایی متفاوت پاسخ گفته است./

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)به نقل از هافینگتون پست، جونات دياز برنده جايزه پولیتزر که امسال با مجموعه داستان «اینطوری او را از دست مي‌دهی» به فهرست جوايز مختلف راه یافت، به تازگی نسخه لوکسی از این مجموعه داستان کوتاه را که دربرگیرنده تصویرپردازی هایی نيز هست، به بازار فرستاد.

مهمترین دارایی شما چیست؟

یک تصویر که از خانواده‌ام دارم که متعلق به سال های 1968 تا 1974 و روزهایی است که با هم در جمهوری دومینیکن زندگی می کردیم. عکس‌های خیلی کمی از آن روزگار داریم. و این عکس معنای همه زندگی را دارد، یک جهان دست نخورده، یک زمان کامل. من در واقع چیزهای زیادی را بسته بندی می کنم و کنار می گذارم چون می ترسم تصادفی آن را از بین ببرم، یا به نوعی از دستش بدهم.

بیشتر دوست دارید کجا مطالعه کنید؟

دوست دارم همه جا مطالعه کنم. من بیرون، زیر باران کتاب می‌خوانم که بعضی کتاب‌هاي بادکرده من که زیر میز تحریرم هستند، نشان دهنده همین عادت هستند. من در یک آپارتمان کوچک زندگی می کنم. بنایراین، تنها جایی که کسی به صورت عادی به آنجا کاری ندارد آشپزخانه است و من دوست دارم جلو سینک آشپزخانه بنشینم و صبح‌ها مثل دیوانه ها کتاب بخوانم. که معنایش این است که باز هم آب دم دستم است.

وقتی بچه بودید دوست داشتید در بزرگسالی، چه کاره شوید (به جز نویسنده)؟
واقعا دلم مي‌خواست فضانورد شوم. یک نامه‌نگاری دنباله دار با یک نفر در ناسا داشتم که برای من بروشورهای براقی را که اين سازمان برای مردم منتشر می‌کند، می فرستاد. اما من می‌خواستم از آن فضانوردهایی بشوم که می توانی در کتاب‌هاي اندری نورتون ببینی. می خواستم یک مرد فضایی باشم و خیلی پیش از این که بفهمم چشم یا دست یا جراتي كه هر خلباني آنها را لازم دارد، ندارم،‌ متوجه اين موضوع شدم كه شاتل فضايي كسي را به سمت ستاره ها نمي برد و همه چيز همانجا تمام شد. ده سال بعد را صرف اين كردم كه ببينم چه كار مي‌خواهم بكنم.

قهرمان هاي ادبي تان چه كساني هستند؟
كتابخوانان و كتابخانه‌داران،‌ همان نيروهاي ساكت و ضروري دنياي كتاب‌هايمان. بدون آن‌ها كجا مي بوديم؟

كدام كتاب ها هستند كه از اينكه آن ها را نخوانده ايد بيش از همه خجالت مي كشيد؟
آنقدر زياد هستند كه فهرستشان ناتمام است،‌ اما از بالا كه شروع كنيم: من هنوز هم نتوانسته ام كتاب «زنان راحتي»‌ نوشته نورا اوكيا كلر را بخوانم. هنوز هم كتاب «دختر مرغ مقلد» نوشته لويس آلبرتو اورئا را نخوانده‌ام. همانطور كه گفتم ليست بي پايان است،‌ اما اميدوارم بتوانم تا پايان سال همه اين كتاب‌ها را بخوانم. اميدوارم.

جمله مورد علاقه اي از يك كتاب داريد؟ آن جمله چيست؟
تو بهترين خودت هستي (از «محبوب» نوشته توني موريسون). اين جمله هميشه مرا به گريه مي اندازد. چند نفر ما تمام زندگي‌مان را گذرانده ايم بدون اينكه حتي امكان اين جمله را درك كنيم؟ تو بهترين خودت هستي...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها