شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۰
یک بادکنک آبی

ايبنا - خواندن يك صفحه از‌‌ يك كتاب را مي‌توان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعه‌اي از اكسير دانايي، لحظه‌اي همدلي با اهل دل، استشمام رايحه‌اي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...

نفرین بر شعر انتزاع

بیا به تماشا
تمام زندگی من
در تبانی با شعر گذشت
تنها با او.
عین عنکبوتی تمام تنم را تار تنید.
من از همه‌چیز بریدم
و همه چیز جهان صُوَر شد و مُثُل...
من بیهوده سعی می‌کنم
رنگ‌های رنگین‌کمان را به یاد آورم.
من حتی همراهی رود را از دست داده‌ام
و وقتی دریا را برای تو سرودم
می‌دانستم بی‌ماه
بی‌تاب بوده است...
نفرین بر شعر انتزاع!
آیا کسی نشانی آن دریای دور را می‌داند؟
همراه شو
بیا به تماشا
به تماشای آن بادکنکِ آبی بزرگ!

صفحات 48 و 49/ یک بادکنک آبی/ محمدرضا کلهر/ انتشارات نشر داستان/ چاپ اول/ سال 1391/ 80 صفحه/ 5000 تومان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها