«مارک تواین» نویسنده برجسته آمریکایی در نامه ای که تاکنون منتشر نشده بود، توضیح داده است، چرا انجام مصاحبه را بی ارزش می داند.-
مارک تواین نامه اش را با این جمله آغاز کرده که «نه،نه. این هم مثل بیشتر مصاحبه ها، چرندگویی و بی ارزشی ناب خواهد شد.» وي در ادامه درباره مصاحبه سخن می گوید و می افزاید: به دلایل کاملا ساده و روشن، یک «مصاحبه» به صورت یک حکم ، باید یک چیز مزخرف باشد آن هم به این دلیل که، اگر بخواهم با استعاره صحبت کنیم باید بگویم، این تلاشی برای استفاده از یک قایق روی زمین یا استفاده از یک واگن در دریا است. سخنرانی یک چیز است و نوشتن یک سخنرانی یک چیز کاملا متفاوت با آن. چاپ وسیله ای برای انتشار یک نوشته ، اما شکل دهنده آن نیست. سخن گفتنی که به چاپ درآید - باید تصدیق کنید- که آنچه شنیده بودید، نیست و درک می کنید که چیزی بسیار باارزش از آن ناپدید شده است. این چیز با ارزش روح گفتوگو ست. شما چیزی جز یک لاشه مرده در دست ندارید. رنگ، نمایش آینده، زیرو بم متغیر صدا، خنده ها، لبخند، تکیه های کلامی، همه چیزهایی که گرمای یک وجود را ارایه می کند، ظرافت، دوستی و همه آنچه وجود شما را تاثیرگذار می کند، و حتی بردباری شما- از دست می رود و چیزی جز جسدی خشک و شق و رق از آن به جای نمی ماند.»
تواين ادامه ميدهد: «به همین دلیل مصاحبه ها تقریبا ثابت هستند، و به همین دلیل به نظر می رسد در یک مصاحبه دروغ گفته می شود. مصاحبه ها به ندرت سعی دارند تا بگویند یک چیز چگونه گفت شده است؛ و با گذاشتن یک نقطه یا نشانه دیگر، حرف را قطع می کنند اما وقتی نویسنده ای مطلبی را برای چاپ می نویسد ماجرا کاملا متفاوت است. او شکل هایی را دنبال می کند که کمترین شباهتی به یک مصاحبه داشته باشد و کاری می کند تا خواننده بتواند آنچه را نویسنده می خواهد بگوید درک کند. و وقتی نویسنده داستانی خلق می کند و می بیند ضرورت دارد تا گفتوگوی دو نفر از شخصیت هایش را بیان کند، متوجه می شود که باید چقدر هوشیار باشد و همه چیز را مراعات کند تا متن به مخاطره نیفتند.»
تواین در ادامه نامه می افزاید:« چاپ ابزاری ضعیف برای سخن گفتن است و تایید شده یک سخن که بدون هر تفسیری چاپ شود، نه تنها موجب روشن شدن خواننده نمی شود، که به گمراه شدن او می انجامد.»
اين نويسنده توضيح ميدهد:«اکنون، در همین مصاحبه ای که شما قصد انجام آن با من را دارید ، حتی اگر همه دقت را به کار برید، می توانید جملاتی را که من بیان می کنم، پشت سر هم بیان کنید اما شما واژه ای برای بیان واقعی آنچه من دارم می گویم ندارید؛ برای آنچه در ذهن من است، آنچه منظور واقعی من است. بنابراین، خوانندگان شما نمی توانند درک کنند که چه چیزی را صمیمانه می گویم و یا کجا دارم شوخی می کنم؛ یا اینکه دارم یک چیز جدی را با بیانی شوخ طبعانه به زبان می آورم یا این که یک چیزی غیرجدی را با شدتی صمیمانه بیان می کنم. بنابراین چنین مکالمه ای فاقد ارزش است. این می تواند معانی مختلفی برای خواننده ایجاد کند که واقعیت ندارد. برای افزودن تفاسیری بر این مصاحبه لازم است مفاهیم مورد نظر روشن شوند، اما چگونه؟ هنری در حد بالا و ظریف و دشوار لازم است و تازه باز هم نمی توان اطمینان داشت چیزی از مصاحبه از دست نرفته باشد.»
خالق «تامساير» ادامه ميدهد: «نه، دست از سر خواننده و من بردارید؛ دست از سر همه مصاحبه ها بردارید ، چون همه به درد نخورند. اگر قرار بر حرف زدن بود، در خواب هم می توانستم حرف بزنم.
اگر می خواهید چیزی را منتشر کنید، این نامه را منتشر کنید، این می تواند اندک ارزشی داشته باشد، و به خوانندگان توضیح دهد که مصاحبه هایی که اینجاو آنجا می خوانند، به عنوان یک حکم کلی، شبیه حرف زدن واقعی هیچ کسی نیستند.»
با این حال ادوارد بوک این نامه را نزد خود نگه داشت و اکنون پس از گذشتن 124 سال از زمان نوشته شدنش، به تازگی منتشر شده است.
ساموئل لنگهورن کلمنس (۱۹۱۰-۱۸۳۵) که آثارش را با نام «مارک تواین» منتشر می کرد، نویسنده و طنزپرداز آمریکایی است. او شهرت خود را مدیون رمان ماجراهای هاکلبری فین (۱۸۸۵) و ماجراهای تام سایر (۱۸۷۶) است.
نظر شما