پنجشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۲:۱۴
داستان شيخ صنعان شيوه​اي رمزگونه دارد

دكتر مهدي محبتي در درس گفتارهايي درباره عطار گفت:‌ «داستان شيخ صنعان» از حالت تمثيل خارج مي‌شود و شيوه رمزگونه مي‌گيرد. تمثيل و استعاره، روايت را چند معنايي مي‌کند اما در حوزه رمز، معنا بي پايان است. رمز، اتصال آدمي به بي نهايت خويش است؛ اين نکته‌هاست که «داستان شيخ صنعان» را تبديل به داستاني رمزي مي‌کند._

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، هجدهمين مجموعه از درس‌گفتارهايي درباره‌ عطار به بررسي موضوع «شيخ صنعان، شاعرانگي يا روايت» اختصاص داشت که عصر چهارشنبه (12 بهمن) در مركز فرهنگي شهر كتاب برگزار ‌شد. در اين نشست دكتر مهدي محبتي به واكاوي شخصيت شيخ صنعان پرداخت.

محبتي در ابتداي سخنانش گفت: مساله مهم در «داستان شيخ صنعان» اين است که شيخي با عظمت روحي او، در مقابل بُرقع انداختن دختر ترسا تسليم مي‌شود و آنگاه حادثه‌اي براي او رُخ مي‌دهد. آيا مي‌توان گفت که اين داستان، نوعي بيان شاعرانگي زبان عطار است؟ يا اين روايت‌هاست که داستان را جذاب مي‌كند.

وي افزود: حقيقت آن است که به ظاهر اين داستان حالت پارادوکسيکال دارد و در درون خود عناصر متضاد را پرورش مي‌دهد. در حالي که چنين نيست. البته داستان، از ديد روايت، مشکل دارد. معلوم نيست که شيخ صنعان اسير ظاهر دختر شده است يا باطن او؟ در ضمن نمي‌دانيم و در خود داستان هم مشخص نيست که دليل متحول شدن دختر ترسا چيست و چه حادثه‌اي در درون او رخ داده است؟

شيخ صنعان در تاريخ عرفان ايران شناخته شده نيست
اين مولاناپژوه اظهار كرد: پس داستان از ديد منطق روايت، مشکل دارد. از همه مهمتر در تاريخ عرفان ما، کسي به نام شيخ صنعان شناخته شده نيست. در حالي که نام گمنام‌ترين پيران عرفا هم در تاريخ آمده است. اين‌ها البته روايت را مخدوش مي‌کند. اما واقعيت آن است کسي که «داستان شيخ صنعان» را مي‌خواند، به چنين موضوع‌هايي فکر نمي‌کند. پس آيا ذهن ماست که به شاعرانگي‌ها عادت کرده و اين داستان را چنين جذاب ساخته است؟

وي افزود: البته در اين که «منطق الطير» بسيار زيباست، ترديدي نيست اما از نظر روايت، ايرادهايي دارد. مثلا مي‌توان پرسيد که اگر هدهد براي رهبري مرغان شايسته است، چرا با قرعه انتخاب مي‌شود؟ آيا سيمرغ، که غايت سفر است، مي‌تواند همان «سي مرغ» باشد؟ آيا سي مرغ مي‌توانند يک مرغ را همانند هم ببينند؟ از ديد روايت، چنين کاري ممکن نيست و ساختار روايي چنين موضوعي را درست نمي‌داند.

محبتي گفت: مگر آن که بگوييم تصوير سيمرغ، آينه‌اي در برابر مرغان است و هر کس مي‌تواند خود را در آن ببيند. با اين همه، در ادبيات فارسي کسي را نمي‌شناسيم که داستاني زيباتر از«منطق الطير» درباره ديدن حق گفته باشد. «داستان شيخ صنعان» آن هم بسيار زيباست. آن‌چه عطار در اين داستان درباره وحدت انسان و خدا مي‌گويد، کمتر از حرف حلاج نيست. اما عجيب است که عطار دچار سرنوشت حلاج نمي​شود. 

داستان «شيخ صنعان» خواننده را حيران مي‌كند
وي اظهار كرد: در داستان «شيخ صنعان» گاه خواننده حيران مي‌ماند که عطار روايت مي‌گويد يا زبان شاعرانه را به کار مي‌برد؟ به اين بيت‌ها دقت کنيد: «آخر از ناگاه پير اوستاد/ با مريدان گفت کارم اوفتاد؛ مي ببايد رفت سوي روم زود/ تا شود تعبير اين معلوم زود؛ چارصد مرد مريد معتبر/ پس روي کردند با او در سفر؛ مي‌شدند از کعبه تا اقصاي روم/ طوف مي‌کردند سر تا پاي روم». تا اينجا همه روايت است. 

اما بيت‌هاي پس از آن ربطي به روايت ندارد و شعر محض است: «از قضا را بود عالي منظري/ بر سر منظر نشسته دختري؛ دختري ترسا و روحاني صفت/ در ره روح اللهش صد معرفت؛ بر سپهر حُسن در برج جمال/ آفتابي بود اما بي زوال؛ آفتاب از رشک روي او/ زردتر از عاشقان در کوي او».

اکنون به اين بيت که پس از آن آمده است دقت کنيد: «چون صبا از زلف او مشکين شدي/ روم از آن مشکين صفت پرچين شدي». در اين بيت چندين عنصر شاعرانه را مي‌بينيم: «صبا» که پيامبر شاعران است؛ «زلف» که استعاره مهمي است؛ «مشکين» ، «روم» که مظهر سفيدي و روشني است و نيز «پُر چين» که ايهامي به چين است. در اين‌جا شبکه‌اي از روابط معنايي را با چندين نشانه مي‌بينيم. اين‌هاست که بيت‌ها را از روايت دور مي‌کند و شکل شاعرانگي مي‌دهد.

وي در پايان سخنانش گفت: عطار با چنين پشتوانه‌اي، داستاني به نام «شيخ صنعان» را در اثر مهم خود «منطق الطير» جاي داده است که هم ظاهر داستان و هم جنبه شاعرانگي آن مهم است. پس آيا «شيخ صنعان» خود ما نيستيم؟ آيا هرکسي شيخ صنعاني در درون خود ندارد که همانند نقطه سياهي است که بايد تبديل به نور کند؟ اين نکته‌هاست که «داستان شيخ صنعان» را تبديل به داستاني رمزي مي‌کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها