استاديار دانشگاه تهران در نشست «بایستههای عقلانیت و معنویت در تعلیم و تربیت از منظر علم دینی» گفت: ايدئولوژي دانستن علم، به معناي تعرض به جنبه عقلاني علم است، در حالي كه علم همواره ارزشمند است، زيرا حاكي از ارتباط با واقعيتهاست اما ايدئولوژي، باور داشتن به يك سلسله اصول به صورت جزمي است.-
دكتر خسرو باقري در اين نشست ابتدا به تبيين تعريف صحيح از «علم ديني» پرداخت و در بيان چگونگي تلفيق عقلانيت و معنويت در اين تعريف گفت: نسبت معنويت و عقلانيت در «علم ديني» نسبت پيچيدهاي است و اين دو مفهوم به راحتي در كنار هم قرار نميگيرند. اين به خاطر تعارض ذاتي آنها نيست، بلكه ناشي از تلقيهايي است كه از اين دو موضوع صورت ميگيرد، بنابراين، اين رابطه پيچيده است و بايد به دنبال حالت بهينهاي باشيم كه اين دو در كنار هم واقع شوند، بدون آنكه به هم صدمه بزنند.
وي افزود: در جامعه ما نيز امروزه بحث «علم ديني» مطرح است و اگر در برداشتهايي كه از علم ديني ميشود دقت كنيم، ميبينيم نوعي ارتباط ميان علم و دين در نظر گرفته شده است كه نسبت ميان عقلانيت و معنويت را تهديد ميكند.
استاديار دانشگاه تهران ادامه داد: يكي از ديدگاههاي فعلي مطرح در جامعه درباره علم ديني اين است كه علم (علم دانشگاهي) برخاسته از دين است. اين ديدگاه كه معتقدم بايد آن را «ديدگاه دايرهالمعارفي» ناميد، دين را دايرهالمعارفي از همه انديشهها و معرفتها ميداند و معتقد است ما بايد از طريق به كارگيري روشهاي تفسيري به آن دست يابيم.
وي درباره ايراد موجود در اين ديدگاه درباره عقلانيت گفت: معتقدم اين ديدگاه نميتواند به عقلانيت وفادار باشد، زيرا هم از ناحيه دين و هم از سوي علم اين وفاداري آسيب ديده است، زيرا دين قرار نبوده جايگزين همه چيز شود و انسان را از همه چيز مستغني كند و نميتوان به دين به چشم حلالمسايل بزرگي نگريست كه به همه نيازهاي انسان پاسخ ميدهد و انسان را از مسووليتهاي مختلف روزمره خود باز ميدارد. اين مفهوم از جامعيت دين، از سوي خود دين هم قابل دفاع نيست، زيرا نميتوانيم متون ديني را بكاويم و نشان دهيم كه دين عملا پاسخگوي همه نيازهاست.
باقري گفت: از سوي ديگر، ميتوانيم بگوييم دين در نظر دارد اصولي كلي از همه علوم ارايه كند، نه جزييات را. اين ديدگاه اگرچه نسبت به ديدگاه قبلي كمي تعديل شده، اما با اين انتقاد مواجه است كه «پاسخگويي به اصول همه علوم» ادعاي بسيار بزرگي است و اينكه اصول به چه معناست؟ به نظر ميرسد دغدغه طراحان اين بحث آن است كه جامعيت دين را حفظ كنند؛ يعني بگويند چون دين جامع است، بايد پاسخ همه سوالها را بدهد، در حالي كه لزومي ندارد دين اعتبار خود را از اين جامعيت بگيرد و كافي است كه دين كاركرد ويژه و به تبع آن، جايگاه ويژهاي در زندگي بشر داشته باشد. از سوي ديگر، از ديدگاه خود علم نيز «ديدگاه دايرهالمعارفي» به عقلانيت هم چندان وفادار نميماند، زيرا در اين ديدگاه، واقعيتهاي مختلف كه انسان صاحب عقل بايد با آنها برخورد كند و آنها را بشناسد، بيارزش ميشوند. بنابراين، در ديدگاه دايرهالمعارفي به علم ديني، نميتوان درهمتنيدگي عقلانيت و معنويت را رعايت كرد، زيرا اگر از دين چيزي را طلب كنيم كه خود را براي آن مهيا نكرده است، ظلم به دين خواهد بود.
نويسنده كتاب «هويت علم ديني» همچنين از ديدگاه ايدئولوژيكنگر به عنوان ديدگاه ديگري به علم ديني ياد كرد و ادامه داد: اين ديدگاه معتقد است علوم از ايدئولوژي زاده ميشوند و اصالت با ايدئولوژي است و تفاوت علم ديني با ساير علمها، مبناي ايدئولوژيك آن است. اين ديدگاه كه امروزه تا حدي در جامعه ما قوت گرفته، ناشي از نقدهايي است كه به غرب و علوم غربي داريم. اين ديدگاه به عقيده من، نه به معنويت وفا ميكند و نه به عقلانيت، زيرا ايدئولوژي دانستن علم، به معناي تعرض به جنبه عقلاني علم است، درحالي كه علم همواره ارزشمند است، زيرا حاكي از ارتباط با واقعيتهاست اما ايدئولوژي باور داشتن به يك سلسله اصول به صورت جزمي و بعد حاكم كردن آن اصول بر همه چيز است. ايدئولوژي علم نيست و وقتي ما علوم غربي را ايدئولوژيك بناميم و در مقابل، دين را مبناي علم خود مطرح كنيم، در حقيقت؛ دين را در حد يك ايدئولوژي كاهش دادهايم.
باقري ادامه داد: در اين ديدگاه به معنويت هم وفا نميشود، زيرا ايدئولوژيهايي كه از دين ساخته ميشوند، به مثابه مجسمههاي بيروحي از ماده جانداري به نام ديناند و اين، در حكم ميراندن دين است!
وي در ادامه با اشاره به ديدگاههاي ديگر درباره علم ديني از جمله «ديدگاه تهذيبي» در اين باره گفت: در ديدگاه تهذيبي به علوم غربي به ديده مثبت نگريسته ميشود اما عناصري از آن را كه با دين هماهنگ نيست، از علم حذف كرده و جاي آن را با عنصر ديني پر ميكنند، يعني دستاوردهاي علم را داراي نقاط تاريكي ميدانند كه توسط دين تهذيب ميشود.
اين نويسنده با انتقاد از اين ديدگاه گفت: يك نظريه از يك سيستم و ارگانيسم تشكيل شده است و نميتوان با يك نگاه بيروني، عنصر يا عناصري را از آن برداشت، زيرا به مرگ آن نظريه منجر ميشود. اينگونه تهذيب علوم غربي و به اصطلاح اسلاميسازي آنها، كار را سختتر ميكند، زيرا يك سيستم جديد ارايه ميدهد كه در آن ناهمخواني وجود دارد.
وي در ادامه براي بيان تعريفي براي «علم ديني» پيشنهاد داد: ابتدا بايد توجه شود كه در فرآيند توليد علم، پيشفرضهايي وجود دارد كه علم بر مبناي آنها بنا شده و در اينجاست كه ميتوان از دين الهام گرفت، يعني محقق ميتواند پيشفرضهاي مرتبط را از آموزههاي ديني اخذ كند. البته آموزههاي ديني كه از روي عقلانيت آنها را پذيرفته است، نه از روي باور ايدئولوژيك. پس از آن، وارد عقلانيت علمي ميشويم كه روش آن اغلب تجربي است. بدين ترتيب ميتوان علمي توليد كرد كه هم به عقلانيت و هم به دين وفادار است، يعني دين خود را از طريق پيشفرضها وارد ميكند و به تجربه هم بياعتنا نيست.
اين استاد دانشگاه در تبيين تعليم و تربيت از منظر علم ديني گفت: در تعليم و تربيت اسلامي بايد عنصر عقلانيت و معنويت چشمگير باشد، زيرا هدف آن، تعليم انسان در رابطه با خداست چون خدا كانون معنويت است. بنابراين، هر معنويتگرايي بايد به ساحت الهي وصل باشد، يعني در تربيت اسلامي هدف، يعني خدا به صورت يك امر مسلم تلقي ميشود.
باقري نسبت ميان تربيت با فرهنگ را از مشكلترين و مهمترين گرهگاههاي عرصه تعليم و تربيت اسلامي دانست و گفت: از آنجا كه فرهنگ خيلي قدرتمند و محصول تجربه طولاني انسانها با يكديگر است، گاه تصور ميشود تعليم و تربيت، به معناي انتقال فرهنگ است كه اين درست نيست، زيرا در فرهنگ، خرافههايي نيز وجود دارند. تعليم و تربيت بايد به گونهاي باشد كه با فرهنگ ديالوگ داشته باشد و تابع صرف آن نباشد، در غير اين صورت عقلاني بود آن معنا نخواهد داشت، يعني تعليم و تربيت بايد به فرهنگ نظاره و آن را نقد كند. نقد فرهنگ لازمه تعليم و تربيت است.
وي افزود: در تعليم و تربيت اسلامي ابتدا بايد از خدا، خرافهزدايي و سپس تصوري عقلاني از خدا ارايه شود. همچنين بايد روش و اصولي بر اين امر حاكم باشد كه عنصر عقلانيت و معنويت را با هم داشته باشد و علاوه بر روشهاي تفسيري، به تجربه نيز ارزش قائل شود.
نظر شما