سيدحسين نصر در نخستين نشست از كنفرانس جهاني «از بلخ تا قونيه» آثار مولوي را مهمترين متاع فرهنگي ايران دانست و گفت: مثنوي مولانا، شاخصترين كتاب فلسفه زيباييشناسي در اسلام است.-
سخنراني سيدحسين نصر به صورت «ويديوكنفرانس» طي ارتباط مستقيم با دانشگاه «جورج واشنگتن» آمريكا پخش شد. وي مولويشناسي را به لحاظ بيروني بسيار با اهميت دانست و گفت: اين مبحث در رشتههاي متعددي مانند آموزش زبانهاي فارسي، تركي، بوسنيايي، هندي و سندي اهميت بسيار دارد. تاريخ تصوف در ايران و اسلام نيز از ديگر حوزههايي است كه مولانا آنها را دستخوش تغييراتي كرد.
وي فلسفه و كلام اسلامي را از ديگر حوزههاي مرتبط با مولويشناسي دانست و گفت: مولانا از مخالفان فلسفه شناخته ميشود در حاليكه او با فلسفه مشاء مخالف بود و در واقع، مولانا از بزرگترين فلاسفه اسلامي است. او به وضوح به اختلافات عقل كلي و جزيي و ضعف استدلال متكي به خود اشاره كرده است.
نصر ادامه داد: مولويشناسي منبعي براي شناخت بهتر تاريخ هفتصد ساله عثماني است. مكاتب مختلف موسيقي تركي، ايراني، هندي، سندي و پنجابي از انديشه مولانا پديد آمدند. عميقترين فلسفه تعليم و تربيت نيز از مثنوي مولانا قابل استخراج است.
وي مثنوي را بهترين نمونه فلسفه زيباييشناسي در اسلام دانست و گفت: در برابر غربيان كه از ما درباره كتابي شامل فلسفه زيباييشناسي اسلامي ميپرسند، بايد مثنوي مولانا را معرفي كرد.
نصر به نهفته بودن معارف اسلامي در مثنوي اشاره كرد و گفت: مثنوي را نه تنها «قرآن فارسي» خواندهاند، بلكه آن را يكي از بهترين تفاسير قرآن نيز دانستهاند. اين اثر، تاكيد بسياري بر خودشناسي دارد. مقصود اين است كه مولانا كوشيد تا ضمير ما را از حضيض نفس اماره به اوج نفس مطمئنه برساند.
استاد دانشگاه جورج واشنگتن ادامه داد: تمامي داستانهاي مثنوي علاوه بر درونمايههاي حكمي، عرفاني، جهانشناختي و فلسفي، داراي پيامهاي اخلاقي است. سخن او درباره سجاياي اخلاقي انبيا(ع) تنها اين نيست كه از خواندن آنها لذت ببريم، بلكه ميخواهد تلنگري به خود بزنيم. اشعار مولانا انسان را به شناخت خويشتن سوق ميدهند. مثنوي معنوي تا حد زيادي تفسير اين حديث نبوي است كه «من عرف نفسه، فقد عرف ربه.»
وي افزود: مولانا سلطان عشق است، اما نه عشقي كه مخالف عقل الهي باشد و به همين دليل، عشق او نور است. در ايران هيچ متاع فرهنگي مهمتر از آثار مولوي نداريم. در آمريكا، اشعار مولانا بيش از اشعار انگليسي به فروش ميرسند. علت اين استقبال آمريكاييها، علاقهمندي آنان به تاريخ ادبيات ايران يا مواردي از اين قبيل نيست، بلكه آنان به دنبال پر كردن خلائياند كه در نتيجه پشت كردن به تعاليم الهي به وجود آمد. تشنگي روح بشر جديد دليل معروف شدن مولانا خارج از دايره دانشمندان است.
نصر ادامه داد: بايد پيام مولانا را جزو زندگي خود كنيم. بيش از آن كه به فكر نوشتن و انتشار كتابهاي فلسفي و كلامي دشوار باشيم كه در حد فهم همگان نيست، پيام مولانا را به دست آنان برسانيم.
سپس عليمحمد موحد طي سخناني گفت: مولانايي كه ميشناسيم و ميستاييم، حاصل مصاحبت سه ساله با شمس است و مولاناي ما با شمس آغاز ميشود.
وي افزود: توجه ويژه به جنبه شاعرانگي مولانا، موضوعي است كه در دهههاي اخير پديد آمد. سخن امروز من نيز درباره مولاناي شاعر است. ورود مولانا به عرصه شعر پس از تغيير احوالات او در پي ديدار با شمس رخ داد. ساحت شعر مولانا از ساحت عرفان او جدا نيست. شعر بر دو قسم «كلام محتوادار» و «كلام بيمحتوا»ست. قالب و محتواي شعري كه كلام محتوادار را شامل ميشود، در فرآيندي واحد به وجود ميآيد. انبوه شعرهاي مولانا از همين نوعاند.
موحد اشعار مولانا را بازتاب هيجانات درون او و تجربهاي معنوي دانست و گفت: شمس تبريزي بر روشن كردن كوره طبع مولانا همت گماشت و او را به سرودن شعر تشويق كرد.
سپس محمدعلي اسلاميندوشن در سخنانش به شباهت غزلهاي مولانا با سوررئاليسم اروپايي اشاره كرد و گفت: غزلسرايي مولانا شيوه خاصي دارد كه شبيه به غزلسرايان پيشين او مانند سنايي و عطار نيست. شعر او بيشتر از جوشش درون سرچشمه ميگيرد تا از تامل. بنابراين، ميتوان آن را شعر «خود رو» يا «خودجوش» ناميد. از اين جهت شباهتي ميان اين نوع غزلسرايي و سوررئاليسم اروپايي ديده ميشود، زيرا اين مكتب غريب نيز بيشتر از وجدان ناآگاه سرچشمه ميگيرد تا آگاه.
وي افزود: بخشي از عمر مولانا مقارن با يورش مغول گذشت. اين وضع در بيقراري روح وي اثرگذار ميشد و به صورت تب و تاب و سماع صوفيانه نمود ميكرد. البته عوامل ديگري نيز در كار بودند. سوررئاليسم اروپايي نيز به نوعي ديگر تحت تاثير زمان قرار گرفت. برخورد تجدد و سنت در اوايل قرن بيستم و سيطره ماشين بر زندگي، انديشهها را به نوآوري فرا ميخواند و اين تلاطم فكري سرانجام به جنگ جهاني اول منجر شد.
اسلاميندوشن ادامه داد: طبايع تازهجو با خودشان انديشيدند اكنون كه زندگي در شوون مادي به وسايل جديد دسترسي يافته است، چرا اين امر را در زمينه هنر محقق نكنيم. بنابراين، نهضت ضدسنت پديد آمد و در نقاشي، مجسمهسازي، موسيقي و از جمله شعر، تاثير گذاشت و وجدان آگاه در كنار وجدان ناآگاه به كار گرفته شد.
وي در ادامه به زمينه شكلگيري انديشههاي مولانا اشاره كرد و گفت: تعارض عشق و عقل در آن دوران، ناشي از تعارضات اجتماعي بود. صوفيان اوضاع آشفته آن زمانه را ميديدند و معتقد بودند متشرعان و حاكمان با ادعاي عقلانيت، جامعه را به اين روز انداختند. بنابراين، از عشق كه سرچشمهاي ناخودخواهانه دارد، كمك گرفتند اما در اين عشق، عقل راهبر و خرد، مطرود نيست.
اسلاميندوشن سه عامل را در تكوين وجودي مولانا موثر دانست و گفت: نخستين عامل، زمان است. او در دوره آغاز حمله مغول به ايران ميزيست و به يقين از تاثير چنين جرياني به دور نبود. عامل دوم، خانواده است. خانواده او تا حد زيادي دستخوش افراط بود. مهاجرت بهاءولد، پدر مولانا، از جمله اين افراطگري بود. او نميتوانست برخي دوگانگيها و رقابت همتايانش مانند فخر رازي را تاب بياورد. مولانا نيز تاب تحمل انديشهاي متفاوت با خودش را نداشت. مصداق اين ويژگي مولانا، شركت نكردن مولانا در مراسم تشييع جازه پسرش است كه در دوگانگي انديشه با وي به سر ميبرد.
وي تاريخ را عامل سوم در تكوين وجودي مولانا دانست و گفت: دوري از وطن بر مولانا تاثيرگذار بود و اين تاثيرگذاري را ميتوان در ابيات نخستين مثنوي يافت.
نظر شما